مفهـوم فقــر در آموزههای دینـی
علی پوریا
هنگامی که واژه فقر را میشنویم نخستین مفهومی که به ذهن تبادر میکند، فقر مالی است که در برابر آن غنای مالی قرار میگیرد؛ اما با نگاهی به کاربردهای قرآنی و روایی، دامنه فقر خیلی گستردهتر از این مفهوم است ودر آن سخن از فقر ذاتی انسان است که شامل فقر شناختی، علمی، فرهنگی، قدرتی، جسمی و روحی و مانند آن میشود.
این بدان معناست که فقر بخشی از ماهیت انسانی را تشکیل میدهد؛ از این رو در حکمت متعالیه ملاصدرایی از فقر امکانی سخن به میان آمده است که البته اختصاص به انسان نداشته و همه ماسوی الله را دربر میگیرد و تنها راه رهایی از آن اتصال به خداوند غنی بالذات است تا از وجود و صفات کمالی الهی بهرهمند شود.
یکی از مراتب فقر، فقر مالی است که آثار زیانباری بهدنبال دارد. در مطلب حاضر مفهوم فقر در اسلام و عواقب فقر مادی تبیین شده است.
***
فقر امکانی کائنات و ما سوی الله
غنا به معنای بینیازی از صفات کمالی است و بینیازی از هر کسی و هر چیزی به معنای استقلال کامل است. از جمله صفات خداوندی صمدیت است. صمد به معنای چیزی که تو خالی و اجوف نیست، بلکه پر است و همه چیز را دربر گرفته است، به گونهای که جای خالی باقی نمیگذارد تا چیز دیگری آن را پر کند. این صفت خداوند به معنای آن است که در هستی چیزی جز خداوند نیست و هر آنچه که نام هستی و وجود میبرد از شئونات الهی است. نتیجه این کلام این خواهد بود که آنچه که ما از آن به ما سوی الله تعبیر میکنیم، از شئونات وجودی الهی است. پس اشیاء، همه بخشی از هستی وجودی الهی خواهد بود و از نظر امکان وجودی شانی از شئونات اوست.
به سخن دیگر، هستی یا مصداق واجب الوجود است که همان خداوند است، یا ممتنع الوجود است که بر اساس صمدیت خداوند معنا و مفهومی ندارد، یا ممکن الوجود است که در این صورت چیزی جز شانی از شئونات الهی نخواهد بود. از نظر ذاتی هست و نیست شئونات الهی، به خداوند وابسته است و همه شئونات الهی که به عنوان ممکن الوجود از آن یاد میشود، در وجود خویش وابسته به خداوند هستند. از این رو فقر وجودی، همه کائنات و ما سوی الله را در بر گرفته است.
فقیر کسی یا چیزی است که ستون فقرات ندارد تا به طور مستقل بتواند سرپا بایستد و ناچار به تکیه دادن به چیز دیگری است که عرش و پایه او را تشکیل میدهد تا بر آن استوار شود. حقیقت انسانی بلکه همه ما سوی الله همانند درخت انگور و پیچکها است که نیازمند ستونی است که بدان تکیه کند تا قیام داشته باشد و بایستد. این ستون و عرشی که ما سوی الله بدان تکیه میکنند، همان وجود الهی است که اگر نباشد، همه نیست و عدم هستند.
خداوند در آیه 15 سوره فاطر و 38 سوره محمد خود را به غنا و دیگران را به فقر یعنی نیاز توصیف میکند. این بدان معناست که همه موجودات از نظر وجودی نیازمند خداوند صمد و بینیاز هستند. حتی در جهان آخرت که حیات محض است(عنکبوت، آیه 64) نمیتوان از فقر ذاتی آن جهان سخن نگفت؛ زیرا اگر غیر از خداوند در هستی، صمد و غنی و بینیاز دیگری باشد، در حقیقت هستی دارای دو خداوند خواهد بود که با هم در تقابل خواهند بود و فساد و تباهی هستی را دربر میگرفت.(انبیاء، آیه 22)
فقر وجودی، افتخار انسان کامل
پس همه هستی و ما سوی الله به صفت فقر وجودی متصف هستند و تنها خداوند صمد است که در هستی غنی بالذات است. درک این معنا در هستی شناختی به انسان کمک میکند تا در جهان بینی که مبتنی بر آن میسازد، حقیقت خود و خدا را به درستی بشناسد و در مسیر درستی قرار گیرد و به فقر خود افتخار کند که وابسته به خداوند صمد و غنی است.
