هنرمندان و هنر انقلاب اسلامی
مهدا شادمان
هنرمند متعهد، تلاش دارد، طی مجاهدتی مقدس، مفاهیم انقلاب اسلامی و آرمانهای والای آن را در قاب هنر، متجلی و به مخاطبان کنونی و آینده منتقل کند.
به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی، برای درک بهتر مفهوم هنر متعهد و هنرمند انقلابی، با چند هنرمند گفتوگو کردهایم.
***
شهید آوینی، الگوی یک
«هنرمند انقلاب اسلامی» است
محمد گلریز خواننده سرودهای انقلابی، درباره شاخصههای «هنر انقلاب اسلامی» میگوید: «هنرانقلاب اسلامی، همان طور که از نامش پیداست، باید در راستای انقلاب اسلامی باشد و هنرهای انقلاب را در عرصههای مختلف معرفی کند و هنرمندان این عرصه را تقویت کند که آنها بتوانند هنر خود را به مردم به خصوص جوانان ارائه بدهند. خصوصاً در حال حاضر که ما در معرض هجمه فرهنگی از غرب و آمریکا قرارگرفتهایم، این مسئله میتواند مؤثر باشد و وظیفه همه کسانی است که در عرصه فرهنگ فعالیت دارند که با تمام قوا حمایت کنند تا هنرمندان بتوانند استعدادهای خودشان را بروز دهند. در این رابطه، همه باید دست در دست هم دهیم و زمینه را برای فعالیت هنرمندان آماده کنیم.»
وی، درباره رابطه بین اندیشههای «شهید سیدمرتضی آوینی» و «هنرانقلاب اسلامی»، معتقد است: «ارتباط خیلی مستقیمی وجود دارد. چون خود شهید آوینی، الگوی یک «هنرمند انقلاب اسلامی» است. شهید آوینی، کسی بود که از جان خودش مایه گذاشت تا هنرانقلاب اسلامی را میان مردم جا بیندازد.»
گلریز، درباره «هنر و هنرمند بسیجی» میگوید: «بسیج یعنی عشق؛ یعنی فداکاری، از خود گذشتگی و در یک کلام، یعنی عشق به خدا. بسیج، یعنی اینکه ما بتوانیم در همه عرصهها، بسیجی وار خدمت کنیم و خدمت ما، اول برای خدا باشد و بعد برای مردم. من فکر میکنم، همه ملت ایران بسیجی هستند. ما اگر در رابطه با بسیج، حمایتهای مختلفی را داشته باشیم، بین جوانهای ما جا میافتد. ما اگر بسیج خودمان را درعرصه هنرتقویت کنیم، میتواند بسیجی وار هنر انقلاب اسلامی، هنر اسلامی و ایرانی را به خوبی جا بیندازد.»
هنر انقلاب اسلامی، یک هنرمتعهد است
منیژه آرمین هنرمند مجسمه ساز و نویسنده، درباره «هنرانقلاب اسلامی» میگوید: «اگر بخواهیم سادهترین تعریف را برای هنرانقلاب اسلامی بیاوریم، میتوانم اینگونه بگویم که هنرانقلاب اسلامی، یک هنرمتعهد است. حتی قبل از انقلاب اسلامی هم، چنین هنری وجود داشته است. یعنی کسانی بودهاند که درکارهایشان تعهداتی داشتند.
وی، در مورد «شهید سیدمرتضی آوینی»، میگوید: «شهید آوینی، در واقع با شهادت خود نقطه عطفی را در هنر دینی به وجود آورد؛ یعنی خود این اتفاق یک اتفاق سمبلیک بود. کسی که روایت فتح را پانویسی کرده بود و انجام میداد، خودش کسی شد که از آن روایت کردند. میتوانم بگویم که شهادت ایشان، جزو تقدیرهای زیبا بوده است.» منیژه آرمین، در مورد رابطه بین «هنر»، «هنرمند» و «بسیج» میگوید: «بسیج یعنی آمادهباش. هنرمندان هم پیوسته با اندیشههای خودشان آماده باش هستند. ارتباط آن ها یک ارتباط دائمی است و با فکر و با هنر خود است که این راه را به وجود میآورند.»
