ما خوش شانس بودیم
خانوادهای که هولوکاست را دور زد!
فاطمه قاسمآبادی
در سالهای اخیر، برنامه سازانهالیوودی و اروپایی، طبق روال همیشگیشان، ساختههای زیادی در مورد مظلومیت یهودیان در جنگ جهانی دوم تولید کردند. این سریالها و فیلمها که مثل همیشه یادآور ظلم نازیها و نژادپرستان علیه یهودیان بود، بدون هیچ نوآوری یا
داستان پردازی خاصی، ساخته و به خورد مخاطبین خود داده شدند.
تولیدات اینچنینی معمولا اقتباسهایی هستند از روی کتابهای جدیدی که در یک دهه اخیر نوشته شدهاند و با برچسب «برگرفته از یک داستان واقعی» توانستهاند، حمایتهای خوبی از طرف ناشرین برای نویسندگان خودشان دست و پا کنند.
یکی از نکات جالب ماجرا، در این مسئله است که معمولا مدرک این کتابها در مورد ادعاهایشان، تنها گفتههای یهودیان بازمانده از هولوکاست است و هیچ سند موثقی برای این ادعاها مانند کشتار شش میلیونی و... به جز جمله «بر گرفته از یک داستان واقعی» وجود ندارد!
سریال «ما خوش شانس بودیم» به کارگردانی «توماس کایل» محصول سال 2024 شبکه هولو آمریکاست. این سریال با اقتباس از کتابی به همین عنوان، نوشته «جورجیاهانتر» ساخته شده است و داستان زندگی و نجات یک خانواده یهودی مقیم لهستان را، در طول جنگ جهانی دوم، دنبال میکند.
داستان پیوند خانوادگی
داستان سریال «ما خوش شانس بودیم»، در مورد یک خانواده یهودی ساکن لهستان است. ماجراهای این سریال، از سال 1938 که زمزمههای جنگ جهانی دوم به گوش میرسد، تا سال 1946 را به تصویر میکشد.
آقا و خانم «کورک» به همراه سه پسر(گنک، آدی، جاکوب) و دو دخترشان(هالینا، میلا) و نوههایشان، در جنگ جهانی دوم در اروپا و آمریکا پخش میشوند تا بتوانند جان خود را نجات بدهند، آنها به خاطر مشکلات بیشماری که سر راهشان قرار میگیرد مجبور میشوند سختیهای زیادی را تحمل کنند ولی در نهایت بعد از گذراندن تجربههای عجیب و معجزه وار، اعضای این خانواده موفق میشوند، به شیوههای مختلف زنده بمانند و هولوکاست را دور بزنند و در انتهای جنگ نیز همدیگر را در نقاط مختلف دنیا پیدا میکنند و به هم میپیوندند.
نسخه نجات یافته از حوادث
در سریال «ما خوش شانس بودیم»، دقیقا مانند عنوانش، همه اعضای خانواده داستان، تنها با خوش شانسی، همیشه در یک قدمی مرگ، موفق میشوند آن را دور بزنند و جانشان را نجات بدهند!
گاه این فرار، درست جلوی جوخه آتش صورت میگیرد مانند میلا دختر بزرگ خانواده، که میتواند خیلی بیسر و ته، از چالهای که برای قبرش کنده، بدون هیچ مشکلی بیرون بیاید و برود داخل ماشینی که از آن پیاده شد، بنشیند و کشته نشود!
گاهی هم مانند گنک برادر بزرگ، در زمین جنگی که هیچ راه نجاتی از آن وجود ندارد، او میتواند بدون هیچ خط و خشی سالم بیرون بیاید!
در سریال «ما خوش شانس بودیم»، به بیان واضح تر، مثل فیلمهای هندی که در آن چند تیربار به سمت قهرمان داستان نشانه گرفته میشود و باران گلولهها بر سرش میبارد ولی در نهایت او میتواند با زخمی سطحی از معرکه نجات پیدا کند، همه چیز برای قهرمانان داستان ختم به خیر میشود.
در «ما خوش شانس بودیم»، دقیقا اوضاع بر عکس ساختههای چند سال اخیرهالیوودی است که عرصه را چنان برای یهودیان در آن برهه تاریخی، تنگ به تصویر میکشیدند، که انگار هیچ راهی جز مرگ برایشان وجود ندارد....
