مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- ۱۱۱
پذیرش استعفای آیتالله منتظری
سید یاسر جبرائیلی
همانطوری که در فصل دوّم و در مباحث مربوط به مصوّبهی انتخاب آیتالله منتظری به رهبری آینده دیدیم، این مصوّبه، یک تصمیم داخلی و غیررسمی مجلس خبرگان بود و اعضا تأکید داشتند تصمیم نهائی درباره رهبری ایشان در روز واقعه، نیازمند یک جلسه رسمی و البتّه منوط به بقای وی بر صفات و شرایط رهبری است. پیرو تصریح امام خمینی(قدّسسرّه) بر فقدان صلاحیّت و مشروعیّت رهبری در آیتالله منتظری1 و اعلام استعفای ایشان2 اینک مجلس خبرگان باید دربارهی مصوّبهی آبانماه ۱۳۶۴ خود تصمیمگیری میکرد.
آقای مشکینی گفت که خبرگان پیشتر تصدیق کرده بودند که فردی بهعنوان مصداق نیمه اوّل اصل 107 تعیُّن پیدا کرده است، حال باید پاسخ آن تصدیق قبلی به نحوی داده شود. ایشان برای این مسئله دو راهحل پیشنهاد دادند. نخست اینکه خبرگان اعلام نمایند آیتالله منتظری از مصادیق اصل یکصدویازدهم قانون اساسی است؛ یعنی به دلیل فقدان شرایط لازم برای رهبری برکنار شود. امّا واقعیّت این بود که آیتالله منتظری اساساً به مقام رهبری نرسیده بود که اینک به استناد اصل ۱۱۱ توسّط خبرگان برکنار شود. تصمیم خبرگان دربارهی ایشان، یک تصمیم کاملاً داخلی و مقدّماتی بود که باید در زمان نیاز، برای تعیین ایشان بهعنوان رهبر، یک تصمیم رسمی گرفته میشد که اینک امام(قدّسسرّه)، ایشان را فاقد صلاحیّت و مشروعیّت برای چنین مقامی دانسته بودند. پیشنهاد دیگر آقای مشکینی این بود باتوجّهبه پذیرش استعفای آیتالله منتظری توسّط امام(قدّسسرّه)، این استعفا به پذیرش خبرگان هم برسد.3
آقای اکبر هاشمی رفسنجانی نایبرئیس، پیشنهاد دوّم را مبنا قرار داد و گفت اگر خبرگان بحثی ندارند، دربارهی پذیرش استعفا رأیگیری شود. کسی برای بحث ثبتنام نکرد. نایبرئیس استعفا را به رأی گذاشت: «آقایانی که با پذیرش استعفای آیتالله منتظری موافق هستند قیام بفرمایند.». تمامی اعضا بهجز دو نفر قیام کردند.4 بنابراین، استعفای وی با رأی اکثریّت قریب به اتّفاق اعضا پذیرفته شد.
در اجلاسیّه چهارده خرداد 1368 مسئله دیگری نیز پیرامون آیتالله منتظری مطرح شد که مربوط به مخالفت امام(قدّسسرّه) با انتخاب آیتالله منتظری به رهبری آینده در سال ۱۳۶۴ بود. ما در فصل دوّم به این مورد پرداختیم؛ امّا با توجّه به اینکه این مسئله، بخشی از مذاکرات روز چهارده خرداد ۶۸ بوده و دارای جزئیّات بیشتری نیز هست، مجدّداً به مرور آنچه در جلسه گذشت میپردازیم.