هنرانقلابی، باید جامعه را به تحرک وادارد
هوشنگ جاوید موسیقیدان، درمورد شاخصههایی «هنرانقلاب اسلامی» معتقد است: «تا به حال به صورت کلی از این موضوع، تعریفی ارائه نشده و به تعریف دقیقی نرسیدهایم؛ با توجه به تعاریفی که از گذشته بوده، ما متأسفانه پس رفت داشتهایم. «هنر» و «هنر انقلاب اسلامی»، دو موضوع متفاوت هستند. رسیدن به «هنر انقلاب اسلامی» سخت است؛ چون اندیشه یک هنرمند مهم است که درخدمت مردم باشد. بحث انقلاب، بحث اندیشه و نبرد اندیشه است که «هنر انقلاب» در بحث نبرد اندیشه، پس رفت داشته است. مثلاً دربخش موسیقی، مسئولین به موسیقی بیهویت یعنی موسیقی پاپ روی خوش نشان داده اند؛ در صورتی که در اوایل انقلاب، این نوع موسیقی رد شد یا در سینما بحثهایی که در آن زمان رد شدند، الآن دوباره دارد مطرح میشود.»
این هنرمند میگوید: ««هنرانقلاب» باید مبتنی بر: اولاً، نزدیک شدن اندیشه هنرمند به حقیقت جامعه و ثانیاً نزدیک شدن هنرمند به باورهای مذهبی که همراه با ایمان و یقین است، باشد و مفهوم دقیق بدهد. الآن دستگاه فرهنگی، به سمت هنر برای هنر رفته است؛ درصورتی که هنر بایستی برای جامعه و همراه با شناخت و معرفت دینی باشد؛ چرا که هنر، بنیان سازاست و باید با معرفت وارد آن شد. پس باید بنیانهای انقلاب اسلامی را در نظر بگیریم و با یقین و ایمان اصلی و معرفت دینی کامل و متناسب با نیازهای واقعی و حقیقی جامعه وارد آن شویم. اما الآن شاهد فراموش شدن جامعه، مردم و روحیه انقلاب اسلامی هستیم.»
جاوید معتقد است: «هنرانقلابی، باید جامعه را به تحرک وا دارد و متناسب با نیازهای واقعی جامعه باشد؛ جامعه، خط فکریاش را از هنر میگیرد. درحال حاضر هنرمند ما، نیازهای واقعی جامعه را درک نکرده و بیربط با اتفاقات ملی و واقعی جامعه کار میکند و دور از نیازهای جامعه حرف میزند. هنرانقلابی، باید به حقیقت و واقعیت و مسائل کشور جدیتر نگاه کند. وظیفه امروز هنرمندان بسیجی، این است که باید یک انقلاب هنری ایجاد کنند.»
این پژوهشگر، درمورد رابطه بین اندیشههای شهید آوینی و هنرانقلاب اسلامی معتقد است: «آوینی، خیلی خوب در مورد هنرسینما حرف زد و آن را باز کرد. برای هر هنری، یک بنیان و جنبشی باید باشد؛ آوینی، به دنبال سینما و حقیقت بود و این را با ساخت مستند «خانگزیدهها» در مورد بشاگرد نیز، ثابت کرد.» این پژوهشگر عرصه موسیقی، میگوید: «بعد از آن، آوینی در دوره هشت سال دفاع مقدس از نگاه فلسفی، به حقیقت دفاع مقدس پرداخت.»
جاوید، درمورد «هنر و هنرمند بسیجی» میگوید: «هنرمندان بسیجی، شناخت بنیادینی از زوایای دینی پیدا میکنند؛ بنابراین وقتی به عنوان هنرمند، فعالیت میکنند، باید هم، سطح توقع پایینتری داشته باشند، هم سطح علمی بالاتر؛ چون در جایگاه ناقد هم وارد میشوند که بتوانند، هم آثار درخور توجه جامعه داخل و هم مورد توجه جامعه خارج و درعرصه بینالملل برای ارائه و دفاع از بنیانهای نظام اسلامی داشته باشند. بنابراین هنرمند بسیجی، باید از نظر معرفت علمی و دینی بالا باشد؛ عرصه هنر را در داخل دردست بگیرد و از بنیانهای نظام و انقلاب اسلامی درعرصه بینالملل دفاع کند.»
این هنرمند معتقد است: «هنرمند بسیجی، باید این فضا را عوض کند و با شناخت کامل، چیزهای مورد نیاز جامعه را ایجاد کند. و البته درعین علمی حرکت کردن، از حرکتهای شتابزده و شعاری بپرهیزد و با دانش و علم پیش رود.»
