اگر نامتعادل است چرا او را به عنوان نواندیش دینی ترویج میکردید؟! (خبر ویژه)
چگونه است که روزنامه شرق «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، یا روزنامه اعتماد با او به عنوان «روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند، اما حالا هم او که باطن اصلاحطلبان را ظاهر کرده، میشود افراطی نامتعادل؟!
روزنامه جوان در یادداشتی با اشاره به حضور نامبرده در کانادا و اظهاراتش در گفتوگو با بیبیسی نوشت: او «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه او قواعد بازی را رعایت نکرده و باطن آنان را آشکار کرده، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد وی را برعهده میگیرد. غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند. غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. او یک آدم افراطی است، آدم متعادلی نیست.» محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر وقت خاتمی نیز عین همین عبارات را به کار برده است. اکنون پرسشهای مهمی پیش روی ماست. چطور ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با نصیری به عنوان «روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص میدهد، اما الان اصلاحطلبان تجمیع شدهاند که بگویند «او خلوچل است و افراطی و نامتعادل»؟!
چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ گفتوگویی تاریخی با وی به عنوان «روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده افراطی نامتعادل؟!
چرا شبکه رسانهای «هممیهن» متعلق به آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانههای مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که در کانال تلگرامی خود منتشر میکرد، بازتاب میداد، آنهم در مذمت، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!
مگر عباس عبدی سرمقالهنویس و مشاور هممیهن و اعتماد، از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه نسبت به نصیری بیخبر بوده که حالا تقصیر او را گردن اصولگرایان میاندازد و میگوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلامشده ایشان همدلی کنند»! تا پیش از این که شما تریبون او بودید!
روزنامه سازندگی مهر ۹۹ از قول عطریانفر نوشت: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده، این است که...»؛ ولی همین روزنامه بعد از سخنان کانادا (اپوزیسیون باید فاصله شاهزاده و تاجزاده را بردارد) تیتر و عکس تمامصفحه خود را به نصیری اختصاص داده و «توهم اتحاد» را به او نسبت داد. آیا این دوگانگی عجیب نیست؟!
اگر نصیری از کانادا شعار اتحاد «تاجزاده با شاهزاده» را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی میدهد، آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟! اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتوگو با «آگاهینو» «برخی مجموعههای اصلاحطلب» را متهم به داشتن «مرض بچگانه» و «لوچ بودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاحطلبان را نشان دهد، اما نصیری بهجای درسگرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!
ریاکاری و فریب ظاهرسازی جواب نمیدهد. نصیری عین اصلاحطلبان، بلکه خود آنهاست. باطن ظهوریافته است. همان حرفهای پشت صحنه را که از او میپسندیدند، به تریبون کانادا برده است. سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبان میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد!