غضب الهی و عوامل بروز آن
علی جواهردهی
خشم یک حالت هیجانی و انفعالی در برابر فعل دیگری است. بنابراین، در انسان میتواند معنا و مفهوم معقولی داشته باشد که مطابق فطرت خلقتی انسان است؛ اما وقتی از خشم و غضب الهی و آثار آن همچون عذابهای دنیوی و اخروی سخن به میان میآید، نمیتواند همان معنا و مفهومی باشد که در انسان بیان میشود؛ زیرا خدا هرگز منفعل نمیشود تا حالت احساسی و عاطفی هیجانی شدید چون عشق و شهوت و انتقام و مانند آنها در او بروز کند. بنابراین، باید معنا و مفهوم دیگری داشته باشد که نویسنده در این مطلب درباره حقیقت غضب و انتقام الهی و عوامل و آثار آن سخن گفته است.
***
حقیقت غضب الهی
غضب در انسان به معنای به هیجان آمدن خون قلب در برابر کنش دیگری است که بستر انتقام را فراهم میآورد. بنابراین، غضب در انسان هیجان شدید عاطفی و احساسی تحت تاثیر کنش دیگری و واکنش احساسی و تابعی است.
برخی خشم را حالتی نفسانی میدانند که مبدأ آن اراده انتقام است؛ یعنی این انتقام است که غضب را بر میانگیزاند. به هر حال عامل غضب هر چه باشد، یک حالت عاطفی و احساسی و نفسانی متاثر از فعل دیگری است که خوشایند ما نیست.
همچنین غضب در انسان دارای حالات سه گانه افراط و تفریط و اعتدال است. در حالت افراط غضب، انسان از پیروی آموزههای دینی سرباز میزند و از آن عبور میکند؛ بنابراین، رفتاری خارج از شریعت خواهد داشت که مخالف دین الهی است که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف و بیان کرده است.
در حالت تفریط، شخص در جایی که باید بر اساس آموزههای دینی و عقل فطری و نقل وحیانی واکنش نشان دهد، خشمی از خود بروز نمیدهد که نادرست است؛ اما در حالت اعتدال انسان هر جا که دین و سنتها و قوانین الهی حاکم بر جهان و جان و جامعه لازم میداند خشم کند، چنین میکند و هر گاه لازم است تا ترک کند، آن را کنار میگذارد.(نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 608؛ لسان العرب، ج 10، ص 78؛ جامع السعادات، نراقی، ج 1، ص 321)
اما غضب الهی، بیانگر هیجانات نیست، آن گونه که در میان آدمی است؛ زیرا خدا هرگز منعفل نمیشود، بلکه همواره فعّال(هود، آیه 107؛ بروج، آیه 16) است؛ در حالی که غضب در انسان جزو واکنشهای احساسی و عاطفی و حالت انفعالی است. بنابراین، از نظر قرآن، وقتی از غضب الهی سخن به میان میآید، فعل الهی در ساختار عِقاب و عقوبت است؛ هر چند که غضب الهی تابع فعل عصیانی انسان است، اما از مصادیق هیجانات یا انفعال نیست.
سنت الهی بر این اساس سامان یافته که پاداش و عقاب برای هر فعل ارادی انسان باشد؛ بنابراین، همان گونه که در سنت الهی حاکم بر جهان، عمل و عکسالعمل است، در ساحت جان نیز همین قانون و سنت الهی جاری و ساری است. خدا بارها در قرآن از این حقیقت پرده بر میدارد که در دنیا و آخرت، جزاء و عقاب چیزی جز همان عمل انسان نیست که حاضر(کهف، آیه 49؛ آل عمران، آیه 30) میشود. از این حقیقت به عنوان جزاء وفاق(پاداش متناسب) (نباء، آیه 26) نیز یاد میشود که تابع سنت الهی عمل و عکسالعمل است. پس در حقیقت هر کسی نتیجه کنشهای خود را میبیند، خواه خیر باشد خواه شر. از این حقیقت نیز گاهی به عنوان عدل تقابلی یا مثلی یاد میشود که در قالب عقوبت و یا در قالب جزاء مثلی انجام میشود.(بقره، آیه 194؛ نحل، آیه 126؛ حج، آیه 60)
بنابراین، وقتی از غضب الهی سخن گفته میشود، ناظر به سنت و قانون الهی حاکم بر جان و جامعه انسانی است که در ساختار عمل و عکسالعمل جاری و ساری میشود. به عنوان مثال وقتی انسان سم میخورد گرفتار مسمومیت و مرگ میشود؛ یا وقتی به جریان برق دست میزند، دچار برق گرفتگی و مرگ میشود؛ یا بر اساس قانون جاذبه وقتی چیزی به آسمان پرتاب شود، کشش جاذبه زمین آن را به سوی خود میکشاند. اینها سنتها و قوانین الهی حاکم بر جهان است؛ همین سنت در جان و جامعه به شکلی دیگر به نام عقاب و پاداش و بروز و ظهور میکند. پس پاداشها و کیفرهای الهی در دنیا و آخرت چیزی جز بازخورد عمل انسانی نیست که خدا از آن سخن گفته است.