در این سریال با وجود هشدار اولیهاش مبنی بر کشته شدن 90 در صد یهودیان لهستان که حدود سه میلیون نفر میشوند، خانواده کورک از مادر و پدر گرفته تا فرزندان و نوهها همگی نجات پیدا میکنند و شامل این 90 درصد نمیشوند!
مخاطبین در «ما خوش شانس بودیم»، میبینند که بر خلاف دیگر ساختهها در مورد هولوکاست که پر است از مرگهای دلخراش و از دست دادن جانهای بیشمار، این خانواده خیلی اتفاقی میتواند از میان خون و خرابیها سالم و تندرست بیرون بیاید و فقط افرادی از اطرافیانشان که مخاطبین ندیدهاند و یا در سریال اهمیتی هم در روند داستان ندارند، در هولوکاست قربانی شدهاند و جزو آن 90 درصد بدشانس ماجرا هستند!
محرک مهاجرت
واقعیت این است که در مورد مهاجرت عده زیادی از یهودیان اروپا و روسیه، به سمت آمریکا و فلسطین، یکی از دلایل مهم در زمان خودش، ایجاد رعب و وحشت در بین یهودیان، با داستانهای کشتار 6 میلیونی بود.
البته اگر این رقم غلوآمیز را هم در نظر نگیریم، به خاطر چند هزار کشته یهودی در این جنگ و زمزمههای تکرار این اتفاق، بخشی از یهودیان حاضر به ترک کشوری که در آن زندگی میکردند شدند و گروهی از این مهاجرین قاره آمریکا را برای ساخت زندگی جدید انتخاب کردند و بقیه با هدایت از پیش تعیین شده متفکرین صهیونیست، به سمت فلسطین که قرار بود طی برنامهای دقیق غصب شود، بهراه افتادند....
به خاطر تمام این اتفاقات، عده زیادی از منتقدین، اعتقاد دارند که ماجرای هولوکاست و 6 میلیون کشته، بیشتر برای به وحشت انداختن یهودیان و ترغیب آنها به مهاجرت به فلسطین بر سر زبانها افتاد....
در این سریال اما، هیچ اشارهای به آن دستهای که به فلسطین مهاجرت کردند نمیشود و تنها بخش مهاجرین به قاره آمریکا به تصویر کشیده میشود و در صحنه کوتاهی هم دکتر سلیم همسر میلا، برای نشان دادن علاقهاش به فرزندش که تا آن روز او را ندیده بود، به او سکهای ایرانی با آرم شیر و خورشید میدهد و آن را به خاطر عدد 5 نشانهای مانند قلب برعکس به دخترش معرفی میکند و به صورت زیرپوستی از انس و الفت بین یهودیان و ایرانیها در آن زمان صحبت به میان میآورد.
مقصد جدید، هویت جدید
در قسمت آخر سریال، مخاطبین آدی کورک را میبینند که در گفتوگو با نامزد سابقش عنوان میکند، تصمیم دارد نام و نام فامیلیاش را عوض کند و با تغییر نامش «آدی کورک» که از صد فرسخی نشان میدهد او یک یهودی است به «اِدی کورتس» که شباهت بیشتری به نامهای آمریکایی دارد، میخواهد شروع بهتری در این قاره جدید داشته باشد.
او مهمترین دلیل این کار را پیشرفت آینده فرزندانش عنوان میکند. واقعیت این است که بین جامعه اروپایی آن زمان و همسایه شرقی اروپا که روسیه محسوب میشد، یهودیان به خاطر تیپ تفکر و سبک زندگیشان و مهمتر از آن، به خاطر نگاه از بالا به پایینی که نسبت به بقیه مردم داشتند، هرگز مورد علاقه مردم نبودند و همین باعث میشد مسیحیان با نفرت با آنها رفتار کنند. بعد از مهاجرت بخشی از یهودیان به قاره آمریکا، عدهای از آنها و به خصوص آن دسته که میخواستند وارد بازار کسب و کار هنری بشوند، نام و نام فامیلی خود را عوض کردند. این تغییر نام برای بازیگران، تنها به منظور پیدا کردن نامی شیکتر و خوش آهنگتر نبود، بلکه یهودیان برای اینکه در جامعه مسیحی و متعصب آن زمان، هیچ کس حاضر نبود برای دیدن فیلمی پول بدهد که قهرمانش یک یهودی است، مجبور به عوض کردن نام خود میشدند!
