kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۵۴۰۸
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۲:۲۹

اخبار ویژه

 

فریدمن: نفرت جهانی بی‌سابقه علیه اسرائیل و آمریکا شکل گرفته است
روزنامه‌نگار معروف آمریکایی براساس برررسی‌ها و مشاهدات خود هشدار داد که جایگاه اسرائیل و آمریکا به خاطر جنایت در غزه، سقوط چشمگیری را در سطح جهانی تجربه می‌کند.
توماس فریدمن در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: چند روز گذشته را در دهلیِ‌نو، دبی و عمان گذراندم و حالا حاملِ پیام مهمی هستم که باید به رئیس‌جمهور بایدن و اسرائیلی‌ها برسانم. من شاهدِ فرسایش سریع و فزایندۀ جایگاه اسرائیل در میانِ کشورهای دوست و متحد بودم. سطحی از مقبولیت و مشروعیت که طی چند دهه به سختی ایجاد شده، در حال از دست‌رفتن است و اگر بایدن مراقب نباشد، جایگاه جهانیِ آمریکا نیز همگام با اسرائیل سقوط خواهد کرد. 
تصور نمی‌کنم اسرائیلی‌ها یا دولت بایدن از این وضعیت خرسند باشند. رسانه‌های اجتماعی و ویدئوهای مستند، کشتارِ هزاران غیرنظامیِ فلسطینی- به‌ویژه کودکان- را با تسلیحاتِ ایالات متحده در سراسر جهان بازتاب داده‌اند و خشمی جهانی در بابِ «جنگ غزه» شکل گرفته است. اسرائیل و ایالات متحده نقشی محرک و پیش‌برنده دارند و ازاین‌رو بیشتر مقصر پنداشته می‌شوند. 
خشمِ عظیم و فروخفته‌ای در جهانِ عرب موج می‌زند. در خلالِ گفت‌وگوها در هند با دوستان، رهبران تجاری، مقام‌های رسمی و روزنامه‌نگاران، بارها تحلیل‌های خشمگنانه‌ای شنیدم. این تحلیل‌ها معنادار است؛ چرا که دولت هند، تنها قدرتِ بزرگ در جنوبِ جهان است که از اسرائیل حمایت کرده و پیوسته حماس را نکوهش کرده است.  
حجمِ بالایِ تلفاتِ غیرنظامیان در خلالِ جنگی نسبتاً کوتاه به‌هر‌نحو مشکل‌ساز خواهد شد. قربانیان در تهاجمِ دولتِ اسرائیل بدون چشم‌اندازِ سیاسیِ مشخص، جان خود را از دست داده‌اند و ازاین‌رو تعجبی ندارد که دوستانِ اسرائیل پراکنده شوند و نگون‌بختیِ تیمِ بایدن آغاز گردد. نخست‌وزیرِ اسرائیل، «بنیامین نتانیاهو»، به تلافیِ حملاتِ غافلگیرانۀ حماس، طرحی ارائه داده و گفته است: «اسرائیل قصد دارد هر دو کرانۀ باختری و غزه را به طورِ نامحدود اشغال کند». 
«شکر گوپتا»، سردبیرِ روزنامۀ هندیِ «پرینت» می‌گوید: هندی‌ها احترام بسیار زیادی برای اسرائیل قائلند؛ اما آتشِ جنگی تمام‌نشدنی این عواطف را تحت تأثیر قرار داده. جنگی که نتانیاهو درگیر آن است، به مشروعیتِ اسرائیل آسیب می‌زند و درنتیجه باور به شکست‌ناپذیریِ ارتش، خطاناپذیریِ سرویس‌های اطلاعاتی و عدالت در انجامِ مأموریت‌های نظامی، متزلزل خواهد شد.  هر روز درخواست‌های جدیدی برای محرومیتِ اسرائیل از مسابقاتِ هنری و ورزشی یا رویدادهایِ بین‌المللیِ دانشگاهی مطرح می‌شود. بسیاری از دوستانِ اسرائیل حالا فقط دعا می‌کنند آتش‌بس شود، تا مجبور نباشند به شهروندان یا رأی دهندگانشان- به‌ویژه جوانان – پاسخ‌گو باشند. مردم از سرانِ کشورها می‌پرسند که چگونه می‌توانید در قبالِ این حجم تلفاتِ غیرنظامیِ فزاینده در غزه بی‌تفاوت باشید؟ بسیاری از رهبران عرب که در خفا خواهانِ نابودیِ حماس هستند، در مضیقه‌اند. مردمِ کوچه و خیابان و نخبگان، از آنها می‌خواهند از اسرائیل فاصله بگیرند.  