به همین معنا شاید اشاره دارد پاسخی که امام حسین(ع) به پرسشگر خود میدهد. روایت است که: سُئِلَ الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ(ع) کَیفَ اَصبَحتَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ؟ قالَ(ع): اَصبَحتُ وَلِیَ رَبُّ فَوقی وَ النّارُ اَمامی وَ المُوتُ یَطلُبُنی وَ الحِسابُ مُحدِقٌ بیوَ اَنَا مُرتَهِنٌ بعَمَلی، لا اَجِدُ ما اُحِبُّ وَ لا اَدفَعُ ما اُکرِهِ وَ الاُمُورُ بِیَدِ غَیری فَاِن شاءَ عَذَّبَنی وَ اِن شاءَ عفی عَنّی فَاَیُّ فَقیرٍ اَفقَرُ مِنّی؛ از امام حسین(ع) سؤال شد:ای پسر پیامبر، چگونه روزت را شروع کردی؟ آن حضرت فرمودند: روزم را شروع کردم در حالی که پروردگار بر سر من است (شاهد و ناظر اعمالم است) و دوزخ روبهروی من و مرگ مرا طلب میکند و پشت سر من است و حساب و کتاب (اعمالم) مرا احاطه کرده و من در گِرو اعمال و کردارم هستم، آنچه دوست دارم به دست نمیآورم و آنچه را که بد میدارم جلو آن را نمیتوانم بگیرم و کارها به دست دیگری است؛ اگر بخواهد مرا عذاب کند و اگر بخواهد مرا عفو کند و از من بگذرد، پس کدام فقیری از من نیازمندتر است.(من لایحضر الفقیه، ج 4، ص289؛ روضة الواعظین، ج 2، ص /489؛ بحارالانوار، ج 76، ص 15؛ امالی صدوق، مجلس 89، حدیث 3)
شاید چنین فخری افتخار انسان کامل یعنی پیامبر(ص) است؛ زیرا به مرتبهای از شهود رسیده که کسی چون ایشان به آن مرتبه نرسیده است؛ چرا که درک مراتب کاملتر فقر ذاتی بستگی به میزان شهود حقیقت دارد که برای پیامبر(ص) در مقام تدنی و تدلی در قاب قوسین او ادنی(نجم، آیات 8 و 9) اتفاق افتاده است و ایشان حقیقت هستی را بیهیچ کم و کاستی شهود کردند و از صمدانیت خداوندی و فقر خود چنان آگاه شدند که هیچ انسان کامل و هیچ پیامبری به آن مرتبه از شهود این حقیقت نرسید. از این رو آن حضرت از فقر شهودی خود با افتخار سخن میگوید و میفرماید: الفقر فخری و به أفتخر علی سائر الانبیاء؛ فقر(نیازمندیام به خدا) باعث فخر من است و به سبب آن بر سایر انبیا افتخار میکنم.(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 56؛ مستدرک وسائل، ج 11، ص 173، باب 4)
پس مقصود در اینجا فقر معنوی و وجودی است؛ بدین معنا که انسان، نیازمند (فقیر) حضرت حق است و همواره در وجود و بقا به خداوند و افاضات وجودی او نیاز دارد. اگر لحظهای به خود واگذار شود، هلاک و نیست میگردد. در مقابل،خدا بینیاز مطلق است. در این صورت، فقر و تهیدستی و احتیاج به خدا را رسول خدا(ص) عامل افتخار خویش بر میشمارد. پس چنین فقر وجودی و ذاتی که درک انسان کامل از حقیقت خود و خداست، ربطی به فقر و نیاز مالی ندارد؛ هر چند که فقر ذاتی انسان در وجود، مقتضی فقر در این جهات نیز خواهد بود.
