پیامدهای معاشرت با بدکاران و افراد ناباب
علی پوریا
معاشرت واژه عربی از ریشه عشره به معنای آمیختن و مصاحبت و در اصطلاح به معنای ارتباط، دوستی، رفتوآمد با کسی، همزیستی، نشست و برخاست با یکدیگر است.
معاشرت هر چند که در میان بسیاری از آفریدههای الهی وجود دارد، ولی به شکلی که در انسان وجود دارد در جایی دیگر نمیتوان یافت؛ زیرا انسان موجودی عاقل و عاطفی است و همین ویژگیها موجب میشود که معاشرت و نشست و برخاستهای او با دیگران، هدفمند و دارای آثار بسیاری در زندگی و خوشبختی و بدبختیاش باشد.
خداوند در آموزههای قرآنی در بیان سبک زندگی اسلامی، به همه مسائل از جمله معاشرت پرداخته است و قوانین و حدود و مرزهای آن را تبیین کرده است. از جمله مواردی که از معاشرت برحذر داشته، معاشرت با انسانهای بدکار است. در این آیات ضمن تحلیل آثار و تبعات معاشرت با بدکاران از مؤمنان خواسته شده تا از چنین معاشرتی پرهیز کنند. نویسنده در این مطلب دیدگاه قرآن درباره معاشرتهای روا و ناروا و آثار معاشرت با بدکاران و افراد ناباب را بررسی کرده است.
انسان کامل، انسان اجتماعی
انسان موجودی عاقل و عاطفی است. عقل و عاطفه دو عنصری است که انسان را از دیگر موجودات و آفریدههای الهی جدا میکند و اجازه میدهد تا او به عنوان اشرف آفریدههای الهی از جایگاه ویژهای برخوردار شود و توانایی و استعداد رسیدن به مقامات الهی را بهدست آورد.
عاطفه در انسان، بیانگر صفت رحمانیت و رحیمیت الهی است. از اینرو انسان همواره نسبت به همنوعان خویش و حتی موجودات دیگر رفتار عاطفی و احساسی بروز میدهد و از آسیب و مصیبتی که بر دیگران و حتی گیاهان و جانوران وارد میشود، احساس درد یا ناخوشایندی دارد و میکوشد تا با همدردی یا تغییر شرایط از درد بکاهد یا درمان کند.
بر اساس آموزههای قرآن، اصولا ایمان جز با توجه به دیگران معنا نمییابد؛ لذا در آیات بسیاری از جمله سوره عصر بر جنبه اجتماعی ایمان تاکید شده و رهایی از خسران ابدی و شقاوت و بدبختی دائمی را تنها در گرو ایمان و عمل صالح و توصیه دیگران به آنها میداند. انسان مؤمن انسانی اجتماعیتر از هر انسان دیگری است. این اجتماعی بودن، در مظاهر گوناگونی بروز و ظهور میکند به گونهای که نمیتوان حوزهای از حوزههای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، نظامی و اقتصادی را خالی از حضور جدی و قوی او دانست.
معاشرتهای روا و ناروا
اما این بدان معنا نیست که حضور فعال و مشارکت جدی و قوی انسانهای مؤمن و کامل در عرصههای اجتماعی، زمینه سوءاستفاده گمراهان و رهزنان شود. اینجاست که خداوند به تبیین چگونگی، شرایط، آداب، احکام و مرزهای حضور و ارتباط به عنوان سبک اسلامی زندگی پرداخته است. از نظر قرآن، دایره ارتباط و روابط اجتماعی باید در چارچوبی تعریف و تبیین شود که ضمن تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مثبت، انسان مؤمن از هرگونه آثار مخرب و زیانبار ارتباطات در امان باشد.
در آموزههای قرآنی، به انواع ارتباطات اجتماعی میان انسانها اشاره شده و احکام و قوانین آن در کنار آثار و پیامدهای مثبت و منفی آن بیان گردیده است.
نوعی از ارتباطات اجتماعی که در قرآن به آن اشاره شده، ارتباطاتی است که از آن به معاشرت یاد میشود.
معاشرت که از واژه عشره به معنای آمیختن و مصاحبت گرفته شده است. (مجمعالبحرین، ج 3، ص 403، التحقیق، ج 8، ص 137؛ نثر طوبی، ج 2، ص 152) در اصطلاح به معنای دوستی، رفت و آمد داشتن با کسی (فرهنگ بزرگ سخن، ج 7، ص 7126)
همزیستی، همدمی، رفاقت، با کسی زندگانی کردن، خوردن و آشامیدن با هم، نشست و برخاست با دیگری است. (لغتنامه، دهخدا، ج 13، ص 18632)
بنابراین میتوان گفت که معاشرت به طور کوتاهمدت و یا بلندمدت و در حد اعلا یا اقل آن صورت میپذیرد. در آیات قرآن واژههای عاشروهن، عشیره، اخلا، صاحب، قرین، حمیم، اولیاء و مانند آن برای بیان این نوع ارتباط مصطلح به کار رفته است.
