چرایی نصب ولایتعهدی امام رضا(ع) توسط مأمون (3) (پرسش و پاسخ)
پرسش:
چرا مأمون خلیفه وقت عباسیان، امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان آن وقت (مرو) دعوت کرد و به عنوان ولیعهد خودش منصوب کرد، و چرا حضرت این مسئولیت را پذیرفت؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی پاسخ به این سوال به مباحثی همچون: رفتار عباسیان با علویین، انگیزه مأمون از طرح مسئله ولایتعهدی و اهداف سیاسی مأمون شامل: 1- جلب نظر ایرانیان 2- فرو نشاندن قیامهای علویین 3- خلع سلاح حضرت رضا(ع) و مسلمات تاریخ شامل: 1- احضار امام رضا(ع) از مدینه به مرو 2- امتناع حضرت رضا(ع) پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
3- شرط قبولی حضرت رضا(ع)
یکی دیگر از مسلمات تاریخ این است که حضرت امام رضا(ع) شرط کرد و این شرط را هم به مأمون قبولاند که من به این شکل قبول میکنم که در هیچ کاری مداخله نکنم و مسئولیت هیچ کاری را نپذیرم. در واقع حضرت میخواست مسئولیت کارهای خلاف مأمون را نپذیرد و این عنوان برای حضرت مسئولیتآور نباشد.
4- شیوه رفتار امام رضا(ع) پس از مسئله ولایتعهدی
مسئله دیگری که باز هم از مسلمات تاریخ است و هم اهل تسنن و هم اهل تشیع نقل کردهاند، طرز رفتار امام رضا(ع) بعد از مسئله ولایتعهدی است. مخصوصاً خطابهای که حضرت در مجلس مأمون در همان جلسه معارفه ولایتعهدی میخواند. حضرت با همین خطبه یک سطر و نیمی که همه آن را نقل کردهاند، وضع خودش را روشن کرد. در این خطبه حضرت نه اسمی از مأمون میبرد و نه کوچکترین تشکری از او میکند. قاعدهاش این است که اسمی از مأمون ببرد و لااقل یک تشکری از او بکند! ابوالفرج مینویسد: بالاخره روزی را معین کردند و گفتند در آن روز مردم بیایند و با حضرت رضا(ع) بیعت کنند، مردم هم آمدند. مأمون برای حضرت رضا(ع) در کنار خودش محلی و مجلسی قرار داد و اول کسی را که دستور داد بیاید با حضرت رضا(ع) بیعت کند پسر خودش عباس ابن مأمون بود. دومین کسی که آمد یکی از سادات علوی بود، بعد به همین ترتیب یک عباسی و یک علوی میآمدند و بیعت میکردند و به هرکدام از اینها جایزه فراوانی میداد و میرفتند. بعد از بیعت حضرت خطابهای ایراد کرد که مفهومش این است، ما اهلبیت حقی داریم بر شما مردم به اینکه ولیامر شما باشیم (معنایش این است که این حق اصلاً مال ماست و چیزی نیست که مأمون بخواهد به ما واگذار کند) و شما حقی برعهده ما دارید. حق شما این است که ما شما را اداره کنیم، و هرگاه شما این حق را به ما دادید (ما را به عنوان خلیفه یا امام پذیرفتید) بر ما لازم میشود که آن وظیفه خودمان را درباره شما انجام دهیم (بحارالانوار، ج49، ص146) آری مضمون این خطابه حضرت برخلاف روح جلسه ولایتعهدی است. بنابراین حضرت رضا(ع) یک ولیعهد به اصطلاح تشریفاتی است که با مأمون شرط کرده در کارها دخالت نکند و در مواردی هم که اجباراً مداخله میکند بهگونهای رفتار میکند که منظور مأمون تامین نمیشود.
آثار مثبت پذیرش منصب ولایتعهدی امام رضا(ع)
ما در فقه مسئلهای داریم به نام «ولایت جائر» یعنی قبول پست از ناحیه ظالم، به طور کلی قبول پست از ناحیه حاکم ظالم فی حد ذاته حرام است. ولی فقها گفتهاند: همین کاری که فی حد ذاته حرام است، در مواردی مستحب و بلکه در مواردی واجب هم میشود. نوشتهاند اگر تمکن از امر به معروف و نهی از منکر که همان خدمت به اسلام و مسلمین است، متوقف باشد بر قبول پست از ناحیه ظالم، پذیرفتن آن واجب است. منطق هم همین را قبول میکند زیرا در پرتو این مقام شما میتوانید نیروهای خودتان را در جهت اهدافتان تقویت و نیروی دشمن را تضعیف کنید. ما میبینیم در مدتی که امام رضا(ع) منصب ولایتعهدی را قبول کردند، کاری به نفع دستگاه حاکم صورت نگرفت، بلکه به نفع حضرت محاسنی انجام گرفت. صفوف بیشتر مشخص شد، به علاوه حضرت در پست ولایتعهدی توانست فرصتی را به وجود آورد که به طور غیررسمی شخصیت علمی خود را ثابت کند که اگر این فرصتها نمیبود، هیچوقت این بعد علمی حضرت به بروز و ظهور نمیرسید. در میان ائمه طاهرین(ع) به اندازهای که اگر این شخصیت علمی امام رضا(ع) و امام علی(ع) و امام صادق(ع) ثابت شده، شخصیت علمی هیچ امام دیگری ثابت نشده است. امام رضا(ع) برای همین چند صباح ولایتعهدی و آن خاصیت علمدوستی مأمون و آن جلسات عجیبی که مأمون تشکیل میداد و از مادیین گرفته تا مسیحیها، یهودیها، مجوسیها، صابئیها و بوداییها و علمای همه مذاهب را جمع میکند و حضرت رضا(ع) را میآورد و حضرت با اینها به بحث و منظره میپرداخت و شخصیت علمی خود را که به نفع اسلام اهلبیتی بود به بروز و ظهور میرساند. فوائد و محاسن دیگری را هم در این زمینه برشمردهاند مانند آزاد شدن علویها از فشارهای سخت و گسترش تشیع و معارف اهلبیتی و.... بنابراین یک وقت کسی در دستگاه ظالم مقامی را احراز میکند برای اینکه از این پست و مقام حسن استفاده را در مسیر ارزشهای الهی و انسانی ببرد، این همان چیزی است که هم قرآن و هم سیره ائمه(ع) و هم فقه ما این اجازه را میدهد.