درک این معنا از حقیقت فقر و نیاز وجودی همه ما سوی الله به خداوند بهویژه به شکل علم شهودی و حضوری است که انسان را به مرتبه کامل عبودیت میرساند و هر انسانی که درک شهودی نیازمندی به خداوند را به شکل کاملتر داشته باشد؛ عبودیت او قویتر است چنانکه این مقام را تنها پیامبر(ص) و نفس ایشان علی(ع) و انوار معصومان(آل عمران، آیه 61) درک کردهاند و در مقام «عبده» نشستهاند. از این رو به چنین شهود و عبودیتی برای خود افتخار میکنند؛ زیرا با اتصال به مقام غنی بالذات توانستهاند از غنای الهی بهرهمند شوند. صاحب چنین شهودی، از علوم غیب نیز آگاه میشود و فقر علمی او کاهش مییابد و روز به روز افزایش پیدا میکند.(جن، آیات 26 و 27) چنین انسانی در همه ابعاد و صفات کمالی به غنایی میرسد که به سبب اتصال به منبع وجود به دست میآورد هر چند که ممکن است که به سبب حکمتهایی از ثروتهای خویش بهره نبرد و آن را به کار نگیرد.
پس خاستگاه همه فقرهای دیگر در همین فقر ذاتی ما سوی الله از جمله انسان به خدا است. اینکه انسان در حوزه شناختی و فکری فقیر است، از آن روست که اتصال به غنی بالذات پیدا نکرده است. اما اگر متصل شد دیگر غنی بالغیر یعنی غنی به سبب اتصال به خدا خواهد بود. خداوند در آیاتی بیان میکند که با اتصال به خداوند، انسان به نوعی علم خاص مانند تشخیص حق از باطل و بصیرت میرسد(انفال، آیه 29) و با نور خدایی حقایق را میبیند، چنانکه حضرت ابراهیم(ع) با چنین اتصالی ملکوت هستی را به نظاره نشست.
فقر مادی، مصیبت کفرآمیز جامعه
درک و فهم فقر ذاتی و وجودی ما سوی الله و غنا و صمدیت خداوندی، سخنی است و بقای انسان بر فقر در هر شکلی سخنی دیگر است. اینکه انسان این حقیقت را دریابد امری مطلوب است تا بتواند خود را بر اساس آموزههای عقلانی و وحیانی به خداوند متصل کرده و با عبودیت،خود را از برخی از جلوههای فقر برهاند، اما بقای بر جنبههای فقر امری مطلوب نیست؛ زیرا وجود چنین جنبههایی از فقر در انسان، بیانگر دوری از عبودیت و بندگی خداوند است.
انسانی که با عبودیت توانست به خداوند تقرب جوید و از انوار الهی به طور مستقیم بهرهمند شود، به غنای بالغیر میرسد و از فقر بیرون میآید، هر چند که این غنای بالغیر او را به غنای بالذات نمیرساند و همواره در فقر است.
انسان بیشتر با فقر مادی خود آشناست؛ زیرا نخستین نیاز طبیعی انسان در دنیا همین نیازهای مادی است که باید به آن پاسخ دهد. از این رو این نوع فقر جلوه بیشتر و فشار سنگینتری بر فرد و جامعه وارد میکند و انسان همواره بر آن است تا با رهایی از این فقر و دستیابی به ثروت و غنای مادی خود را در آسایش و رفاه قرار دهد؛ در حالی که ریشه این فقر را نیز باید در همان فقر ذاتی انسان جستوجو کرد. البته اگر انسان بتواند با اتصال به خداوند خود را از همه جنبههای فقری بهویژه فقر شناختی و فرهنگی و علمی برهاند، در آن زمان میتواند از فقر مادی بسادگی رهایی یابد. از این رو خداوند دستیابی به رفاه و آسایش و امنیت غذایی را در ایمان به خدا و تقوای الهی و عبودیت میداند و میفرماید که اگر مردمان به حقیقت خدا و خود میرسیدند و باورهای خود را بر اساس آن حقیقت بازسازی میکردند و در چارچوب آن حقیقت حرکت و عمل میکردند، خداوند برکات آسمان و زمین را بر ایشان فرو میفرستاد تا از فقر مادی رهایی یابند.(اعراف، ایه 96) بنابراین، هر انسانی و هرجامعهای برای رسیدن به الگوی فقرزدایی واقعی باید به حقیقتی که خداوند در آیات قرآن بیان کرده توجه کند. راه رهایی از فقر و بهرهمندی از ثروت و غنای مالی آن است که انسان خود را در چارچوب قوانین و مقررات الهی قرار دهد.
