kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۸۳۴۱
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۹

اخبار ویژه

 
 
حمایت از مبارزه با فساد یا اعلان‌جنگ به دستگاه قضائی؟ 
 
روزنامه زنجیره‌ای هم‌میهن مدعی شد: «رئیسی که در دوره ریاست قوه قضائیه، متهمان را تا بالای دار می‌برد، درباره فساد وزیرش سکوت و حتی حمایت کرد». این ادعای دروغ در حالی است که بر اساس گزارش دستگاه قضائی، دولت از ابتدا در تشکیل این پرونده حمایت و همراهی کرده است.
هم‌میهن می‌نویسد: «آیا دولت از فساد در این سطح خبر داشته و با لحاظ ارتکاب این جرم او را تغییر داده یا نه؟ اگر نه؛ پس این گشت ارشاد مدیران دولت چه‌کاره است؟ اگر پاسخ بلی است؛ چرا وی به‌جای برکناری استعفا داد؟».
همزمان با روزنامه هم‌میهن، برخی دیگر از نشریات زنجیره‌ای دیگر هم از صدور حکم محکومیت برای وزیر سابق کشاورزی ذوق‌زده شده‌اند و حال آن در رویکرد عدالتخواهانه، باید با متخلف- هر که هست- با رعایت تمام حدود شرعی و قانونی برخورد شود. این، نقطه مقابل رویکرد جناحی و قبیله‌ای به موضوع فساد است که طی آن، اگر متهم از قبیله خودشان بود، به هر قیمت پشتیبانی می‌کنند تا دست محکمه و قانون به او نرسد؛ اما اگر از دیگران بود، هیجانی شده و هورا می‌کشند. 
امروز محافلی برای محکومیت وزیر سابق کشاورزی در پرونده چای دبش جشن گرفته‌اند، که وقتی کرباسچی شهردار وقت تهران به دادگاه احضار شد، پنج ساعت از جلسه رسمی دولت خاتمی را به حمایت علنی از او اختصاص دادند و در وزارت کشور، «ستاد حمایت از کرباسچی» تشکیل دادند! یا هنگامی که پرونده اختلاس ۱۴هزار میلیاردی صندوق فرهنگیان به جریان افتاد، رئیس دولت متبوع‌شان آبان‌ماه ۹۵ گفت: «بعضی‌ها بالا و پایین کردن فساد برای‌شان لذت‌‌بخش است! اگر دستگاهی وامی داده و آن پول شده بدهی معوق، نمی‌دانم چرا خوش‌شان می‌آید بدهی معوق را بگویند اختلاس»!
اگر امروز دولت در مبارزه با مفاسد پیش‌قدم می‌شود، دیروز رئیس دولتی داشتیم که تهدید می‌کرد اگر دست به برادرم بزنید، جنگ می‌شود(!) آقای محسنی اژه‌ای (معاون اول وقت قوه قضائیه)، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ درباره احضار حسین فریدون و فشار رئیس دولت گفته بود: «کسانی گفتند اگر فلان کس را قبل از انتخابات احضار کنید، ما اعلان جنگ می‌کنیم. ولی ما تسلیم نشدیم‎. برخی که خودشان قائل بودند که باید افراد علنی مجازات شوند، امروز حرف‌های دیگری را مطرح می‌کنند».
پس از آن هم که حکم دادگاه فریدون، در تاریخ ۹ مهر ۱۳۹۸ صادر، و او ۲۴ مهر راهی زندان شد، آقای روحانی به‌شدت عصبانی شد. او در سخنرانی‌های عمومی در یزد و کرمان، به قوه قضائیه حمله کرد. چند روز بعد هم، بلوای آبان با سه برابر کردن قیمت بنزین برپا شد؛ بلوایی که سردبیر فعلی هم‌میهن درباره‌اش گفت: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین، آن‌گونه سخنرانی می‌‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌‌‌جمهور اعلام کرده بود که فلان‌قدر کسری بودجه داریم؟ روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک‌سری حملات هم به رئیس قوه قضائیه انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. همه اینها، یعنی می‌‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره (با آمریکا) مذاکره کند. این‌جا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه واکنش نشان دهد؛ می‌‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به هم می‌‌‌‌ریزد و روحانی خندیده. اینکه می‌‌‌گویند آن تصمیم، غیرکارشناسی، و اطلاع‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌‌رسانی- در واقع اطلاع‌‌نرسانی- درست بوده، تا جامعه بیشتر عصبانی شود»!
دیروز روزنامه زنجیره‌ای هم‌میهن مدعی شد: «رئیسی که در دوره ریاست قوه قضائیه، متهمان را تا بالای دار می‌برد، درباره فساد وزیرش سکوت و حتی حمایت کرد». این در حالی است رئیس قوه قضائیه (که خط قرمزی در مبارزه با فساد نمی‌شناسد)، دیروز در جمع دانشجویان دانشگاه یاسوج شهادت داد: «شاید برخی از مطالب به گوش شما نرسیده باشد. در مورد چای دبش آن کسی که مسئله را از روز اول پیگیری و مطرح کرد، خود دولت بود. معاون اول به محض شنیدن خبر موضوع را پیگیری و دنبال کرد و بعضی از افراد را جابه‌جا کردند. بازرسی ویژه دولت هم موضوع را پیگیری کرد. وزارت اطلاعات تمام‌قد وارد این موضوع شد. سازمان بازرسی کل کشور (به عنوان قوه قضائیه) هم موضوع را دنبال می‌کرد... یکی از دو وزیر محکوم شده است».
 