حالا ترکیبی سمی روبه‌روی ماست‌. عملیاتِ پاک‌سازیِ اسرائیل در غزه مثل چرخ‌گوشت عمل می‌کند و هدفش، کاستن از جمعیت است تا اسرائیل بتواند راحت‌تر، منطقه را در دست بگیرد.  باورش سخت است، اما نتانیاهو آماده است تا مشروعیتِ بین‌المللیِ اسرائیل را که به سختی به دست آمده، قربانیِ منافعِ شخصی‌اش کند. اما نکتۀ مهم‌تر این است که فرصتِ تاریخیِ اسرائیل برای دفعِ شرِ حماس، در حالِ هدر رفتن است؛ زیرا نتانیاهو از پذیرشِ هر چشم‌انداز، برای پیش‌بردِ «راه‌حلِ دو دولتی» امتناع می‌ورزد. 
 این دشوارترین و خودخواهانه‌ترین کاری است که اسرائیلی‌ها اکنون می‌توانند برای خود انجام دهند. اسرائیل امروز در سه جبهه به طور همزمان تضعیف شده. دولتِ اسرائیل درحالِ از دست‌دادنِ روایتی جهانی است. نتانیاهو هنوز برنامۀ روشنی برای خروج از غزه ندارد و با اشغالِ دائمیِ غز، روابطش را با متحدان عرب و دوستانش در جهان پیچیده کرده است. در منطقه نیز آماجِ حملاتِ ایران و نیروهای نیابتیِ در لبنان، سوریه، عراق و یمن است که مرزهای شمالی، جنوبی و شرقی را محاصره کرده‌اند.
اسرائیل با ناتوانی در درکِ اهمیتِ موضوع، چندین دهه دیپلماسی را به خطر انداخته است. وضعیتِ کنونی، دولت بایدن را در موقعیتی غیرقابل دفاع قرار می‌دهد و بی‌شک به کامِ دشمنان است.


امثال خاتمی و خوئینی‌ها به 100درصد ملت ایران خیانت کردند
دبیر مجمع روحانیون می‌گوید: کسانی که میوه انتخابات را چیده‌ و از کشته خویش ناخرسندند،‌ گریبان کسانی را گرفته‌اند که با اکثریت همراهی و همدلی کرده‌اند.
سید محمد موسوى خوئینى‌ها درباره انتخابات مجلس نوشت: «آمارها و تحلیل‌ها میزان مشارکت را 30 تا 41درصدِ واجدین شرایط رأی‌ تخمین زدند. پس از انتخابات، عده‌ای با ابراز خوشحالی از همین میزان مشارکت، آن را نشانه شکست دشمن و مُشتی محکم بر دهان بدخواهانی دانستند که مشارکتی کمتر از این را پیش‌بینی می‌کردند. بسیاری هم پیش از انتخابات برای مشارکت حداکثری تلاش کردند و تمام امکانات و ابزار تبلیغاتی را به کار بستند و البته خیلی زود متوجه ناکامی خود شدند.
این گروه تبلیغات دشمنان خارجی را یکی از علل عدم مشارکتِ حداکثری معرفی می‌کنند و به اکثریت مردم این سرزمین که در انتخابات شرکت نکردند، تهمت همراهی با بدخواهانِ مُلک و ملّت و دین می‌‌زنند، و گویی توجه ندارند که با این کار به ده‌ها میلیون شهروندی توهین می‌کنند.
