از تگزاس تا سوسنگرد از فیزیک پلاسما تا دهلاویه
امیرحسین بوداقی
قطعه: ۲۴، ردیف: ۷۱، شماره: ۲۵ آرامگاه شهیدی است که روزهای زیادی از تاریخ ایران به نامش گِره خورده و به او مدیون است. 16 آذر روز دانشجو، 28 مرداد روز آزادسازی پاوه، سالگرد تاسیس انجمن اسلامی از جمله روزهایی هستند که تاریخ معاصر ایران به آزادگیِ این شهید بزرگ شهادت میدهند. این روزها یادآور یاد و خاطره یکی از شهدای مظلوم و چهرههای بزرگ کشور است. در همین ایام بود که مردی از جنسِ چریک در دهلاویه به دیدار حق شتافت. در روزگاری که لبنانِ عزیز آن عروس خاورمیانه در آتش جنگهای داخلی میسوخت شهید مصطفی چمران و امام موسی صدر آن مردانی که در سینههاشان آزادی قدسِ عزیز موج میزد به یاری شیعیان مظلوم لبنان شتافتند. قلب بیروتِ سوخته و بلندیهای جولان و جبل عامل مجاهدتهای این سرباز ولایت را هرگز فراموش نخواهند کرد.
مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزدهم خرداد، بازار آهنگرها، سر پولك متولد شد. او دانش آموخته دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی کالیفرنیای آمریکا و فرمانده نام آشنای دفاع مقدس بود. شخصيت، سيما و خاطرات دوست داشتني سردارِ شهيد اسلام دکتر سید مصطفي چمران همچنان در قلبها و يادها باقي است. مردِ خستگي ناپذير جبهههاي جنگ، دانشجوي پُرکار در عرصه علم و تجلي زهد فعال در عرصه عرفان.
سربـازِ اسـلام؛
کهنه چـریکِ محرومان لـبنان
افـتـخارِ ایـران؛
الـهـی که فاتـحِ این بحـران؛
آقـا مصطفـی چـَـمـران
چمران آن نابغه و فرمانده جنگهای نامنظم و چِریکی که سنگرهای جبهه را به کرسی نرم وزارت ترجیح داد در اواخر مرداد ماه ۱۳۵۸ در آن هنگام که پاوه کردستان جولانگاه نیروهای ضد انقلاب، دموکرات و احزاب مارکسیستی و سلطنت طلب بود به همراه نیروهای پاسدار معروف به «دستمال سرخها» به فرماندهی « شهید علیاصغر وصالی»
توانست پس از چند روز درگیری در حالی که روزه دار بود منطقه را از لوثِ وجود ضد انقلاب پاک کند و به آن غائله پایان دهد. در این درگیری خونِ مطهر تعدادی از پاسداران مجروح بیمارستان پاوه که بیرحمانه به دست ضد انقلاب به شهادت رسیدند، تقدیم آرمانهای انقلاب گردید. در تاریخ 27 مرداد سال 58 با صدور فرمان تاریخی حضرت امام(ره) مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه مقاومت نیروهای انقلابی مضاعف شد و مردم کرمانشاه نیز پس از این پیام با ابزار آلات بعضاً غیرجنگی به سوی پاوه حرکت کردند. متن این فرمان که از رادیو پخش شد در واقع مهلت 24 ساعتهای بود که امام به دولت و ارتش جهت شکست حصر پاوه داد. امام خمینی(ره) در پیام خود فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم، از اطراف ایران، گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده اند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر میکنم؛ و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار میکنم اگر با توپها وتانکها و قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم. من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور میدهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند؛ و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور میدهم که بی انتظارِ دستور دیگر و بدون فوت وقت، با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند؛ و به دولت دستور میدهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کنند. تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی میدانم، و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی میکنم. مکرر از منطقه اطلاع میدهند که دولت و ارتش کاری انجام ندادهاند. من اگر تا 24 ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول میدانم. والسلام،
روحالله الموسوی الخمینی.»