 
روزنامه حامی روحانی: سنگ خود را به سینه می‌زنی، نه سنگ جمهوریت را!
 
سؤال مهمی که به مناسبت این باید آقای روحانی به آن جواب بدهد این است که «چرا فقط وقتی که خودتان ردصلاحیت شدید، احساس کردید که جمهوریت نظام به خطر افتاده و باید برای نجات آن دفاعیه بنویسید؟».
روزنامه جمهوری اسلامی ضمن انتشار این پرسش کنایه‌آمیز نوشت: نامه تفصیلی آقای حسن روحانی رئیس‌جمهور سابق در نقد مستندات شورای نگهبان قانون اساسی برای عدم احراز یا ردصلاحیت وی در انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان که اسفندماه سال گذشته برگزار شد، در عین حال که حاوی نکات قابل توجه و ایراد‌های درستی به عملکرد شورای نگهبان است، زوایای اعلام نشده‌ای هم دارد که ای‌کاش آقای روحانی به آن‌ها هم می‌پرداخت. بدون پرداختن به این زوایا، باید نامه آقای روحانی را یکطرفه دانست. 
ای‌کاش رئیس‌جمهور سابق، آن روی دیگر سکه‌ را هم می‌دید و درباره آن نیز اگر نه به تفصیل لااقل به اختصار می‌نوشت. در آن‌صورت، اولاً افکار عمومی صداقت رئیس‌جمهور سابق را که عملکرد خود را نیز نقد کرده می‌ستود و ثانیاً آنچه در تاریخ ثبت می‌شد نقد جامعی بود که عملکرد مشترک دولت و شورای نگهبان را در زمینه تخلف از قانون اساسی در تأمین حق انتخاب مردم به‌طور شفاف در برابر چشمان مردم قرار می‌داد.
آقای روحانی در نامه خود که متن کامل آن در روزنامه چاپ شد نوشت: «این، دفاعیه شخصی من نیست، بلکه دفاع از جمهوریت نظام است؛ دفاعیه‌ای برای نهاد ریاست جمهوری که به عنوان وکیل مستقیم همه ملت ایران نباید بیش از این تضعیف شود». 
سؤال مهمی که به مناسبت این جمله باید آقای روحانی به آن جواب بدهد این است که چرا شما فقط وقتی که خودتان ردصلاحیت شدید احساس کردید که جمهوریت نظام به خطر افتاده و باید برای نجات آن دفاعیه بنویسید؟ این سؤال را با سؤال‌های فرعی دیگر می‌توان پررنگ‌تر کرد. به این‌صورت که وقتی انتخابات مجلس یازدهم در سال ۱۳۹۸
برگزار می‌شد و آن همه افراد واجد صلاحیت توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شدند، چرا شما احساس نکردید جمهوریت و اسلامیت نظام به خطر افتاده است؟ وقتی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برگزار می‌شد و بسیاری از افراد سرشناس، باسابقه و صالح رد صلاحیت شدند تا فرد مورد نظر رئیس‌جمهور شود، چرا شما احساس نکردید جمهوریت و اسلامیت نظام به خطر افتاده است؟ 
موارد زیاد دیگری هم وجود دارند که شما می‌بایست در آن موارد همچنین احساسی می‌کردید ولی فعلاً از آن‌ها صرفنظر و به همین دو مورد اکتفا می‌کنیم که مواردی شاخص هستند و در دوران مسئولیت شما در ریاست جمهوری اتفاق افتاده‌اند. ارتباط این دو مورد به شما از این نظر مهم است که شما به عنوان رئیس‌جمهور مسئولیت اجرای صحیح قانون اساسی را داشتید و دولت مجری انتخابات بود. بنابراین شما و دولتتان نمی‌توانید مسئولیت خود در قبال دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ را انکار کنید. 
از نظر شما این دو انتخابات با توجه به عملکرد شورای نگهبان در مورد صلاحیت، بدون ایراد بودند یا ایراد داشتند؟ اگر ایراد داشتند، چرا درصدد احقاق حق ضایع شده داوطلبان در همان مرحله برنیامدید و چرا نگفتید جمهوریت در خطر است و اصولاً چرا چنان انتخابات‌هایی را برگزار کردید؟ و اگر ایراد نداشتند، چرا وقتی خودتان ردصلاحیت شدید چنین احساسی پیدا کرده‌اید؟
 نکته‌ای که باید درباره یادداشت مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی متذکر شد، حضور نامزد‌های متعدد طیف مدعی اعتدال و اصلاحات چه در انتخابات مجلس 1398، چه ریاست جمهوری 1400 و چه انتخابات مجلس دوازدهم (اسفند 1402) است که متأسفانه نویسنده کتمان و انکار کرده است.
به عنوان مثال طیف مذکور در انتخابات مجلس یازدهم به جای یک فهرست سه فهرست در تهران با سرلیستی آقای مجید انصاری (عضو مجمع روحانیون/ مدیر ارشد در دولت روحانی) ارائه کردند اما نفر اول فهرست‌ها بیش از 69 هزار رأی کسب نکرد.
در انتخابات ریاست جمهوری 1400 نیز آقایان همتی و مهر علیزاده در گود رقابت بودند اما همتی با وجود حمایت خاتمی و 16 حزب اصلاح‌طلب نتوانست بیش از دو میلیون 400 هزار رأی به دست آورد. در انتخابات شورای شهر هم لیست جمهور با حمایت خاتمی ارائه شد اما نفر اول فهرست 33 هزار رأی کسب کرد. در انتخابات اخیر مجلس هم با وجود شانتاژ و تهدید شدید پدر خوانده‌ای جبهه اصلاحات برای ممانعت از نامزدی اصلاح‌طلبان در انتخابات، دست‌کم 165 نامزد انتخابات در گود رقابت حضور داشتند و ادعا می‌کنند 80 تا 100 نماینده در مجلس آتی دارند.
 