از نظر کسانی‌که همواره سخن از انقلاب و ضدانقلاب می‌گویند، گویا مردمی که پای صندوق آمدند و رأی دادند (ولو رأی باطله)، طرفدار انقلاب و بلکه انقلابی‌اند و از این منظر لابد آن 60درصد که پای صندوق نیامدند، ضدانقلاب‌اند.
از قدیم گفته‌اند انصاف چیز خوبی است، حتی اندکی از آن؛ اکنون بفرمایند چه کسانی بیشترین خسارت‌ها را به ارزش‌های متعالی ملی و دینی وارد کرده‌اند، کسانی‌که با عملکردشان بیش از 60درصد مردم را از دست داده‌اند و برای به دست ‌آوردن کمتر از 40درصد تمام مقدسات و ارزش‌های ملی و معنوی را هزینه می‌کنند یا دیگران؟
کسانی که میوه درخت رنجور انتخابات را چیده‌اند و از کشته خویش ناخرسندند و نمی‌خواهند بدانند که چه کرده‌اند و چه می‌کنند که کار انتخابات به این‌جا کشیده شده است،‌ گریبان کسانی را گرفته‌اند که با اکثریت همراهی و همدلی کرده‌اند.
یکی از این کارها رفتاری است که نسبت به شخصیتی مانند جناب آقای خاتمی در پیش گرفتند، شخصیتی که در انتخابات سال 1376 ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار گرفتند تا مردم به او رأی ندهند، ولی اکثریت قاطع رأی‌دهندگان او را انتخاب کردند. در دوران ریاست‌جمهوری او به جای آنکه حرمت انتخاب مردم را نگه‌ دارند، هر از چندی مانعی بر سر راهش ایجاد کردند، و البته با همه آن کارشکنی‌ها، طبق آمار، موفقیت‌های او از آن پس تکرار نشده است.
آنها باز هم بر شخصیتی که اگر امروز محبوب‌ترین نباشد دست‌کم یکی از محبوب‌ترین‌ها است می‌تازند و نکته‌ای که از آن غافل‌اند این است که از این رفتار دور از انصاف و آدابِ انسانی با خاتمی، چه کسی زیان می‌کند. آنکه زیان می‌بیند نه خاتمی که کسانی‌اند که بر شیوه نادرست مدیریت‌شان بر کشور اصرار می‌ورزند و خودشان و مردم را گرفتار مشکلات روزافزون کرده‌اند و بدین‌ترتیب از همان سی‌واندی ‌درصد هوادار خود نیز می‌کاهند. ‌ای‌کاش بدانند که در امر حکمرانی، پیروزی سرانجام با اکثریت است».
درباره سفسطه‌بازی موسوی‌خوئینی‌ها چند نکته شایان تذکر است.
اولاً؛ ادعای احترام به اکثریت و تلاش برای مصادره به مطلوب با این واژه، به هیچ وجه با سابقه عملکرد امثال خاتمی و موسوی‌خوئینی‌ها سازگار نیست. آنها در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1388 در حالی رای 24/5  میلیون نفر را زیر پا گذاشتند که در پستو اذعان می‌کردند تقلبی آن هم به میزان 11میلیون رای امکان ندارد و اتفاق نیفتاده است. کسانی که یک‌بار توانستند با چنان دروغی به مردم خیانت کنند، نوبت‌های بعدی وجدان درد کمتری خواهند داشت؛ البته اگر وجدانی برای‌شان باقی مانده باشد.
نکته دوم؛ فارغ از میزان شرکت‌کنندگان و رای‌ندادگان و انگیزه‌های مختلف کسانی که رای ندادند، این ننگ در تاریخ به نام خاتمی و موسوی‌خوئینی‌ها و برخی اعضای مرکزیت مجمع روحانیون ثبت شد که با وجود همه ادعاهای همراهی با امام و انقلاب، کنار گروهک‌های ورشکسته‌ای مانند سلطنت‌طلبان و بهائیت و سازمان تروریستی منافقین ایستاده و نقش پادو و پیاده‌نظام را در نقشه آمریکا و اسرائیل برای تخریب انتخابات بازی کردند. ننگ تخریب و تحریم این انتخابات را به ننگ شورش علیه جمهوریت و اسلامیت در سال 88 اضافه کردند.