آقای شیخ محمّد هاشمیان هنگامی که برای اظهارنظر پیرامون دستور کار اجلاسیّه پشت تریبون قرار گرفت، به بازخوانی و نقد اقدام خبرگان در سال ۱۳۶۴ درباره انتخاب آیتالله منتظری علیرغم مخالفت امام(قدّسسرّه) پرداخت و ضمن انتقاد بابت منتقل نکردن نظر امام به خبرگان گفت: «خبرگان در آن انتخاب اوّلیّهشان اشتباه کردند و حالا ما به روی خودمان نیاوردیم. مردم خواهند گفت که در انتخاب قائممقام رهبری شما چه کردید که امام عزیز ما شهید شد؟ امام عزیز ما از استکبار جهانی و همه ابرقدرتها خم به ابرو نمیآورد، ولی در مقابل این قائممقام رهبری بارها تقاضای مرگش را از خدا میطلبد وگریه میکند؛ و این دستاورد خبرگان بود. امام فرمودند من از همان اوّل مخالف بودم و حضرت آیتالله آقای شیخ محمّدی گیلانی هم اطّلاع داشتند. و ما اگر آن روز حس میکردیم که امام روحیّهشان نسبت به ایشان این است، هرگز حاضر به این کار نمیشدیم. امّا آنهائی که فهمیدند و به ما نگفتند، حالا ما نمیدانیم چگونه توجیه میکنند این حرف را. ما خیال میکردیم و علممان به این بود که حضرت امام به این کار صددرصد راضی هستند و میخواهند انقلاب را بهوسیلهی تعیین قائممقام رهبری بیمه کنند و بحث این بود؛ امّا این چند سال امام عزیز ما چه کشید از این قائممقام رهبری.»5
آقای هاشمی رفسنجانی بهعنوان نایبرئیس به آقای هاشمیان تذکّر داد که «شما در موضوع صحبت کنید مفیدتر است؛ این حرفها گذشته است.»6، امّا آقای هاشمیان بحث خود را ادامه داد و متذکّر شد که مردم خواستار پیروی از رهنمودهای امام(قدّسسرّه) هستند: «خب حالا الان ما آمدیم این خبرگانی که - بدون تقصیر هم هستند البتّه ولی خب عملکردشان این است - آنجوری قائممقام رهبری را تعیین کرده ولی حالا اگر خواسته باشد در این موقعیّت حسّاس یک کسی یا کسانی را تعیین نکند که جلوی ضدّ انقلاب و توطئههای استکبار جهانی را بگیرد و این کشور اسلامی را از این بحران عظیم نجات بدهد و یک تصمیم خیلی مبتذلی نعوذبالله بگیرد، دیگر مردم تابع خبرگان نخواهند شد. امروز مردم میخواهند نیّات امامشان، هدفهای امام عزیزشان، آن رهنمودهای امام عزیزشان، آن صحبتهایی که همین اواخر کردند، مردم میخواهند اینها الان پیروی بشود و به آنها عمل بشود.»7
پس از صحبتهای آقای هاشمیان که آقای محمّد محمّدی گیلانی پشت تریبون قرار گرفت، آقای هاشمی رفسنجانی از ایشان خواست دربارهی ماجرای مخالفت امام با انتخاب آیتالله منتظری نیز توضیح دهد تا در تاریخ این نقطه روشن شود.
آقای محمّدی گیلانی در بخشی از نطق خود، ماجرا را به این صورت روایت کرد: آقایان میخواستند نام آقای منتظری را برای مرجعیّت و قائممقامی ببرند و ما مضطرب بودیم که ایشان میوهای است که هنوز پخته نشده و اگر بچینند پلاسیده میشود. البتّه درباره این مسئله با حضرت امام صحبت کردن خیلی مشکل بود. یا ممکن بود یک رندی این را بشنود و خبر بدهد که فلانی با مرجعیّت آقای منتظری مخالف است و آن اصحابی که آن مرد بزرگوار [آیتالله منتظری] را ملکوک کردند، همان اصحاب به جان من بیفتند. من صبح روز شنبه زنگ زدم به آقای توسّلی که من میخواهم خدمت امام برسم. گفتند بیا و ما رفتیم. روی یک مقداری کاغذ نوشتم که یک مطلب ضروری هست، تکلیف ایجاب میکند که من باید خدمتتان برسم. خودتان میدانید، اجازه میفرمایید؟ بسیار خب، و اگر نه من افراغ وظیفه کردم. آقای توسّلی اندرون رفت و برگشت و گفت: «امام نگاه کرد و گفت مگر نمیدانی ملاقات ندارم؟...گفتم ایشان میداند که نوشته مطلب ضروری است. امام گفت بگو بیاید.». ما هم رفتیم. آقای حاج شیخ حسن صانعی هم طبق دأب و سنّتش میآمد توی آن حیاط کوچولو میماند، اگر وقت زیاد میشد اشاره میکرد یعنی بلند شو. ولی آن روز امام شاید حدود 35 دقیقه صحبت کردند. من به ایشان عرض کردم آقا، آقایان خبرگان مصمّمند که نام آیتالله منتظری را برای مسئله رهبری ببرند. ولی من آن عبارت امیرالمؤمنین را که میفرماید «و مجتنی الثمره لغیر وقت ایناعها کالزارع یغیر ارضه»8، برایش خواندم و گفتم البتّه ما غیر آقای منتظری که وارد انقلاب باشد، خب نداریم مثل ایشان. ایشان شروع کردند به درددل و گله از آقای منتظری که «همینطور است که شما میگویید. نظر من هم همین است. دربارهی مسئله مرجعیّت اینکه اینها باید از جا بلند بشوند (رأیگیری کنند) که ما آقا را مرجع کردیم، اینکه نمیشود. مرجعیّت اینگونه بوده که مردم به طبع خودشان رفته رفته به فردی تمایل پیدا میکردند، یکی خودبهخود تعیّن پیدا میکرد و من هم میل ندارم و راضی نیستم که به نام آقای منتظری این کار را انجام بدهند.».
بعد هم صحبتی طولانی کردند از بعضی از نقاط ضعف بیت [آیتالله منتظری]؛ و حتّی این را هم اضافه کردند، فرمودند «شما میدانید، احمد عزیزترین فرد خاندان من است، فلان کارهایی که او کرده - یکی از کارکنان بیت آقای منتظری را نام برد که در قید حیات است - اگر احمد میکرد، گردن احمد را میزدم. شما آنجا بیشتر تردّد کنید. آقای فاضل، آقای جوادی آملی، آقایان را هم وادار کنید که آنجا بیشتر تردّد کنند.».
بعد ایشان فرمودند که «خب من چهکار کنم؟». گفتم «رئیسمجلس خبرگان، آقای مشکینی است ولی واقعاً رئیس آقایهاشمی است. ایشان میتواند کنسلش کند، یا به تأخیر بیندازد.». با آقای خمینی همه شما آشنا بودید، ایشان انسان مؤدّبی بود. ایشان میل نداشت دخالت کند مگر آنجا که واجب میشد و تکلیف ایجاب میکرد. فرمودند «احمد که نیست، شما میروید دنبال آقای هاشمی و به ایشان بگویید؟». گفتم «البتّه میروم دنبال آقای هاشمی. امّا آقا این مطلبی که گفته شد، خدمت شما باشد.». گفت «میدانم.». گفتم «حتّی به آقای هاشمی هم نگویید، ممکن است از آقای هاشمی درز کند، بیرون برود و اسباب زحمت برای ما بشود.». گفت «نه، شما بروید به آقای هاشمی بگویید.». من آمدم مجلس شورای اسلامی. حدود ساعت یازده بود. رفتم دفتر خدمت ایشان. گفتم «من صبح خدمت آقا رسیده بودم، کاری داشتم ایشان من را فرستادند خدمت شما کار واجبی دارند.». بعداً نمیدانم آقای هاشمی چه کردند. آن تتمّه را باید از ایشان بشنوید که چطور شد.»9
پانوشتها:
1- نامه ششم فروردین ۶۸ امام(ره) خطاب به آیتالله منتظری
2- نامه هفتم فروردین ۶۸ آیتالله منتظری به امام(ره)
3- مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، دورهی اوّل، اجلاسیّه هفتم، ص 65
4- همان، ص 70
5- همان، صص 107-106
6- همان، ص 107
7- همان
8- خطبه پنجم نهجالبلاغه؛ «دست انداختن به میوهای که هنوز نرسیده، مانند بذرپاشی در زمین شورهزار و نامساعد است.»
9- مشروح مذاکرات مجلس خبرگان، دورهی اوّل، اجلاسیّه هفتم، صص 115-113