جایگاه اعتراض در هنر انقلاب
رضا اسماعیلی، شاعر و منتقد ادبی گفت: «هنرمند منتقد برای اینکه به «سیاهنمایی» و «نق زدن» متهم نشود، باید گاهی علاوه بر تشخیص درد و فریاد کشیدن، به درمان هم بیندیشد. راهحل ارائه بدهد. برای دردهای اجتماعی نسخه بپیچد. در این صورت است که شعر اعتراض سازنده است و باعث اصلاح ناهنجاریها و التیام دردهای اجتماعی میشود. البته ارائه راهحل به همین آسانی نیست. مشروط به داشتن دانش و بینش علمی، اجتماعی و دینی است. اینجاست که رسالت شاعر اعتراض سنگین میشود. یعنی برای تاثیرگذاری در حیات اجتماعی، باید قبل از هر چیز دنبال «خودسازی» باشد و لازمه این خودسازی علاوه بر«دردمندی»، «درکمندی» و شناخت است. یعنی شاعر باید مثل بزرگانی چون مولانا و سعدی و حافظ، علاوه بر شاعری، «حکیم» و جامعهشناس و مردمشناس هم باشد. قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی– اجتماعی را داشته باشد. فلسفه بداند و سواد دینی داشته باشد.»
وی افزود: « با یک آمایش دقیق و علمی، به این نتیجه خواهیم رسید که جریان شعر اعتراض که یکی از زیرشاخههای قابل تامل و تاثیرگذار شعر اجتماعی – سیاسی است، در دهه اول انقلاب و در دوران دفاع مقدس توسط نسل اول شاعران انقلاب شکل گرفت و در دهههای هفتاد و هشتاد سیر تکوینی و روند تکاملی خود را طی کرد و به اوج رسید. بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، پایان یافتن جنگ تحمیلی، و آغاز دوران سازندگی که کمکم برخی آرمانها و ارزشها رو به افول میرود و بخشی از جامعه در سرازیری سیاست زدگی و تبعیض و تجمل، تعادل و توازن خود را از دست میدهد، بسیاری از شاعران نسل اول انقلاب، برای صیانت و پاسداری از آرمانها و ارزشهای برآمده از بطن و متن انقلاب، هوشمندانه به حوزه «شعر اعتراض» ورود پیدا میکنند. در شرایط بحرانی بعد از جنگ که کشتی انقلاب گرفتار تلاطمهای سیاسی و برخی نابسامانیهای اقتصادی شده بود، این تغییر مسیر، امری مقبول و متناسب با مطالبات مردمی بود. مردمی که با قیام خود، پشت غول استبداد را به خاک ذلت مالیده بودند و با شعار «برادری، برابری، حکومت عدل علی»، جامعهای توحیدی و عاری از فقر و فساد را انتظار میکشیدند. در این مقطع، شاعران در مقام سخنگویی مردم، و بر اساس رسالتی که بر دوش خود احساس میکردند، با شعر «اعتراض» به میدان آمدند و دولتمردانی را که مسبب این وضعیت آشفته و نابسامان بودند، مورد عتاب و خطاب قرار دادند.»
این شاعر در ادامه اظهار میکند: « اعتراض وقتی شکل میگیرد که نقطهای از مدار «حق» خارج شده باشد. مصداقهای بارز حق نیز عبودیت، یکتاپرستی، انساندوستی، آزادگی، عدالتخواهی، راستاندیشی و درستاندیشی است. اگر جامعهای یا بخشی از جامعه بر مدار باطل حرکت کند، طبیعیترین کنش اجتماعی «اعتراض» است. چون فطرت انسان حقجوست و در برابر ناهنجاری، شلختگی و بههمریختگی واکنش نشان میدهد. جامعه مثل بدن انسان سالم است که وقتی توسط بیماریها تهدید میشود، به صورت طبیعی واکنش نشان میدهد. بدن این واکنش طبیعی را با به صدا درآوردن آژیر درد نشان میدهد. شعر اعتراض نیز آژیر درد است که توسط انسانهای حقجو و عدالتخواه – بهخصوص اصحاب فکر و فرهنگ و هنرمندان جامعه- به صدا در میآید. آنچه که در جان و جهان همه زیرشاخههای شعر اعتراض – به طور عام – دیده میشود، اعتراض به بیعدالتی است. این بیعدالتی فقط به بیعدالتیهای اقتصادی محدود و محصور نمیشود و شامل انواع بیعدالتی از جمله بیعدالتیهای اجتماعی(دروغ، دورویی، نفاق و مقدسمآبی)، سیاسی(نابرابری در استفاده از فرصتهای سیاسی)، فرهنگی (کمرنگ شدن ارزشهای اخلاقی)، علمی، و... است.»