در این راه شهیدان والا مقامی چون دکتر مصطفی چمران، علی اصغر وصالی، ابراهیم همت، محمد بروجردی، احمد کاظمی، حسین خرازی، علی اکبر شیرودی، حسن آبشناسان، احمد کشوری، علی صیاد شیرازی و دلیر مردان نام آشنای دیگری با تلاش خالصانه خویش سعی وافری در پاکسازی این خطه تابناک ایران اسلامی نمودند.
ویژگیها و شاخصههای متعددی باعث میشد که شخصیتی مانند چمران ساخته شود. یکی از ویژگیهای او انتخاب هدفهای والا و آرمانهای او بود. شخصی که در دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل میشود، در آمریکا به درجه دکترای فیزیک نائل میشود و به بالاترین مدارک علمی دست مییابد، چهرهای است که میتواند برای کشور درخشنده باشد. پس از آن به سوریه و لبنان سفر کرد و به فعالیت علیه اسرائیل مشغول شد. در این دوران با امام موسی صدر آشنا گردید و جز رسیدگی به شیعیان و کمک به مسلمانان در امر مبارزه با اسرائیل، در اموری مانند رسیدگی به امور ایتام و فعالیت در خیریهها هم رکاب امام موسی صدر شد. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، اقدامات و فعالیتهای او پس از این سالها در ایران است. در دوران جنگ، افراد بسیار زیادی بودند که به دفاع از مرزهای ایران گسیل شدند و به شهادت رسیدند، اما چمران با دیگران تفاوتهایی داشت. مصطفی با مظلومیت جنگید، عملیات انجام داد، گروه تشکیل داد و با دشمنان به مبارزه پرداخت. به رغم نامهربانیهایی که با او شد، او طاقت آورد و خود را در تاریخ جاودانه کرد. مشهور است که مرحوم شهید بهشتی، مظلوم زیست و مظلوم شهید شد، اما حقیقتاً این موضوع برای زندگی شهید فیزیکدان هم صدق میکند. مصطفی در میان برخی دوستانش هم مورد نامهربانی قرار گرفت و آنها تاب تحمل چنین چهره بزرگی را نداشتند. چمران با کمترین امکانات، فعالیتهای گسترده و مؤثری انجام داد و این یکی از نمرههای روشن و بسیار درخشان چمران در کارنامه و عملکرد او در ایران است. دکتر چمران در زمان حیات خود، شناخته نشد و امروز در دورانی که باید به زندگینامه این افراد پرداخته شود و از آنها درس گرفته شود هم او شناخته شده نیست. او پس از شهادت آن طور که باید و شاید به مردم و نسلهای جوان معرفی نشد. مظلومیت، صبر، استقامت و آرمانهای بلند او به جوانترها آموخته نشده است. مصطفی برای این دنیا ساخته نشده بود و او برای یک فضای معنوی بالایی آفریده شده بود. او یکی از عارفان بزرگ عصر حاضر بود. افرادی که با او همرزم بودند، میدانند که مصطفی چه شخصیت بزرگ و چه گوهر نابی بود. چمران قریب به دو دهه در غرب حضور داشت، اما هیچگاه تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار نگرفت. این نشان میدهد که چمران پیش از رفتن به غرب و ورود به بهترین دانشگاههای آمریکا، چهره برجستهای بوده و توانسته خود را از گزند تغییراتی از این دست حفظ کند. بسیاری بودند که چنین زمینهای نداشتند و ورود آنها به غرب باعث نزول شخصیت آنها شد، اما چمران نشان داد که چهرهای ممتاز است. همانطور که خداوند جمیع اسماء است و در عین رحمان بودن قهار نیز هست و از آنجایی که میفرماید: «انسان خلیفة الله» است، نتیجه میگیریم که اگر کسی سعی کند به خدا برسد قطعا به این صفاتی که بعضاً به چشم مادی ما در تضادند، متصف خواهد شد. دکتر چمران تمام این وجوهات را در کنار هم داشت و هر کدام را بموقع به کار میبرد. شهید چمران با آن جایگاه اجتماعی و علمی در آمریکا، در زمانی به لبنان رفت که آدمهایی که اگر سر سوزنی به دنیا علاقه داشتند به آن کشور هرگز نمیرفتند. چمران ذوب در خداوند بود و طبیعی است که کسی با این خصوصیات با هر چیزی که غیر الهی و ارزشهای ضد خدائی داشته باشد در میآمیزد و با آن به نبرد میپردازد.
