حجاب؛ مقاومت زن در میدانهای سیاسی و اجتماعی
زهرا رشیدی
وقتی نگاه به «زن» نگاهی کالاگرایانه باشد و ساحت زن را با یک شکلات قیاس کرده و آن را در بیلبوردهای درونشهری و برونشهری قرار داده و کل کنشگری «شکلات» را در جلد و روی آن خلاصه میکنیم، نباید انتظار یک واکنش منطقی و معقول را از مخاِطب داشته باشیم. وقتی «حجاب» را به یک معروف عرفی- دینی ذیل اراده جمعی مردم تبدیل نکرده و مخاطب را با فلسفه و ماهیت سیاسی- دینی آن آشنا نکردهایم، مقصر اصلی خود ما هستیم.
وقتی اصل را در «تعرف الاشیاء باضدادها» قرار بدهیم، تبیین ما در مسئله حجاب باید جریانساز و نقطهزن باشد. این یعنی باید در کنار تبیین، نگاه انسانگرایانه غرب به زن را نیز تشریح کرده و بهچالش نقد بکشیم؛ تا مخاطب با عقل و استقلال فکری خود انتخاب صواب را انجام بدهد.
وقتی مخاطب دانست که غرب انسان را محوریت عالم فرض کرده و او را جای خدا مینشاند، و با نظارت انسان بر انسان چیزی حز سلب اراده و آزادی را برای او به ارمغان نیاورده است، میتواند مسئله را قیاس کرده و تصمیم بهتری بگیرد.
ما در این واقعه مشاهده میکنیم که «زن» بهیک کالا، چه در جامعه و چه در رسانه تبدیل شده است، که با نگاهی به سینمای هالیوود و صنعت پورن نگاه غرب به ساحت مقدس زن را متوجه میشویم.
در همین راستا عقبه اندیشهایِ اتاق فکر غرب را میتوان در سینما و آثار نوشتاری بهخوبی مشاهده کرد که آنها هر آنچه میاندیشند را در فرم هنر به عرصهی اکران میآورند. پس مسئله اینجاست که مخاطب ایرانی ما باید با چنین مسائلی در فرم و محتوای زیبا و مستدل آشنا شده و تببین بشود.
زن باید بداند که حجابِ وی در عصر حاضر به یک امر سیاسی مبدل شده است و این پوشیدگی بهمنزله یک کنشگری در جامعه مردسالار غربی است! از این جهت که هرکجا مشاهده کردیم که حجاب سروصدای آقایان را در برداشته است، آن مذکرات با تفکرات مردسالارانه غربزده زن را تنها برای خود ذیل سلب حق انتخاب و زندگی آزادانه میخواهند. پس جامعهای که ذیل این تفکر غربی ولو در ایران نیز باشد، یک هویت غربی دارد.
جنبش متوهم «زن، زندگی، آزادی» دقیقا نقطه متقابل نگاه غربی و اسلامی به مسئله زن و ساحت اجتماعی او بود؛ مردهای هوسباز و تهی مغزی که زنها را عریان در دل خیابان میخواستند تا وسیلهای بشوند برای لذتجوییهای حیوانمدارانه خود که ذیل تفکر آزادی تعریفش کرده و تنها شعار میدادند.
اینجا مشخص میشود که حجاب با آنکه جزئی از دستورات اسلام است، وقتی در ساحت جامعه و سیاست قرار میگیرد، میتواند تمامی شئونات دینی را تحتالشعاع خود قرار بدهد و اسلام نیز به تمامیت برای دفاع از مسئله حجاب بهپا خیزد؛ چراکه اسلام بهفرموده خمینی کبیر(ره) همهچیزش سیاست است، حتی عبادتش.
پس متوجه میشویم حجاب تا وقتی در منزل است امری شخصی است، ولی وقتی در جامعه میآید بهیک امر سیاسی - اجتماعی تبدیل میشود؛ و هویت اجتماعی زن نیز ذیل این امر و کنشگری سیاسی شکل میگیرد. یعنی من حجاب دارم، پس هستم.
حجاب اینجا بهمنزله سیلی محکم بر دهان جامعه مردسالار است که من نمیخواهم ذیل تفکرات سلیقهای زندگی کنم.
حجاب در اینجا یعنی من تصمیم میگیرم که نحوه مواجهه جامعه با من چگونه باشد.
و نمایان است نگاه ما بهحجاب در اینجا صرفا چادر یا پوشیدگی نیست، هرآنچه در نگاه عرفی و دینی مصداق حجاب باشد، بهمثابه یک امر سیاسی در جامعه میتواند تلقی بشود، و گاهی حضور در این فضا که یک مبارزه نیز محسوب میشود میتواند زنان ما را به سمت حجاب برتر نیز سوق بدهد.