سوم؛ پدرخوانده‌های افراطیون مدعی اصلاحات عمداً کتمان می‌کنند اما روزنامه‌های اصلاح‌طلب متعددی مانند شرق و سازندگی و دیگران بارها نوشتند که در اغلب کشورهای دنیا و در بسیاری از انتخابات‌ها حداکثر مشارکت 70درصد است و 30درصد غالباً میل به مشارکت ندارند.
روزنامه شرق: «مثل اکثر جوامعی که در آنها انتخابات وجود دارد، حدود ۳۰درصد جامعه، تقریباً در هیچ انتخاباتی شرکت نمی‌کنند؛ چون چندان برای‌شان فرق نمی‌کند که چه کسانی و چگونه حکومت کنند. درباره ۳۰درصد باقی‌مانده، آیا با قطعیت می‌توانیم بگوییم که در سبد معترضان هستند و در شمار تحریم‌کنندگان به‌ حساب آورد؟ از این ۳۰درصد، چه تعداد به‌ دلیل رقابتی‌نبودن انتخابات رأی ندادند و چه درصدی به‌ دلیل نیافتن کاندیدای مطلوب، و چه درصدی واقعا به‌ دلیل اعتراض؟ آیا می‌توان درصد هرکدام را، نه حتی دقیق، بلکه خیلی سردستی محاسبه کرد؟ با توجه به این محاسبه‌ناپذیری، چگونه می‌توان از ۶۰درصد رأی اعتراضی سخن گفت؛ آن‌هم وقتی آرای ۳۰درصد اول را قطعاً نمی‌توان به حساب معترضان ریخت. علاوه ‌بر آن، سه دسته اخیر هم قابل شمارش نیستند.»
روزنامه سازندگی: «آنها که در انتخابات شرکت نمی‌‌کنند را می‌‌توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول و بزرگ‌تر که معمولاً در همه کشورها یافت می‌‌شوند؛ نسبت به انتخابات بی‌‌تفاوتند و برای‌شان فرقی نمی‌کند چه کسی سکان هدایت کشور را به‌ دست دارد. معمولاً از مسائل دورند. اگر دقیق شویم، تقریباً ۳۰درصد هر جامعه‌ را تشکیل می‌دهند. گروه دوم که آنها هم گروه بزرگی هستند، انگیزه و دلیلی برای حضور در انتخابات نمی‌‌بینند... اگر دقت کنیم، نه دسته اول، صحبتی از تحریم می‌‌کنند و نه گروه دوم، هدف‌شان تحریم است. اما دسته سومی هستند که اتفاقاً صدای بسیار بلندی دارند. آنها در همه این ۴۵ سال پس از انقلاب، وجود داشته‌‌اند و بدون آنکه بشود آرای تحریم را شمرد، مدعی آن ۳۰درصد همیشه خاموش و آن گروه بی‌انگیزه دوم شده و همه عدم ‌مشارکت را به حساب پروژه خود زده‌اند».
نکته چهارم؛ خاتمی دو سال قبل در انتخابات شورای شهر تهران از فهرست «لیست جمهور» حمایت کرد اما نفر اول آن فهرست نتوانست حتی ۳۹هزار رای کسب کند. همچنین طی چهار سال فاصله میان انتخابات مجلس یازدهم و دوازدهم، مشارکت یک درصد در کاهش داشته و حال آن که خاتمی چهار سال قبل در انتخابات شرکت کرد. خاتمی فاقد کمترین پایگاه اجتماعی انگیزشی (مثبت) است اما برای این که (به هر قیمت) دیده و سوی بیگانگان به بازی گرفته شود، این‌بار سعی کرد خود را در دسته تحریمی‌هایی جا‌نمایی کند که به اذعان نشریات اصلاح‌طلب پایگاهی میان مردم ندارند.