به راستی مصطفی چمران چه هنری داشت که بعد از چهل و سه سال ملت ایران باز از او میگویند و میشنوند؟ آیا هنر چمران در این خلاصه میشد که به انسانها بیاموزد برای غلبه بر ترس از مرگ، باید به استقبال آن بروند نه اینکه منتظرش بمانند؟ شاید هم هنر شهید چمران این بود که از حجاب جسمش خارج شد تا شاید ما هم از حجاب جهلمان خارج شویم. یا اینکه نشان داد شهادت طلب کسی است که روحش بزرگتر از جسمش است، اما دنیا طلب آن است که جسمش بزرگتر از روح شده است. شاید هم هنر آقا مصطفی همین بود که برای انتخاب راه درست باید سیاسی بود، اما برای وانمود کردن این که در راه درست هستیم نیاز به سیاسی کاری نیست. چه بسا هنر آقا مصطفی این باشد که به ما آموخت نباید نگران محل دفن و سنگ قبر باشیم و برای فراموش نشدن همین کافی است که روی سنگ قبرمان واژه مقدس « شهید » حک شده باشد. البته شهادت هنرِ مردانِ خداست، اما لازمه این هنرنمایی به تعبیر سردارِ دلها، رسیدن به آن مقام پیش از شهید شدن است. از این رو، ممکن است هنر چمران منحصر در شهادت او نبوده و به دوران حیاتش بازگردد. چرا که او بود که درس و کرسی دانشگاه را رها کرد و به جهاد در راه خدا معنا بخشید. از آمریکا به مصر و لبنان رفت تا استکبارستیزی را شروع کند. با قیام ملت ایران به ایران آمد تا قدرت لازم برای مبارزه با کانون جهل را تضمین کند. با پیروزی انقلاب با اعتماد مردم راهی خانه ملت شد تا برای اداره کشور در کنار مردم و حلال مشکلاتشان باشد. با آغاز دفاع مقدس و به رغم واگذاری مسئولیت نمایندگی حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع، لباس رزم به تن کرد و راهی جبههها شد تا عمل را جایگزین حرف کند. وقتی برای دفاع از ایران عزیز، سنگری نیافت، جنگهای چِریکی را در دستور کار قرار داد تا وظیفه شناسی را تفسیر کند. او در سنگر تکلیف ماند تا در واپَسین روز خرداد آسمانی شد و به همانجایی شتافت که سالها آرزوی آن را میکشید و زیر لب زمزمه میکرد: «خوش دارم که در نیمههای شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم، با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محوِ عالم بینهایت شوم. از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.»
شهید چمران هیچ نداشت و پاک، خالص، عاری و خالی از همه چیز بود. حالا اما ردپای او، نشانههای او، تمام یادگارهایش از دوران کودکی تا شهادت در گوشه گوشه این سرزمین پراکنده است؛ از خانه پدری که حالا خانه موزهای در دل پایتخت شده تا مزارش در بهشت زهرای تهران و دست نوشتهها و یادگارهایی از او در موزه و مهمتر از همه محل عروج خونین و عاشقانهاش از این خاک؛ یعنی دهلاویه. اصلا انگار خدا خواسته این بنده مخلصش که به خاطر او پشت پا به همه دنیا و دارایی و دلبستگیهایش زد، حالا همه جا باشد؛ هم خودش و هم یاد و نام و یادگارهایش.
