kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۸۵۸
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۴
یک شهید، یک خاطره

شرط ازدواج  

 
 
 
مریم  عرفانیان
 سر بلند کردم و یک‌بار دیگر قد و بالایش را از نظر گذراندم. گفتم: «علیرضا جان، بالاخره ما باید برای خواستگاری یه جایی بریم. حالا بگو طرف چه خصوصیاتی داشته باشه؟» 
گفت: «مال و ثروت و زیبایی در نظرم نیست؛ در مرحلة اول ایمان. باید باایمان باشه و پدر و مادرش آدم‌های خوبی باشند. دیگه این که مقلد امام باشه؛ یه شرط هم دارم...» 
مکث کرد. با کنجکاوی پرسیدم: «چه شرطی؟» 
جواب داد:
«شرطم اینه که من تا روز آخر زندگی‌‌ام توی جبهه هستم و خانمم باید در آنجا همراهم باشه. در غیر این صورت حاضر نیستم ازدواج کنم...»
***
سخت بود؛ اما با شرایطی که می‌خواست، همسری پیدا کردیم و پسرم ازدواج کرد.
خاطره‌ای از دانشجوی شهید علیرضا عاصمی
راوی: مادر شهید