از نظر قرآن، معاشرت انسان مؤمن با دیگران در دو دسته معاشرتهای واجب و مجاز یا حرام و غیرمجاز دستهبندی میشود؛ چرا که اینگونه ارتباط با دیگران، آثار مثبت و منفی بسیاری در زندگی انسان بهجا میگذارد و نمیتوان بهسادگی از آن چشم پوشید.
از آنجا که هدف از آموزههای عقلانی و وحیانی، هدایت بشر به سوی خدایی شدن است، آموزههای اسلامی، به گونهای است که این مهم در هر انسانی تحقق یابد و اگر هر عامل و دلیلی موجب شود که انسان ازاین هدف بازماند آن را با توجه به سطح تأثیرگذاری به مکروه و حرام دستهبندی کرده است؛ چنانکه هر آنچه عامل تحقق و دستیابی انسان به این هدف شود، با توجه به سطح تأثیرگذاری آن، به عنوان مستحب و واجب دستهبندی شده است. مجاز و مباح نیز اموری است که در این تأثیرگذاری نوعی عملکرد خنثی دارد.
بنابراین، معاشرت با دشمنان اعم از ابلیس و شیاطین و کافران به عنوان معاشرتهای حرام دستهبندی میشود و معاشرت با متالهان و ربانیون و عالمان به عنوان معاشرتهای واجب و مستحب معرفی میشود.
به عنوان نمونه خداوند معاشرت و روابط دوستانه با اهل کتاب را زمینه خروج از صفت مؤمنان و قرار گرفتن در زمره ظالمان و محرومیت از هدایت الهی میداند، زیرا اهل کتاب، آگاهانه با حقیقت آموزههای قرآنی مخالفت میکنند و نسبت به مؤمنان دشمنی میورزند و به تمسخر آنان میپردازند. (مائده، آیات 5، 51، 57 و 58)
خداوند معاشرت و همنشینی و دوستی با اهل باطل، مجرمان و گناهکاران را در آیات 41 تا 45 سوره مدثر توصیه نمیکند و آن را موجب گرفتار شدن در آتش دوزخ میشمارد. بنابراین ترک همنشینی و دوستی با آنان به عنوان یک واجب و معاشرت با آنها به عنوان حرام معرفی میشود.
قرآن، اهل باطل را به عنوان کافر و مشرک و دشمن حق و از بیگانگان معرفی و معاشرت و روابط دوستانه با آنان را ممنوع میکند و افرادی را که معاشرت میکنند سرزنش مینماید. (آل عمران، آیه 118)
از تحلیلی که قرآن در بیان علت و فلسفه نهی بیان میکند میتوان دریافت که هرگونه معاشرت با اهل باطل و اهل کتاب معاند، نهتنها موجب میشود تا آنان در جامعه اسلامی نفوذ یابند و از اسرار جامعه اسلامی آگاه شوند و در نظم و امنیت آن اخلال ایجاد کنند(همان) بلکه این معاشرت و دوستی موجب میشود که انسان اخلاق و خصوصیات اهل باطل و کفر را بپذیرد و در یک فرآیندی به باطل و کفر گرایش یابد و در نهایت گرفتار خشم و آتش دوزخ شود. (مدثر، آیات 41 تا 45)
از نظر قرآن، معاشرت و دوستی حتی با خویشان کافر و دشمن خدا و پیامبر(ص)، امری نادرست و نارواست، زیرا چنین امری با روح ایمان شخص به خدا و آخرت ناسازگار است و نمیتوان میان دو امر ناسازگار و متقابل یعنی دوستی با خدا و دوستی با دشمن خدا جمع کرد.(مجادله، آیه 22؛ و نیز کشاف، ج 4، ص 497)
انسان اگر بخواهد با خویشان مؤمن خویش ارتباط داشته باشد باید همه آداب اخلاقی معاشرت را رعایت کند و در این باره کوتاهی نکند. (بقره، آیات 83 و 177؛ رعد، آیات 19 و 21)
در آیات 8 و 9 سوره نساء نیز بر لزوم رفتار محترمانه در معاشرت با خویشاوندان هنگام حضور در تقسیم ارث میت تاکید شده است.
پیامدهای معاشرت با بدکاران و افراد ناباب
عنوان بدکار، عنوان عام و فراگیری است که شامل کافران، منافقان، مشرکان، فاسقان و افراد ناباب و مانند آنان میشود. خداوند در برخی از آیات از قرین سوء، زشتکار و بدکار سخن گفته و از معاشرت با آنان برحذر داشته است.
معاشرت با افراد ناباب و بدکار و زشتکار به سبب تأثیراتی که در اندیشه و منش انسان ایجاد میکند نهی شده است.
قرآن در آیاتی از جمله 57 و 58 سوره مائده بیان میکند که ایمان و تقوا، به مؤمن اجازه نمیدهد تا با هر کسی معاشرت و نشست و برخاست داشته باشد. همچنین معاشرت با بدکاران به سبب آنکه تأثیر منفی در اندیشه و عمل انسانی بهجا میگذارد، مطلوب انسانهای با ایمان و متقی نیست و به خود اجازه نمیدهند که چنین معاشرتهایی داشته باشند؛ ولی برخی به سبب روحیه تساهل و تسامح افراطی که دارند، به این نکات توجه نمیکنند و بهویژه با خویشان و دوستان ناباب و با هر کس و ناکسی معاشرت میکنند.