از نظر اسلام فقر نشانهای از دوری انسان از حقیقت قوانین حاکم بر جهان و جامعه از جمله حاکمیت عدالت است؛ زیرا ظلم و بیعدالتی موجب کاهش رشد اقتصادی جامعه میشود و جامعه به تباهی سوق داده میشود. از این رو مبارزه با فقر به عنوان مبارزه با بیعدالتی و ظلم در دستور کار قرار میگیرد. خداوند جهان را به گونهای قرار داده است که عدالت بر همه جنبههای آن حاکم باشد. هرگونه بیعدالتی به معنای خروج از دایره قوانین حاکم بر جهان است و در نتیجه آن جامعه از مسیر صحیح و صلاح به فساد گرفتار خواهد شد.
فقیر به معنای کسی که از ثروت و نعمتهای مادی الهی بیبهره است یا کسی که نتواند هزینه یک سال خود را بالفعل یا بالقوه داشته باشد(زبده البیان، محقق اردبیلی، ص 262) انسانی است که گرفتار بیعدالتی است. بنابراین، مبارزه با بیعدالتی به معنای مبارزه با فسادی است که خلاف قوانین حاکم بر جهان و جامعه است. پیامد چنین مبارزهای همان تحقق عدالت است.
از نظر آموزههای اسلام، پیامبران برای مبارزه با هرگونه فسادی برانگیخته شدهاند و از آنجا که فساد در عرصههای مالی و مادی بیشترین نمود را در جهان مادی دارد؛ نیازهای نخستین انسانی به همین حوزه مرتبط است، مبارزه با فساد مالی در دستور کار قرار گرفته و عدالت در این عرصه بسیار مورد تاکید و توجه بوده است. آموزههای تعلیمی و تربیتی که پیامبران در قالب شریعت ارائه دادهاند، تنها به هدف آگاهی انسان از خود و حقوق و تکالیف اوست که بتواند در این چارچوب با قدرت و توانی که در اختیار جامعه است تودههای مردم، بدون توجه به مذهب و رنگ و جنس و نژاد، به عدالت قیام کنند و قسط و بهره خویش را از ثروت زمین برگیرند.(حدید، آیه 25)
از نظر امیرمؤمنان علی(ع) هر فقری چون فقر علمی و بینشی و شناختی و جهل و نادانی فرهنگی و عملی، بسیار زشت و قبیح است؛ چرا که انسان میتواند با عبودیت و اتصال به خداوند از این فقر مطلق بیرون آید و به غنای بالغیر برسد.
از این رو آن حضرت(ع) فقر را مرگ بزرگتر دانسته است؛(الفَقرُ المَوتُ الأكبَرُ؛ نهجالبلاغة، الحكمة 163؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 448)چرا که فقر مطلق و عدم اتصال به منشأ غنا یعنی خدا، از مرگ بدتر است؛ زیرا انسان با این مرگ خود را از حقیقت هستی ساقط کرده است. فقر مالی نیز آدمی را دچار کفر میکند و زمینه را برای مرگ دلها فراهم میآورد. از همین رو، این نوع فقر نیز میتواند مرگ بزرگتر دانسته شود.