حالا نام شهید چمران، یک نام جهانی است به گستره تمام جهانی که در آن زیسته و نفس کشیده و پشت پا به آن زده؛ از محله پامنار تهران بگیرید تا ینگه دنیا؛ آمریکای سرخوش دیروز و گرفتار خونریزیهای اعتصابات امروز، تا مصر و لبنان و کردستان و خوزستان. تمام جاهایی که برای رسیدن به یار به آنها رسید و بیقرار از آنها گذشت. چمران عارف، عالم، عاشق و خسته اما یکجا آرام و قرار گرفت؛ دهلاویه خوزستان؛ همانجا که جسمش آرام گرفت. پشت خاکریزهایی که سکوی پرتابش به آسمان شد و امروز میعادگاه عاشقان و بیقرارانی چون خود اوست.
بخشی از وصیتنامه شهید چمران:
به خاطر عشق است كه فداكاری میكنم. به خاطر عشق است كه به دنیا با بیاعتنائی مینگرم و ابعاد دیگری را مییابم. به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا میبینم و زیبائی را میپرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس میكنم، او را میپرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش میكنم. عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیدهام و بالاتر از عشق چیزی نخواستهام. عشق است كه روح مرا به تموج وا میدارد، قلب مرا به جوش میآورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر میكند، مرا از خودخواهی و خودبینی میرهاند، دنیای دیگری حس میكنم، در عالم وجود محو میشوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیدهای زیبابین پیدا میكنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا میربایند و از این عالم به دنیای دیگری میبرند. اینها همه و همه از تجلیات عشق است. برای مرگ آماده شدهام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت میكنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت میرسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریدهام. همه چیز را ترك گفتهام. علائق را زیر پا گذاشتهام. قید و بندها را پاره كردهام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفتهام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم...
بهشت زهرای تهران هم بوی عطر شهید چمران را میدهد، اصلا تنِ خستهاش آنجا آرمیده؛ در قطعه ۲۴، میان فرماندهان دوران دفاع مقدس. آنجا که رفتید دنبال یک سنگ مزار ساده، اما متفاوت بگردید که پرچم جمهوری اسلامی ایران بر روی آن نقش بسته است.
سکانس آخر:
سرانجام روحِ پُر فتوح دکتر مصطـفی چـَـمـران، این مردِ مجاهد و مبارز انقلابی، ۳۱ خرداد سال ۱۳۶۰ در حالی كه از پرواز عارفانه خود كاملاً آگاه بود، به سوی قربانگاه عشق حركت كرد و در منطقه دهلاويه حوالی شهر سوسنگرد، بر اثر اصابت تركش خمپارههای دشمن شهدِ شيرين شهادت را نوشيد. از شهادت انسانساز سردارِ پرافتخار اسلام اين فرزند هجرت، جهاد، شهادت، اُسوه حركت و مقاومت نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلكه اُمت مسلمان ايران و شيعيان محروم لبنان به پاخاستند و حتي ملل مستضعف و آزاده دنيا غرقِ در حسرت و ماتم گرديدند. امواج خروشان مردم حق شناس اُمت ما اندوهبار و اشك آلود پيكر پاك او را در اهواز و تهران تشييع كردند كه « انالله و انا اليه راجعون».
بله! اين چنين زندگي سراسر پُرتلاش و مبارزه خالصانه و عارفانه در راه خدايِ او آغاز گشت و اين چنين در كربلايِ خوزستان در جبهه نبرد رويارويِ حق عليه باطل، حسين گونه، به خاك شهادت افتاد و به ملكوت اعلی عروج نمود و به آرزوي ديرين خود كه قرباني شدن عاشقانه در راه خدا بود نائل گشت. خدايش رحمت كند و او را با حسين بن علی(ع) و شهدايِ دشت كربلا محشور گرداند.