یک شهید، یک خاطره
لایق شهادت
مریم عرفانیان
دوست داشت خادم امام رضا (علیهالسلام) شود. یک روز چمدانش را بست و راهی سفر شد؛ پرسیدم: «کجا کفش و کلاه کردی؟»
جواب داد: «تصمیم گرفتم برای خادمی امام رضا به مشهد برم...»
اما با شانهای افتاده و ناراحت به روستا برگشت.
گفتم: «چه زود آمدی؟ مگر نرفته بودی خادم امام رضا بشی؟»
با دلخوری جواب داد: «تو امتحان خادمی قبول نشدم و برگشتم.»
دوباره چمدانش را میبست، که پرسیدم: «این بار کجا کفش و کلاه کردی؟»
جواب داد: «من که لیاقت نوکری امام رضا رو نداشتم تا خادمش بشم؛ برا همین میخوام جبهه برم شاید که لیاقت شهادت رو داشته باشم.»
بیهیچ مخالفتی از سوی من و پدرش جبهه رفت؛ و بهراستی هم لایق شهادت بود.
خاطرهای از شهید قربانعلی نظیف
راوی: فاطمه حکمآبادی، مادر شهید