امیرمؤمنان علی(ع) به پسرش محمد بن حنفیه میفرماید: يا بُنَيَّ، إنّي أخافُ علَيكَ الفَقرَ، فَاستَعِذْ بِاللّه مِنهُ؛ فإنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ للدِّينِ، مَدهَشَةٌ للعَقلِ، داعيَةٌ لِلمَقتِ؛ فرزندم! من از فقر و نادارى براى تو بيمناكم. پس، از آن به خدا پناه بر؛ زيرا كه فقر باعث كاستى در دين و سرگشتگى خرد است و مايه كينه و دشمنى.(نهج البلاغة، الحكمة 319)
فقر مادی به سبب آنکه آثار بسیار مخرب و زیانباری در فکر و رفتار آدمی به جا میگذارد بسیار ناپسند شمرده شده است. امیرمؤمنان علی(ع) درباره برخی از آثار زیانبار فقر مالی به فرزند خـود حسن(ع) میفرماید: كسى را كه در پى تحصيل خوراك روزانه خود است، سرزنش مكن؛ زيرا كسى كه قُوت خود را نداشته باشد، خطاهايش بسيار است. فرزندم! آدم فقير، حقير است. سخنش خريدار ندارد و مقام و مرتبتش شناخته و دانسته نمىشود.
فقير اگر راستگو باشد، او را دروغگو مىنامند و اگر زاهد و دنياگريز باشد، نادانش مىخوانند. فرزندم! هر كه بهفقر گرفتار آيد، به چهار خصلت مبتلا شود: به سستى در يقين و كاستى در خِرد و شكنندگى در دين و كمى شرم و حيا در چهره. پس، پناه مىبريم به خدا از فقر.(جامع الأخبار، ص 300، حدیث 818؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 448) آن حضرت همچنین در این باره میفرماید: الفَقرُ يُخرِسُ الفَطِنَ عن حُجَّتِهِ، والمُقِلُّ غَريبٌ في بَلدَتِهِ؛ فقر، زبان شخص زيرك را از بيان دليلش، فرو مىبندد و آدم فقير در شهر خود، غريب است.(نهج البلاغه، حکمت 3)
پیامبر(ص) فقر مادی را با کفر یکسان میشمارد و میفرماید: كادَ الفَقرُ أن يَكونَ كُفرا؛ فقر،می تواند به كفر بینجامد.(الكافي، ج 2، ص 307، حدیث 4؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 448) آن حضرت همچنین در جایی دیگر میفرماید: اللّهُمّ إنّي أعوذُ بكَ مِن الكُفرِ والفَقرِ، فقالَ رجُلٌ: أيَعدِلانِ؟ قالَ: نَعَم؛ بار خدايا! من از كفر و فقر به تو پناه مىبرم. مردى عرض كرد: آيا اين دو با هم برابرند؟ فرمود: آرى.
(كنز العمّال، حدیث 16687؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 448)
ناگفته نماند که غنایی که برخاسته از منشا اتصال به خداوند باشد، ثروتی بینظیر و کمالی بسیار مفید و سازنده است و به عنوان یک ارزش محسوب میشود؛ اما اگر غنایی آدمی را به ظلم برساند یا فقری آدمی را به کفر بکشاند هر دو مذموم و ناپسند است. به هر حال، فقر مالی در کنار دیگر فقرها چون فقر فرهنگی، بینشی، معرفتی و غیره میتواند آدمی را از حقیقت زندگی دور سازد. بنابراین مبارزه با همه ابعاد فقر باید در دستور کار قرار گیرد تا مردم همانگونه که از فقر شناختی و فرهنگی و علمی رهایی مییابند از فقر مادی نیز رها شوند و در مسیر غنای بالغیر الهی قرار گیرند.
از آنجا که خداوند مسئولیت پیامبران را رهایی از همه اشکال فقر دانسته است، رهبران دینی و اجتماعی جامعه اسلامی و قرآنی باید فقرزدایی را در همه ابعاد در دستور کار قرار دهند و در این زمینه کوتاهی نکنند. توزیع ثروت و منابع مادی زمین مانند انفال و فی،(انفال، آیه 1)، نظارت بر توزیع ثروت و گردش آن(حشر، آیه 7) نظارت بر مصرف درست و صحیح و به دور از اسراف و تبذیر و مانند آن از وظایف دولت اسلامی است. با نگاهی به آموزههای اسلام میتوان دریافت که چرا اسلام بر فقرزدایی در همه ابعاد توجه جدی دارد؛ زیرا انسانها برای ماموریتی بزرگ به نام خلافت الهی به زمین فرستاده شدهاند تا با کار و آبادانی در زمین(هود، آیه 61) از ثروتها و نعمتهای آن بهرهمند شده و به کمال شایسته و بایسته خود برسند.