پنجم؛ خاتمی و پدرخوانده‌های جبهه اصلاحات سهامدار هشت‌ساله دولتی بودند که رحم اجاره اصلاح‌طلبان خوانده می‌شد و بدترین رکورد‌ها و میراث اقتصادی را برجا گذاشت. طبعاً این میراث منفی (معدل هشت سال رشد اقتصادی نزدیک به صفر، افتخار به نساختن مسکن، کثافتکاری نامیدن پالایشگاه‌سازی، مافیایی خواندن ساخت نیروگاه جدید، تعطیلی کارخانه‌ها و تورم 60درصد) که برطرف کردن آن مجالی دست‌کم نصف عمر دو دولت روحانی را می‌طلبد، در دلزدگی بخشی از مردم مؤثر بوده است. در واقع می‌توان گفت سهامداران آن مدیریت اشرافی غربگرا، به صددرصد ملت ایران خیانت کرده و به زندگی آنها آسیب‌های جدی وارد کرده‌اند و بنابراین، با قایم شدن پشت آمار مشارکت و اقلیت و اکثریت نمی‌توانند آن خیانت‌های برگ را به فراموشی بسپارند.

چرا واقعیت‌نگاری و امیدآفرینی در قاموس غربگرایان نیست؟
یک روزنامه اصلاح‌طلب ضمن تردید در موفقیت‌های دولت می‌گوید: در حالی که درآمدهای دولت نسبت به اواخر دولت قبل بیشتر است، چرا وضعیت اقتصادی بدتر شده است.
هم‌میهن بی‌آن که به میراث بر جا مانده از دولت قبل و تبعات ماندگار آن اشاره کند، در تیتر اول خود نوشت: «پارسال تکلیف روشن بود. راحت تیتر زدم: «ای سال برنگردی...». سالی که به خون و خشونت و ‌ستیز گذشته بود. امسال اما تکلیف به آن روشنی نبود. نه تعارض به ‌شدت پارسال بود و نه درعین‌حال، وعده‌ها و امیدها برای تغییر و چرخش رنگی از عملی شدن بر خود گرفت. گویی، سال تعلیق بود. یا سال انتقال. نه‌فقط در سیاست و انتخابات، کار به تماشا گذشت و تکلیف میان اعتراض و مشارکت، روشن نشد، در اقتصاد نیز، سال، سال تعلیق بود. اخبار و گزارش‌های رسمی و حتی بین‌المللی از افزایش رشد و کاسته شدن از نرخ تورم حکایت داشت، دلار و سکه کمی آرام گرفتند، مسکن به رکود رفت، تولید ظاهراً کمی جان گرفت، اما چنان که مقامات کشور از رهبری تا نمایندگان و دولتیان هم گفتند، اثر آن بر سفره مردم پیدا نبود. هر روز که گذشت، کوچک‌تر هم شد. آن‌هم درحالی‌که نسبت به سال‌های آخر دولت قبل زمانی که ترامپ فشار حداکثری بر اقتصاد ایران می‌آورد، راه فروش نفت و دریافت پول آن و صادرات و واردات، چنان‌که آمارها نشان می‌دهد؛ گشوده‌تر است. اما سهم مردمان از این آمارها و گزارش‌های بهبود، فقط تماشاست و نگاه پردغدغه به آینده و حتی همین چند روز بعد. دولتی که غرق در بی‌سیاستی است چگونه انتظار دارد که مردم و رسانه‌ها برخلاف واقع از آن تعریف کنند؟. به قول سهراب سپهری؛ ما هیچ، ما نگاه. 