 
شکست‌ناپذیری اسرائیل شکست؛ آمریکا باید به جنگ غزه پایان دهد
 
حمله حماس در ۷ اکتبر، ‌هاله شکست‌ناپذیری اسرائیل را شکست و پس از آن، حمله ایران به اسرائیل، واجد ابعاد نگران‌کننده بود.
ولی نصر مشاور ارشد دولت اوباما، در نشریه فارن افرز نوشت: رگبار حملات و ضدحملات ایران و اسرائیل در دو هفته اول ‌آوریل، چشم‌انداز استراتژیک خاورمیانه را به شدت تغییر داد. این مبادله، جنگ سایه‌ای را که دو کشور بیش از یک دهه با آن درگیر بوده‌اند، آشکار ساخت. اکنون واضح است که رقابت مارپیچ بین ایران و اسرائیل، امنیت منطقه را شکل خواهد داد و سیاست خاورمیانه را برای آینده قابل پیش‌بینی هدایت خواهد کرد. 
حمله حماس در ۷ اکتبر،‌ هاله شکست‌ناپذیری اسرائیل را خدشه‌دار و احساس امنیت آن را کاهش داد. اسرائیل پاسخی وحشیانه را آغاز کرده و به دنبال نابودی حماس، آزادی گروگان‌های اسرائیلی باقی‌مانده در غزه و احیای اعتماد به توانایی خود است. اسرائیل در تحقق هر سه هدف تاکنون ناکام بوده است. 
در ترور سردار زاهدی اولین باری نبود که اسرائیل به پایگاه‌های ایران در سوریه حمله می‌کرد یا افسران و فرماندهان ارشد سپاه را ترور می‌کرد. حتی قبل از ۷ اکتبر، اسرائیل به زیرساخت‌‌‌های صنعتی ایران حمله کرده بود، دانشمندان هسته‌‌‌ای را در داخل ایران ترور کرد، به پایگاه‌‌‌های شبه‌‌‌نظامیان شیعه عراقی حمله کرد. ایران از رویارویی مستقیم به نفع آنچه «صبر راهبردی» می‌نامد، با تمرکز بر ایجاد قابلیت‌های نظامی خود در سوریه و پرهیز از اقداماتی که می‌تواند منجر به تشدید تنش شود، اجتناب کرده بود. اما زمانی که اسرائیل به کنسولگری ایران حمله کرد، تهران استراتژی خود را تغییر داد و این اقدام را نیازمند واکنش مستقیم دانست.
اما ابعاد واکنش ایران هم تعجب‌آور و هم نگران‌کننده بود. تهران از طریق واسطه‌های اروپایی و عربی پاسخ برنامه‌ریزی شده خود را به ایالات متحده اعلام کرد. سپس با پرتاب صدها پهپاد و موشک به سمت اسرائیل به صراحت اعلام کرد که دیگر صبر راهبردی نخواهد داشت و از این پس پاسخ خواهد داد. واشنگتن و متحدانش می‌خواهند از این تشدید اجتناب کنند و تهران این را می‌داند. بلافاصله پس از حمله به کنسولگری دمشق، ایالات‌متحده و شرکای آن در سراسر اروپا و خاورمیانه به سرعت وارد عمل شدند تا از تبدیل شدن بحران به جنگ جلوگیری کنند. ایالات‌متحده به ایران اطمینان داد که از برنامه‌های