جالب است که با وجود تمام این سختگیریها، بدنه فرهنگی و قطب سرگرمیهای تصویری آمریکا، که همانهالیوود است، از همان ابتدا با سرمایهگذاران یهودی پر شد و یهودیان مثل همیشه رد پول را در صنعت پولساز فیلم و سریال سازی خوب گرفتند و روی منبعی پر سود دست گذاشتند.
طبق شیوههای کلاسیک
همانطور که گفته شد، یهودیان بعد از آمدن به قاره آمریکا، با عوض کردن هویتهایشان، توانستند بین مردم مسیحی نفوذ کنند و در آن جامعه پیشرفت کنند.
حالا نتیجه آن نفوذ فرهنگی به جایی رسیده که بیشتر ازچند دهه است که در سریالها و فیلمهای مربوط به یهودیان، تنها بازیگران یهودی که اغلب اسرائیلی هستند بازی میکنند.
در سریال ما خوش شانس بودیم هم، تمام نقشهای اصلی یهودی هستند و چند بازیگر هم از اسرائیل در این سریال بازی میکنند.
این علاقه به استفاده از بازیگران یهودی و تبدیلشان به ستارههای روز، ریشه در علاقه صاحبان کمپانیهای بزرگ یهودی درهالیوود دارد که ترجیح میدهند، پول و سرمایه تا جایی که بشود بین هم مسلکهای خودشان باقی بماند و از جیب یک یهودی وارد جیب دیگری بشود!
البته در همین راستا در سالهای اخیر سعی شده، علاوهبر یهودیان آمریکا، بازیگرانی از خود اسرائیل و نیزیهودیانی که به شدت روی تفکرات صهیونیستی و دفاع از اسرائیل اصرار دارند را، برای بهتر کردن وجهه اسرائیل در دنیا، واردهالیوود کنند.
«ساشا بارون کوهن» و «گال گدوت» از جمله همین بازیگران هستند.
زمانی که گال گدوت برای بازی در فیلم تجاری «زن شگفت انگیز» انتخاب شد، در کمال تعجب چند ماهه باردار بود و در حالت عادی اگر اجبار تهیه کنندگان نبود، قطعا چنین بازیگری از این پروژه کنار گذاشته میشد و دیگری جایگزینش میشد، مخصوصا که بازیگر ناشناسی مانند گدوت، طرفداری هم نداشت که به واسطه آن برای این فیلم به سینما کشیده شوند....
شاید در این مورد برخی بگویند این اتفاق قبلا هم افتاده بود. در جواب باید گفت بله، در یکی از سری فیلمهای تجاری «انتقام جویان»، «اسکارلت جوهانسون» که او هم بازیگری یهودی است، با وجود بارداریاش، به عنوان بازیگر نقش اول به کار خود ادامه داد و با کمک جلوههای ویژه ظاهر او را در فیلم عوض کردند.
در مورد اسکالت جوهانسون میتوان گفت که او با سالها حمایت لابیهای صهیونیستی به عنوان یک بازیگر پولساز شناخته میشود و این اولین فیلم جدیاش نبود ولی در مورد گال گدوت اصرار سازندگان به استفاده از یک بازیگر زن اسرائیلی حامله، مشخص میکند که این نقش از همان ابتدا برای او در نظر گرفته شده بود و به کس دیگری داده نمیشد.
جالب است که این بازیگران طرفدار اسرائیل و صهیونیستها، که در صفحات مجازی خود مرتب از اسرائیل حمایت میکنند، در چند سال اخیر، با وجود جان کندنهای بسیار زیاد خودشان و مدیر برنامههایشان برای افزایش محبوبیت و با وجود شرکت مداوم در برنامههای سرگرمی شبکههای آمریکایی، نه توانستهاند بین مردم ستارههای محبوب و پر فروشی بشوند و نه بدنه بازیگرانهالیوودی از آنها استقبال کردهاند و به گفته خودشان، خیلی با بقیه بازیگران در تماس نیستند.
آنها تنها با گرفتن نقشهای قابل قبول، در پروژههای پر سر و صدا، توانستهاند همچنان حیات هنری نیم بند خود را که ثمره حمایتهای تهیه کنندگان است، حفظ کنند.