امام باقر(ع) غضب الهی را به معنای عقوبت تفسیر و تبیین کرده است.(نورالثقلین، ج 3، ص 386، حدیث 89) این بدان معناست که غضب خدا چیزی جز عقوبت نیست و عقوبت نیز چیزی جز همان جزاء وفاق(کیفر و پاداش همسان) نیست که کنش نیک، واکنش نیک را به دنبال دارد و کنشهای زشت و بد نیز واکنشهای زشت و بدی را به دنبال خواهد داشت؛ زیرا پیامدها تابع اصل عمل صالح و غیر صالح یا به تعبیر دیگر اطاعت و عصیان است. این همان قانون و سنت الهی در ساختارهای دین آسمانی است. پس انتقام و غضب هیجانی و انفعالی در خدا معنا ندارد، آن گونه که رفتارهای انسانی تابع آن است. وقتی خدا میفرماید: انا منتقمون؛ ما انتقام گیران هستیم(دخان، آیه 16) مراد همان جریان قانون جزاء وفاق است که در قالب نیکی در برابر نیکی و بدی در برابر بدی جاری است.(الرحمن، آیه 60؛ شوری، آیه 40)
باید توجه داشت که انتقام از ریشه نقمت در برابر نعمت قرار میگیرد. بنابراین، انتقام الهی به این معنا است که شخص با عمل نا صالح و بد خویش، نعمتی را از خود سلب میکند و نقمتی را برای خویش رقم میزند؛ چنانکه وقتی شخص نعمتی را به درستی به کار گیرد و شاکر نعمت در عمل صالح خویش باشد، نعمت، باقی و برقرار میماند و حتی افزایش و تشدید میشود که این همان پاداش خیر و صالح بر اساس دین و سنتها و قوانین حاکم بر هستی است.
نکته دیگر آنکه مراد از غضب الهی، غضبی است که مظاهر اسماء الله از معصومان(ع) و اولیای الهی بروز میدهند و خدا نسبت به آنان غیور است و غضب آنان را عین غضب خود میداند، چنانکه رضایت و سرور آنان را رضایت و سرور خویش میداند؛ همچنین اطاعت و عصیان نسبت به اولیای خویش را اطاعت و عصیان خود میشمارد.(آل عمران، آیات 31 و 32) برای مثال خدا رضایت فاطمه(ع) و غضب ایشان را رضایت و غضب رسولالله(ص) و رضایت و غضب رسولالله را عین رضایت و غضب خود میداند. این بدان معنا خواهد بود که گاه مراد از غضب الهی در آیات قرآن ناظر به غضب معصومان(ع) از پیامبران و امامان و اولیای الهی است؛ زیرا آنان میتوانند عین الله، یدالله، جنب الله و مانند آن باشند، بلکه حتی مراد از اسمای الهی بر اساس روایات،خود معصومان(ع) هستند. بنابراین، دور از حقیقت نیست که مراد از غضب الهی را ناظر به غضب انسان معصوم(ع) بدانیم. بر همین اساس وقتی خدا میفرماید: فلما آسفونا انتقمنا منهم؛ وقتی ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم.، از آنان انتقام گرفتیم(زخرف، آیه 55)، باید بدانیم مراد خشم و تاسف حضرت موسی(ع) و اولیای الهی است که موجب غضب و انتقام الهی شده است.
خشم الهی نسبت به عصیانگران همواره تحت چارچوب اعتدال و عدالت مثلی و تقابلی و جزاء وفاق است. انتقام الهی هرگز بر اساس افراط و تفریط نیست، بلکه معقول و مقبول است که عقل و نقل وحیانی آن را کشف و بیان کرده و انسان بر اساس فطرت سالم الهی آن را میپذیرد.
آثار و عوامل غضب الهی
غضب الهی در چارچوب دین آسمانی و سنتها و قوانین الهی، آثار و پیامدهایی دارد که در همان چارچوب سنت الهی به عنوان عمل و عکسالعمل و عدالت تقابلی و مثلی ساری و جاری میشود. این پیامدها و آثار شامل گرفتار شدن انسان در آتش دوزخ(بروج، آیات 10 و 12)، سقوط از بلندی در قعر دوزخ(طه، آیه 81)، سقوط از منزلت الهی خویش(همان؛ مائده، آیات 59 و 60)، پاک شدن عمل خوب آدمی(مجادله، آیه 28)، خواری در دنیا(اعراف، آیه 152)، کیفر و عقوبت سخت و شدید(مائده، آیه 60؛ دخان، آیه 16؛ بروج، آیه 12)، عذاب گناهکاران به هنگام مرگ(محمد، آیات 27 و 28)، گمراهی کیفری به سبب عدم بهرهگیری از هدایت فطری و مخالفت با عقل فطری(مائده، آیه 60)، مسخ در دنیا و تبدیل شدن به حقیقت شاکله ملکات زشت چون خوک و بوزینه به سبب مخالفت با قوانین معلوم الهی و دور زدن آن(همان)، هلاکت به سبب سقوط از مقام و مکانت انسانی(طه، آیه 81) و مانند آنها اشاره کرد.
