حکایت سینماتوگراف 2-بخش چهل و پنج
سینمای دهه 80 و گذار به دولت اصولگرا
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب
سعید مستغاثی
تابستان 1384 همراه با تغییر رئیسجمهور و دولت، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و بالتبع معاونت امور سینمایی آن نیز تغییر پیدا کرد و یکی از چهرههای شناخته شده این عرصه زمام امور سینمایی را به دست گرفت.
محمدرضا جعفری جلوه که تا آن زمان بیشتر در مدیریتهای تلویزیونی فعالیت کرده بود، از همان آغاز، سخن از تعامل فعال با سینماگران و طیفهای مختلفشان راند و سعی داشت با کمک و همکاری آنها و سایر اشخاص و گروههای ذی نفع در سینمای ایران، برای سینمای مطلوب و شایسته انقلاب و نظام اسلامی، تعریف و راهکار مشخص و معینی بهدست آورد. این تلاش وی به برگزاری جلسات و همایشها و حتی تالیف و نشر کتابی با محوریت پرداختن به سینمای ملی (به عنوان رهیافت کنونی سینمای ایران) نیز انجامید ولی دلائل متعددی از جمله بقای تفکر سکولار در عرصه فرهنگ و هنر، باقی ماندن ساختار غیر استاندارد تولید و توزیع در سینمای ایران،
روشن نبودن حدود و ثغور فعالیتهای صنفی، تئوریزه نشدن وجوه مختلف سینمای ملی و راهکارهای به فعل درآوردن آن، محدودیتهای مختلف دربرخورد با سینمای غیراستاندارد و غیر فرهنگی و عدم همراهی برخی مدیران خود معاونت سینمایی، موجب شد آن تلاشها و کوششها به ثمر ننشیند و سینمای ایران همچنان از یک برنامه مشخص و چشم انداز روشن بیبهره بماند.
متاسفانه جعفری جلوه و سایر متولیان سینمایی قبل و بعد ایشان با تمامی حسن نیت و تلاش، برای به سطح استاندارد رساندن سینمای ایران و تدوین استراتژی و سیاست روشن آیندهاش، نتوانستند با وجود ساختارهای سختافزاری غیراستاندارد و نرمافزاری غیرفرهنگی مستقر در بدنه این سینما مقابله نموده و یک بار برای همیشه تکلیف مدیریت آرمان خواه را با این زوائد ناسازگاری که بیشتر سطح کشت و زرع سینمای ایران را همچون علف هرز دربرگرفتهاند، روشن سازند.
کارنامه سینمای دهه اصولگرایان
اما در زمینه مدیریت سینمای ایران در دهه 80، به جز بررسی خط مشی اصلی و سیاستهای محوری و تحلیل کلیت حرکت این سینما، 5 مورد فرعی «جشنوارهها»، « سالن سازی»، «اکران فیلم خارجی»، « سینمای جوان» و «سینمای مستند» نیز به گونهای پیوسته با سیاستهای این مدیریت بایستی مورد بررسی قرار گرفته تا پازل تحلیل نحوه مدیریت سینمای ایران در این دهه تکمیل شود.
جشنوارهها
1- خارجی
در میان همه جشنواره بازیهای سینمای ایران در طی بیش از دو دهه، آنچه همچنان در روند حضور بینالمللی سینمای ایران از نظر مسئولین سینمایی مغفول ماند، شرکت در بازارها و اکران جهانی بود و گرنه دل خوش کردن به چند جایزه و تقدیر از سوی جشنوارههایی که بعضا از یک اتاق در یک شهر کوچک فراتر نمیرفتند! دردی از این سینما دوا نمیکردند!!
بایستی از ابتدا به اکران و نمایش عمومی جهانی فکر میشد و اولين حركت در اين مسير، بذل توجه به مخاطب عام بود. با توجه به اينكه بالاخره هويت سينماي ما، ايراني/اسلامی است، بلاشک نخستین مخاطبان فرامرزي ما ميتوانستند ملتهايي باشند كه به فرهنگ ما نزديكترند یعنی كشورهاي مسلمان یا ملتهایی كه همسایه ما هستند و زبان ما را ميفهمند، كشورهايي كه آيين ما را ميشناسند؛ هند و كشمير و پاكستان و بنگلادش و تاجيكستان و افغانستان و عراق و تركيه و كشورهاي تازه استقلال يافته، جماعت بسياري از ايرانيها را در اعصار و قرون مختلف میزبانی کرده و در مقابل نیز جماعت زيادي از آنها هم در كشور ما ساکن بوده و قرابتهاي فرهنگي تاريخي فراواني با ما داشته و دارند.
