kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۰۴۷
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۸
زنگ مجازی- جنگ ترکیبی

تجربه‌ای معکوس در اکسپلور

 

عزیزالله محمدی(امتدادجو)
درک دقیق و صحیح طراحان شبکه‌های اجتماعی به تعامل دوسویه و حتی چندسویه بین کاربرانی که حتی امکان دارد دارای تفاوت ذائقه و اختلاف سلیقه و نگرش به موضوعات مختلف باشند؛ آنها را در برنامه‌ریزی برای ایجاد این تعامل از همان آغاز فعالیت شبکه‌های اجتماعی به جایی رساند که ذیل ارائه هر گونه محتوا از سوی کاربران، باید محیطی برای ابراز نظر سایرین و مخاطبین نیز ایجاد شود.
توجه به ابعاد حسی و عاطفی و تمایلات فرهنگی و اجتماعی، گونه‌های مختلفی از تعامل در شبکه‌های مختلف را به‌وجود آورده که شامل (کامنت، ایموجی، هشتگ،  لایک، تگ و حتی بازنشر و...) است و هر کدام موجبات ارتباطات جدید و یا تقویت ارتباطات ماقبل را فراهم می‌کند.
در این میان اما آنچه از نظر تولید‌کننده محتوا مهم و اصل محسوب می‌گردد؛ بیشتر دیده شدن و ایجاد دامنه تاثیرگذاری بر دیگران در مقیاس وسیع‌تر از سایرین است که برای دستیابی به این هدف اقدامات مکمل از جمله فعالیت منظم و مستمر و یا خلق و تولید محتواهای متمایز به دیگران مورد توجه قرار می‌گیرد.
سکوی اینستاگرام صاحب بیشترین کاربر تعاملی در جهان است -که در کنار سایر موضوعاتی که تاکنون بارها بدان پرداختیم- بستری مناسب برای بازاریابی نیز هست و بسیاری از افراد برای توسعه کسب و کار خود در این شبکه اجتماعی در حال فعالیت هستند و شبانه‌روز می‌کوشند تا صفحه و پست‌هایشان بیشتر و بیشتر دیده شود و در مرحله بعد لایک و کامنت بیشتری بتوانند دریافت کنند.
 میزان موفقیت پست‌های منتشر شده در این سکوی جهانی پر مخاطب با فاکتوری به نام engagement rate سنجیده می‌شود. در واقع این فاکتور نشان‌دهنده میزان محبوبیت و استقبال مخاطبین نسبت به پست‌های منتشر شده است که دقیقا نرخ تعامل را بر مبنی مجموع پسندها، پیام‌ها و سایر فعالیت‌های کاربران هر صفحه و هر پست را نشان می‌دهد و بر اساس این فاکتور می‌توان تحلیلی مناسب و مفید از یک صفحه را ارائه نمود. 
در این فاکتور جهت محاسبه نرخ، بایستی هر پست به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. این نرخ از طریق میزان تعامل پست تقسیم بر میزان مشاهده آن به صورت درصد محاسبه می‌شود و ناگفته نماند که برای محاسبه نرخ «اینگیجمنت» اینستاگرام، به کمک این فرمول می‌توان به جای کل بازدیدها، تعداد دنبال‌کنندگان در مخرج قرار بگیرد.
بنابراین مشاهده می‌شود که ایجاد تعامل به منظور «یکسان سازی»مخاطبین و کاربران و تحت تاثیر قرار دادن آنها با هر فرهنگ و اندیشه ای، ساز و کار معین و مشخص سکوی اینستاگرام است که به وسیله «قابلیت‌های ارتباطی» خود هم به «ارزش»‌ها و هم به «ارتباطات میان فرهنگی» سمت و سو و جهت می‌دهد.
ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانی معتقد بود که تجارب هر فرد در ذهن با یکدیگر ترکیب می‌شوند و مفاهیم سطح بالاتر را می‌سازند؛ این اتفاق در جهان امروز در فضای اکسپلور اینستاگرام نیز بوقوع می‌پیوندد و شکلی از «طرح واره» را به خود می‌گیرد که گرچه فرد به محیطی که وارد شده است آن را آشنا می‌پندارد؛ اما در واقع غریبه‌ای است که به این سمت از سوی ذهن هوشمند اینستاگرام هدایت شده و بنا است که در این فضا تجربه‌های جدید را با مفاهیم جدید کسب کند که شاید با دانش پیشین خود در این فضا، حتی نقش جدیدی را نیز به غیر از آنچه که تاکنون بوده ایفا کند.
«طرح واره» را اندیشمندان این‌گونه تعریف کرده‌اند که: مجموعه‌هایی کلی و تعمیم یافته از دانش در مورد تجارب گذشته هستند که در قالب گروه‌بندی‌های دانش مرتبط سازماندهی می‌شوند و برای هدایت رفتارهای ما در موقعیت‌های آشنا مورد استفاده قرار می‌گیرند و بسته‌های اطلاعات ذخیره شده در حافظه هستند که می‌توانند باز‌نمایی‌کننده دانش عمومی در مورد اشیاء، موقعیت‌ها، رخدادها و کنش‌ها باشند.
