kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۱۲۲۵
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۸

دیپلماسی ایران در منطقه و افول آمریکا حیرت‌آور است (خبر ویژه)

اندیشکده آمریکایی معتقد است اثرگذاری دیرینه ایالات متحده در منطقه غرب آسیا رو به افول گذاشته است.
 
 
 
اندیشکده «ریسپانسیبل استیت‌ کرافت» در تحلیلی نوشت: حکومت پادشاهی بحرین، در یک اتفاق نه‌چندان مهم در خلیج ‌فارس، برای از سرگیری روابط با ایران پس از سال‌ها موافقت کرد. هرچند بحرین جزیره کوچکی در خلیج ‌فارس است که آزادی عملی چندانی در سیاست‌های خود ندارد و عمدتاً توسط همسایه بزرگ‌ترش، عربستان کنترل می‌شود، تصمیم برای ازسرگیری روابط با ایران می‌تواند مهم‌تر از آن چیزی باشد که در نظر اول مشاهده می‌شود.
نکته مهم نخست این است که بحرین میزبان ناوگان پنجم آمریکا است که مسئولیت امنیت خلیج ‌فارس، دریای سرخ و دریای عرب را برعهده ‌دارد. هرگونه آشتی بحرین با ایران باعث ناخرسندی در واشنگتن می‌شود و حتی ممکن است آمریکا برای جلوگیری از این آشتی اقدام کند. بحرین در عین حال یک حکومت سرکوبگر است که توسط اقلیت سنی اداره می‌شود که اکثریت شیعه این کشور را تحت سلطه دارند.
اکثریت شیعه به سیاست‌های تبعیض‌آمیز حکومت، که با رویکرد ضدایرانی عربستان سعودی تقویت می‌شود، معترض است. طبعاً این شرایط بخشی از الگوی سیاست‌های جهانی آمریکاست که از طریق خلق دشمن در مناطق مختلف جهان، برای ایجاد «سازوکارهای امنیتی» مطلوبش در آن منطقه تلاش می‌کند.
در خلیج ‌فارس ایران به عنوان «دشمن» معرفی شده‌ و سیاست آمریکا با محوریت ایجاد اتحاد برای رویارویی نظامی و سیاسی علیه ایران تعریف شده ‌است. این سیاست به شدت از سوی اسرائیل حمایت و تشویق می‌شود.
تعجب‌آور نیست که ایران هم با حمایت از گروه‌های مختلف در منطقه در کنار پیگیری پروژه هسته‌ای به‌عنوان ابزاری برای ایجاد توازن متقابل در مقابل قدرت آمریکا، با این سیاست مقابله می‌کند.
این سیاست محوری آمریکا در خلیج‌ فارس برای دهه‌ها با حفظ حضور نظامی در منطقه برای حفاظت از جریان آزاد نفت تقویت شده ‌است. نخستین سوراخ در دیوار نظامی و استراتژیک آمریکا، دو سال پیش با میانجیگری چین برای آشتی ایران و عربستان سعودی ایجاد شد.
آشتی دیپلماتیک ایران و عربستان، نشانه حیرت‌‌آور از دگرگونی واقعیت‌های ژئوپلیتیک در خلیج ‌فارس بود. بحرین هرگز نمی‌توانست بدون وقوع همزمان آشتی عربستان سعودی، چنین اتفاقی را رقم بزند. از یک نظر این واقعه را می‌توان با چرخش انقلابی در سیاست منطقه‌ای ترکیه مقایسه کرد که تحت رهبری وزیر خارجه، احمد داوود اوغلو رخ داد.
او سیاست خارجی «بدون دشمن» را در مورد روابط ترکیه با کشورهای پیرامونی اعلام کرد. به همین دلیل است که داوود اوغلو در واشنگتن مطرود و مایه نفرت است، چرا که دقیقاً برخلاف سیاست‌های دشمن‌تراشی ناتو، که ترکیه عضو آن است، برای توجیه حضور نظامی‌اش عمل کرد.
شاید می‌توان با فرض عاملیت دولت‌ها در تغییر آرایش منفی یا خصمانه، منازعات منطقه‌ای غیر قابل مهار را به منازعه‌های قابل مدیریت تبدیل کرد. طبعاً در این راستا اساس سیاست آمریکا در راستای دشمن‌تراشی که روزبه‌روز نیازمند مداخله و رویارویی نظامی بیشتر زیر سؤال می‌رود، در عین حال، رویدادهای اخیر تا حدی مشروعیت ایران را به عنوان یک بازیگر اثرگذار منطقه‌ای بالا می‌برد که با اقدام‌های دیگر از جمله عضویت مشترک ایران و عربستان در گروه بریکس همسو است. ایالات متحده که دست‌کم از زمان سقوط شوروی ایدئولوژیک‌ترین سیاست خارجی جهان را دارد، می‌تواند از این تحولات درس بگیرد.