متاسفانه سينماي ما علیرغم حضور جشنوارهای پرتعداد در طی سالهای خصوصا پس از جنگ، در ميان مردم جهان و خصوصا اين ملتها کمتر شناخته شد. مدیریت سینمای ما، پتانسيل تماشاگر كشورهاي اسلامي و عرب كه حدود یک و نیم میلیارد مخاطب بالقوه براي سينماي ما محسوب شدهاند را فراموش كرد و به حضور نیم بند و بعضا حقیرانه در جشنوارههای اروپایی مانند کن قناعت نمود. در حالی که هیچ تعریف و استراتژی برای این حضور وجود نداشت و هیچ کارنامه یا بیلانی از دستاوردهای این حضورها مثلا میزان فروش و یا مخاطب، در طول این سالها ارائه نشد. اما صرف نمایش و تبلیغات در جشنوارههای خارجی، هزینههای بسیاری به نهادهای دولتی و
نیمه دولتی تحمیل کرد. این در حالی بود که آنها برای پذیرش سینمای ایران در جشنوارههایشان، فیلمهایی از نوع تفکر و با معیار خود میپسندیدند اگرچه هیچ راهی برای اکران و راهیابی به بازار نمایش حتی برای آن فیلمهای گزینش شده نیز قائل نبودند. ولی در کشورهای اسلامی و جهان سوم، این سینمای ایران بود که میتوانست حرف اول را بزند. اما علیرغم این ظرفیت بالقوه، سینمای ایران در واقع هيچ درصدي از سهم اكران آنها را در اختيار نگرفت و آن را تمام و كمال به سينماي هاليوود و باليوود واگذار كرد.
2- داخلی
در زمینه برگزاری جشنوارههای داخلی، دهه 80 را شاید بتوان یکی از پرجشنوارهترین دورانهای سینمای ایران در طول تاریخش دانست. در این دهه، فستیوالهای متعددی راجع به فیلم و سینما برپا شد، از جشنوارههای ثابتی مثل جشنواره فیلم فجر و فیلم کوتاه و پویانمایی و رشد گرفته تا جشنوارههای جدیدی همچون کارآفرینی، رحمت، صبا، بهزیستی و... و جشنوارههایی هم اگرچه افتان و خیزان و با فراز و فرود (مانند جشنواره کودکان و نوجوانان یا جشنواره فیلم دفاع مقدس و یا جشن خانه سینما) ولی به هر حال برگزار شدند.
هر جشنوارهای (فارغ از موضوع خود) ماهیتا میتواند علاوهبر ویترین و نمایشی از تولیدات مربوطه در مدت زمانی معین، مکان مناسبی هم برای ارتباط و تعامل و تبادل افکار و آراء و نظرات کارشناسانه اهل فن و متخصصان باشد. اما این جشنوارهها زمانی موضوعیت پیدا میکنند که اساسا محصولاتی مربوط به آن و در حد و قواره یک جشنواره، تولید شده باشد. در واقع بدون تولید یک محصول (در حد استاندارد برگزاری یک جشنواره) صورت مسئله برگزاری آن جشنواره نیز پاک میشود.
فرضا وقتی کشوری به لحاظ گندم هنوز به خودکفایی نرسیده و وابسته به واردات آن است، برپایی جشنواره گندم و یا مانند آن، سوژهای بیمورد وحتی مضحکهآمیز جلوه مینماید.یا هنگامی که درکشوری صنایع مونتاژ کولاک میکند، برگزاری جشنوارههای گوناگون صنعتی، اقدامی عبث مینمایاند، چه بسا از بودجهها و هزینههایی که صرف به نمایش گذاردن گندمهای وارداتی و یا محصولات مونتاژی میشود، بتوان به زیر ساختهای خودکفایی در امر کشاورزی و یا تاسیس صنایع مادر یاری رساند. اما گویا مقوله جشنواره هم در سینمای ایران، مسئلهای ذهنی و سوبژکتیو بوده و هست! نمونهاش جشنوارههای متعددی که خصوصا در دهه 80 در گوشه و کنار سینمای ما برپا شد و بنا بر آمار، رکورد برگزاری جشنواره را در طول تاریخ سینمای ایران شکست. قطعا کسی نمیتواند منکر برگزاری این جشنوارهها شود، اگر که به رونق بدنه سینمای ایران و چرخه تولید و نمایش آن کمک کنند و هزینههایی که (کم یا زیاد) صرف برگزاری آنها میشود، تنها بابت چند روزی
دل خوشی و سر و صدا، به هدر نرود، در حالیکه گوشه گوشه این سینما نیازمند سرمایه و هزینه بوده و هست، اما گفته میشود بودجهها محدود است و خرما برنخیل!!
متاسفانه شاهدیم که اغلب این جشنوارهها، نه تنها به رونق این سینما کمکی نکردند و اکثرا به جز یک دورهمی دوستانه، فقط یک سری محدود فیلم را به صورت مسلسل، در روند نمایشهای خود تکرار کرده و میکنند، امکانات انسانی و مادی و معنوی هم که میتواند در خدمت اساس سینمای ایران قرار گیرد را برای جلوهگری همان ویترین به کار گرفته و میگیرند، ویترینی که در واقع خالی است!