البته اینان هنگامی از این عمل خویش پشیمان میشوند که کار از کار گذشته است و دین و ایمان خود را در این معاشرتهای نادرست و ناروا از دست دادهاند؛ آنگاه است که انگشت پشیمانی به دندان میگزند و در قیامت خود را سرزنش میکنند که ای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم و با او خلوت نمیکردم و رازهای دل خود را با او در میان نمیگذاشتم و او را به خلوت خانه دل خود راه نمیدادم تا دین و ایمان مرا برباید و مرا به هلاکت افکند. (فرقان، آیات 28 و 299)
از نظر قرآن، کسانی که علاقهمند به دوستی و معاشرت با افراد ناباب و بدکار میشوند تحت تأثیر شیطان قرار گرفتهاند و شیطان با وسوسههای گوناگون و رنگین خود کاری میکند که افراد گرایش به معاشرت با اینگونه افراد پیدا کنند. (فرقان، آیات 28 و 29)
این معاشرتها در زندگی دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی افراد تأثیرات بدی بهجا خواهد گذاشت. از جمله اینکه انسان را از حقیقت دور ساخته و او باطل و زشت را میپذیرد و نسبت به منکرات و زشتیها بیتفاوت و اهل تسامح میشود؛ زیرا انسان اگر به طور فطری از بدی و زشتیگریزان است ولی وقتی زشتی و بدی در برابرش تکرار شود به آن عادت میکند و در یک فرآیندی نهتنها زشتها و منکرات را زشت نمیشمارد بلکه بدان گرایش پیدا کرده و خود یکی از علاقهمندان به زشتکاریها میشود.
خداوند بیان میکند که از پیامدهای معاشرت و روابط با دوستان و خویشان ناباب این است که اغوا شده و گول میخورند و اعمال زشت و بد و باورهای نادرست و باطل دوستان برای او امری عادی و در نهایت حتی زیبا جلوه میکند.(فصلت، آیه 25)
این معاشرتها با بدکاران تأثیرات منفی زیادی در شخص بهجا میگذارد (همان و نیز صافات، آیات 51 تا 57؛ زخرف، آیات 36 تا 38) که از جمله این تأثیرات منفی میتوان به گمراهی عقیدتی انسان اشاره کرد.
در حقیقت معاشرت با دوستان میتواند سرنوشت انسان را دگرگون کند و انسانی را از ضلالت به هدایت و یا از هدایت به ضلالت بکشاند. از این رو خداوند در همین آیات بالا از نقش معاشرت در سرنوشت و تعیین آن سخن به میان آورده و به انسانها هشدار داده است که مواظب معاشرتهای خود باشند که با چه کسی دوستی میکنند.
بسیاری از معاشرتها که با افراد و دوستان و خویشان ناباب انجام میگیرد موجب میشود که انسان گرفتار خسران ابدی شود و در آخرت چیزی برای عرضه جز هیچ نداشته باشد. (فصلت، آیه 25)
ذلتی که با دوستی با افراد ناباب نصیب آدمی میشود افزون بر دنیا در آخرت نیز گریبانگیر او خواهد بود. (فرقان، آیات 28 و 29) کسانی که زشت کار هستند در دنیا از سوی عموم مردم طرد میشوند و نگاه ذلیلانهای به آنان میشود چنانکه در آخرت نیز خوار و ذلیل خواهند بود.
افراد ناباب در اندیشه و عمل انسان تأثیرات منفی عمیق و سرنوشتساز بهجا میگذارند و شخص به گونهای میشود که در یک فرآیند منکر حق و خدا و ایمان و قرآن میشود.(همان) و از ولایت اولیای الهی پرهیز میکند و ذکر (ولایت الهی) را از یاد میبرد (نورالثقلین، ج 4، ص 11، حدیث 40) و در ولایت طاغوت وارد میشود و شیاطین، دوستان او میشوند و او را از بندگی به سوی بردگی میبرند و آتش دوزخ را به او هدیه میکنند و آنان در قیامت پشیمان میشوند که چرا این افراد را دوست و همنشین خود گرفتهاند. (فرقان، آیات 27 و 28؛ زخرف، آیات 36 و 38)
به هر حال، معاشرت با بدان در دنیا بدنامی و خواری و ذلت و در آخرت آتش دوزخ را به همراه خواهد داشت. (صافات، آیات 51 تا 56؛ مدثر، آیات 40 تا 48)
بر این اساس ضرورت دارد که با هوشیاری، تنها با اهل ایمان (آل عمران، آیه 28)، اهل تقوا (زخرف، آیه 67)، اهل صداقت و راستگویی (نساء، آیه 69)، اهل صلاح و رستگاری(همان)، بر اساس مصالح (اسراء، آیه 34) در چارچوب عرف و معروف (بقره، آیه 229؛ نساء، آیه 19) دوستی و معاشرت کنیم و اجازه ندهیم تا دین و ایمان و آخرت و سرنوشت ما را افراد ناباب از دوست و خویش بربایند.