اسرائیل برای حمله اطلاعی ندارد و سپس نگرانی‌های خود را در مورد خطرات یک جنگ بزرگ‌تر نشان داد. دیپلمات‌‌‌ها که حامل پیام‌‌‌هایی از واشنگتن بودند، با مقامات ایرانی صحبت کردند و از تهران خواستند که به هیچ وجه پاسخ ندهد، اما همچنین تاکید کردند که اگر قرار است پاسخی داده شود، باید با دامنه و سطح اهداف محدود شود تا باعث تشدید بیشتر نشود. پس از واکنش تلافی‌جویانه ایران، واشنگتن و متحدانش تلاش‌های خود را تغییر دادند و این بار برای تعدیل واکنش خود به اسرائیل تکیه کردند. موج دیپلماتیک موفق شد بحران را مهار کند. اسرائیل به نوبه خود می‌داند که درگیری بزرگ‌تر با ایران، حزب‌الله را مجبور می‌کند تا موشک‌های بیشتری را به سمت شهرک‌ها و تاسیسات نظامی اسرائیل شلیک کند. 
ایران مدت‌‌‌هاست که استراتژی تسلیح حزب‌‌‌الله به موشک در مرزهای اشغالی را دنبال می‌‌‌کند و در عین حال تلاش می‌‌‌کند از حضور مشابه اسرائیل در کشورهای اطراف ایران جلوگیری به عمل آورد. ایران همچنین ممکن است به دنبال افزایش قابلیت‌های موشکی و پهپادی خود در سوریه باشد. حتی قبل از ۷ اکتبر، ایران از توافق اسرائیل و عربستان با میانجیگری ایالات‌متحده نگرانی داشت. از آنجا که افکار عمومی عربستان از زمان شروع جنگ در غزه به شدت علیه اسرائیل معطوف شده، این چشم‌انداز قریب‌الوقوع نیست. اما توقف مذاکرات عادی‌سازی‌، آمریکا و عربستان را از تعمیق مشارکت استراتژیک خود باز نخواهد داشت. 
تشدید تنش بین ایران و اسرائیل می‌تواند ایالات متحده را مجبور کند از برنامه‌های خود برای کاهش ردپای نظامی در خاورمیانه عقب‌نشینی کند. اگر هدف واشنگتن اجتناب از درگیر شدن در یک جنگ منطقه‌ای است، پس باید ثبات منطقه را تضمین کند. غریزه واشنگتن ممکن است تکیه بر نیروی نظامی خود برای بازدارندگی در برابر ایران باشد، اما در حقیقت برای مهار و مدیریت درگیری به یک استراتژی عمدتا غیرنظامی نیاز دارد.برای شروع، آمریکا باید تمام نیروی دیپلماتیک خود را برای پایان دادن به جنگ در غزه و به دنبال آن پیگیری جدی و مستمر برای ایجاد یک کشور پایدار فلسطینی به کار گیرد. تنها با پایان دادن به جنگ در غزه می‌توان تنش‌ها را فرو نشاند. پایان یک جنگ نباید آغاز جنگ دیگری در لبنان باشد. مدیریت تهدیدی که اکنون ایران برای اسرائیل ایجاد می‌کند، باید فراتر از تسلیح اسرائیل و القای ترس از اقدام تلافی‌جویانه آمریکا در تهران باشد.