این روزنامه همچنین در یادداشتی می‌نویسد: «آقای رئیسی پس از دیداری که با مدیران رسانه‌ها داشت، اعلام می‌کند که انتظار دارد رسانه‌ها تیتر بزنند دولت او، خدمتگزار است و تمام همتش گره‌گشایی از زندگی مردم است و به‌دنبال تشکیل ایران قوی است! رئیس دولتی که در مقایسه با وعده‌هایش تقریباً هیچ دستاورد ملموسی ندارد، انتظار دارد که رسانه‌ها به‌جای نقد و نظارت چنین تیتری بزنند. این دولتی است که متعهد شده بود، تورم را تک‌رقمی کند ولی همچنان حول و حوش ۴۰ درصد نگه ‌داشته شده است. آقای رئیسی بهتر است توجه کنند که رسانه‌ها و مردم کاری به انگیزه‌های دولت‌ها ندارند. برای ما و مردم، عملکرد شما مهم است. عملکردی که در آیینه آمار بازتاب بیابد. دولتی که غرق در بی‌سیاستی است چگونه انتظار دارد که مردم و رسانه‌ها برخلاف واقع از آن تعریف کنند؟ اگر این دولت حتی اندکی از موفقیت‌های دوره اول دولت روحانی را داشت چه انتظاری از رسانه‌ها می‌داشت؟»
گردانندگان هم‌میهن اگر گرفتار بی‌انصافی و وقاحت نبودند، باید می‌نوشتند که بی‌کفایتی و فرصت سوزی هشت ساله با معدل رشد اقتصادی نزدیک صفر (6 دهم درصد) به معنای عمیق شدن وضعیت رکود اقتصادی و رکود تورمی چند لایه است و برطرف کردن آثار آن از جمله تورم 60 درصدی و بدهکاری انباشته 1500 هزار میلیارد تومانی و کسری بودجه 480 هزار میلیارد تومانی در سال 1400، حتما زمان می‌برد.
آنها اگر انصاف داشتند، باید می‌نوشتند که ایجاد رشد اقتصادی 4 درصدی، احیای چند هزار کارخانه تعطیل یا نیمه تعطیل، کاهش تورم از 60 درصد به 44 درصد، تسویه چند صد هزار میلیارد تومان بدهی و تعهد انباشته، تدارک ساخت بیش از دو میلیون و چهار صد هزار واحد مسکونی، افزایش فروش نفت از سیصد هزار بشکه به 1/5 میلیون بشکه
(بدون برجام و با وجود دو برابر شدن تحریم‌ها در دولت روحانی)، واکسیناسیون گسترده کرونا و ریشه‌کن کردن بیماری‌ای که روزانه چند صد نفر را در پایان دوره دولت روحانی می‌کشت و... همه جزو خدمات و موفقیت‌های مهمی است که در دولت رئیسی اتفاق افتاده و نشانه امیدواری بیشتر در آینده است. به گوشه‌ای از آمارها در دولت رئیسی توجه کنید: تسویه ۴۶۴ هزار میلیارد تومان از بدهی‌ها و تعهدات، تسویه ۲۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی اصل و سود اوراق، تسویه ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به صندوق‌های بازنشستگی، اختصاص ۴۰ هزار میلیارد برای رتبه‌‌بندی معلمان، و تسویه ۵۴ هزارمیلیارد بدهی به بانک مرکزی.
مجموعه این اقدامات در حالی رخ داده که به گفته وزیران روحانی، خزانه دولت در تیر ماه 1400 به قدری خالی بود که حتی قادر به پرداخت حقوق کارکنان دولت نبودند و بودجه ارزی سال به صفر رسیده بود.
نهایتا  باید درباره کارکرد جریان رسانه‌ای مغرض، این گزارش تلخ اکبر گنجی (از اصلاح‌طلبان مقیم خارج) را یادآوری کرد که اسفند ۱۳۹۸ درباره کارکرد جریان رسانه‌ای وابسته به غرب نوشت: «وظیفه ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، نابودی ایران و ایرانیان است. وظیفه ما وحشت‌‌‌افکنی است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی یا مدافع حقوق بشر هستیم. ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدید‌‌ترین تحریم ‌‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کرونا‌‌هراسی انجام دهیم».
می‌بینید که در قاموس این طیف از رسانه‌ها چیزی به نام امید آفرین تعریف نشده است. بنابراین باید به آنها حق داد(!) که به جای سرافکندگی و عذرخواهی از خیانتی که به معیشت مردم کرده‌اند، به زبان درازی و تحریف و یأس‌آفرینی بپردازند.