با همین یک تعریف مفهومی و ساده از «طرح واره» و یک گشت و گذار ساده در اینستاگرام متوجه می‌شویم که تجارب و دانش و حافظه ما با مدلی که وابسته به اینستاگرام و یا سایر شبکه‌های اجتماعی شده‌ایم از حالت فردی و شخصی خارج شده و اختیار ما در اجبار تبعیت از قوانین تحمیلی این شبکه‌هاقرار گرفته.
مدل رفتاری اینستاگرام نشان‌دهنده آن است که «تفرد» یک مضمون ثابت از حاکمیت تکنولوژی است که این مضمون در تلاش است یا از ناهماهنگی‌های موجود نسبت به خود رها شود و یا اینکه با هر موضوع تقویت‌کننده تفرد هماهنگی بیشتری حاصل کند و برای این دو اتفاق دو شیوه رفتاری «پیوند جویانه» و «غیر پیوند جویانه» را ملاک و اساس قرار می‌دهد و همواره در کشمکش و تضاد ذهنی و فکری به سر می‌برد.
منطق حکم می‌کند که اگر ما خواهان تغییر هستیم؛ می‌توانیم با نگاه کردن به درون و منعکس کردن میزان «جامعیت» و «امنیت» در حس خودمان، مبنی بر اینکه ما که هستیم! و چگونه با دیگران از طریق هویت شخصی و قومی و فرهنگی ارتباط بر قرار کنیم؛ این کار را آغاز کنیم(همان‌گونه که درخصوص موضوع ارتباط با غریبه‌ها و اعتماد بنفس در یادداشت هفته قبل همین ستون تحت عنوان «فرآیندهای خزنده فرهنگی اینستاگرام» اشاره شد)
در جهان امروز روندهای مختلف جمعیت شناختی و حوزه محل کار افراد و گروه‌ها که در فواصل معنا داری نسبت به مبدا سکونت و یا مهاجرت قرار دارند؛ این دیدگاه واقع بینانه را در نزد اهالی متفکر به علوم فرهنگی و میان فرهنگی به وجود آورده است که افراد و گروه‌ها در محیط متکثر و فرهنگی متنوع به هم پیوند می‌خورند و جنس و نوع ارتباطات در قریب اکثریت موقعیت‌ها از پایداری و استحکام لازم برخوردار نیست.
این نوع تکثر و تنوع فرهنگی منبعث از قلمرو نامحدود فرهنگی شبکه‌های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام، تعاملات و ارتباطات شکل گرفته را در قالب هر کدام از اسباب ارتباطی(کامنت، هشتگ، تگ، ایموجی، لایک، و...) را مقطعی و غیر واقعی و گذارا می‌کند و اساسا نمی‌توان این نوع ارتباط و تعامل را مبنای شکل گیری ارتباطات عاطفی و حسی و هویتی قلمداد کرد.
انسان به ذات و فطرت به دنبال حقیقت و واقعیت است و گاه تعاملات فردی و گروهی نیز که در ذیل اشتراکات به‌وجود می‌آید بیان‌کننده بخش تعلق وجودی انسان به روابط اجتماعی است که در آن باید به سازگاری نیز بیندیشد.
اینستاگرام با وجود صفحات بی‌انتها از موقعیت‌های جغرافیایی و فرهنگی متفاوت نسبت به هم در گستره اکسپلور خود، معجون ناشناخته‌ای از فرهنگ‌ها و ذائقه‌ها و گرایش‌ها را به هم می‌آمیزد؛ بی‌آنکه به اصل هویت و تعلقات جامعه بشری و فرهنگ‌های اصیل آن ذره‌ای از حس دلسوزی و یا تعهد به ماندگاری آنها را داشته باشد و در این گستره، آنکه تکلیف معین برای هویت و شخصیت و فرهنگ ندارد کاربر اینستاگرام است که حالا رهایی از اکسپلور را باید در شیوه‌های معجزه گونه جست‌وجو کند و «طرح واره فرهنگی» شکل گرفته از اکسپلور، تجربه‌ای معکوس از کسب تجربه و خلق مفاهیم ذهنی جدید است که به جای رشد، ایستایی و سکون و وابستگی به مجاز را رقم می‌زند.
در دنیای حقیقی و تعاملات فرهنگی می‌توانیم در موقعیت‌های مختلف و خاص با اعضاء یک فرهنگ مشترک تعامل داشته باشیم و در مورد برخی اطلاعات چندین بار با آنها گفت‌وگو کنیم که بر اساس این تعاملات طرح واره‌های فرهنگی تولید شده در مغز و ذهن ما ذخیره می‌شود و زمانی که به دفعات بیشتری با این موقعیت‌هامواجه می‌شویم یا بیشتر در مورد آنها صحبت می‌کنیم، این طرح واره‌هاسازمان یافته تر، انتزاعی‌تر و متراکم‌تر می‌شوند و در پی آن اطلاعات موجود از فرهنگ‌ها به عنوان واحد‌های سودمند اطلاعاتی بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ اما در گستره تعاملات اطلاعات بین فرهنگی پر حجم اینستاگرامی آیا طرح واره ثابتی از تجربه و اندیشه و راهبرد در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد؟ یا اینکه بر پریشانی و سرگردانی و بی‌هویتی افزوده می‌شود و رفتارها از کنترل فرهنگ اصیل خارج و به جهان ناشناخته‌ای از ترکیبات فرهنگی نامأنوس پیوند می‌خورد؟