با نگاهی به کسانی که مورد غضب خدا قرار گرفتهاند و شناخت شخصیت و ملکات و شاکله شخصیتی آنان میتوان دریافت که مهمترین عوامل غضب الهی، چیزی جز خروج از سنتها و قوانین حاکم بر هستی و فجور و دریدگی نسبت به آن نیست. از نظر قرآن، کسانی که عالم به حقایق هستی و قوانین و سنتهای آن هستند، ولی به سبب برتری طلبی، ظلم، هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی، قوانین را زیر پا میگذارند و عالما و عامدا نسبت به آن عصیان میورزند، همانند خوکانی هستند که همه چیز را به لجن میکشند و از آلودگیهای آن میخورند و در آلودگی و زشتیها و کثافت و خباثت میلولند. چنانکه کسانی که به اسباب پیش گفته، توجهی به قوانین الهی ندارند و تنها حرف آن را میزنند و در مقام عمل لنگ میزنند، همانند خرانی هستند که باری از علم بر دوش دارند، ولی به مقام عمل در نمیآورند؛ یا کسانی که به اسباب پیش گفته در همه حال مخالفت میورزند و عالمانه و عامدانه به جنگ قانون میروند و عصیان میورزند، مانند سگانی هستند که همواره در حال پارس کردن هستند و زبان برای تمسخر برون میاندازند؛ یا کسانی که عالمانه و عامدانه قانون الهی را دور میزنند همانند بوزینگان دلقک بازی هستند که دین را بازیچه هواهای خویش کردهاند. از نظر قرآن، از این گروهها میتوان به اصحاب سبت و عالمان اهل کتاب از احبار و رهبان و سامری و بلعم باعورا اشاره کرد که خدا در همین دنیا آنان را به صورت خوک و بوزینه مسخ کرده یا سگ و خر دانسته است.(مائده، آیه 60؛ طه، آیات 85 و 86؛ اعراف، آیات 150 تا 153 و 163 تا 166 و 175 و 176؛ جمعه، آیه 5) از نگاه قرآن، ارتداد وپرستش غیر خدا(اعراف، آیات 150 و 152؛ نحل، آیه 106)، اسراف در خوردنیها(طه، آیه 81)، اطاعت و پیروی از شیطان و فریبهای او(محمد، آیات 25 و 28)، افترا به خدا در امور دینی(اعراف، آیه 152)، تکذیب آیات الهی و کتب آسمانی(اعراف، آیات 70 و 71)، جدال باطل در آیات الهی(غافر، آیه 35)، جدال درباره خدا(اعراف، آیات 70 و 71)، حرام خواری(طه، آیه 81)، حسد ورزی نسبت به دیگران بهویژه پیامبر(ص) و مؤمنان(بقره، آیه 90)، خیانت در امانتهای مردمی و الهی(آل عمران، آیات 161 و 162)، رابطه با کافران و پذیرش ولایت طاغوتی آنان(مائده، آیات 79 و 80)، زنا(نور، آیه 9)، سکوت در برابر منکرات به جای نهی از منکر(مائده، آیات 79 و 80)، سوء ظن به خدا(فتح، آیه 6)، شرک و بتپرستی(اعراف، آیات 70 و 71)، شکنجه مؤمنان(بروج، آیات 10 و 12)، ظلم و تجاوزگری(بقره، آیه 61؛ آل عمران، آیه 112)، علم بیعمل و بیعملی مدعیان دعوتکننده به عمل(صف، آیات 2 و 3)، فرار از جهاد(انفال، آیات 15 و 16)، قتل پیامبران(بقره، آیه 61)، قتل عمدی مؤمن(نساء، آیه 93)، کفر به آیات الهی(بقره، آیات 60 و 90)، کفران نعمت(طه، آیه 81)، نفاق(محمد، آیه 28؛ فتح، آیه 6) و در یک کلمه گناه(بقره، آیه 61) مهمترین عامل در غضب و انتقام خداست. به هر حال عصیان علیه خدا و دین الهی و سنتهای حاکم بر جان و جهان و جامعه میتواند بر اساس سنت الهی عدالت تقابلی و مثلی و جزاء وفاق، نقمت را ایجاد کرده و نعمت را از انسان سلب کند که از آن به غضب الهی یا انتقام الهی یاد میشود. این غضب و انتقام از جنس غضب و انتقام انسانی نیست که براساس انفعالات و هیجانات عاطفی و احساسی در انسان بروز میکند، بلکه همانند قانون جاذبه و مانند آن است.