اخبار ویژه
ترامپهراسی و تورمسازی انتظاری با پول آگهیهای دولتی و عمومی!
روزنامه زنجیرهای دنیای اقتصاد، سالنامهای انباشته از آگهیهای دولتی و عمومی را منتشر کرده که روی جلد آن به جای بزرگداشت بهار و نوروز، تصویر ترامپ در شکل و شمایل حاجی نوروز است!
سالنامه دنیای اقتصاد تیتر روی جلد خود را هم به «صدای پای ترامپ» اختصاص داد و این در حالی است که تا تشکیل دولت جدید آمریکا حدود
11 ماه زمان باقی و معلوم نیست چرا تیتر و عکس صفحه اول سالنامه یک روزنامه اقتصادی باید تصویر ترامپ و احتمال 11 ماه بعد باشد.
این رفتار، با رویکرد دیگر نشریات و رسانههای زنجیرهای هماهنگ است که ضمن ترویج ترامپ هراسی افراطی، به شوک منفی و تورم انتظاری در بازار ارز دامن میزنند و در واقع هماهنگ با اتاق جنگ اقتصادی در وزارت خزانهداری آمریکا عمل میکنند.
نکته عجیب این که دنیای اقتصاد با وجود دریافت آگهیهای هنگفت دولتی و عمومی که در همین سالنامه هم پیداست و همچنین دریافت یارانههای گزاف و قرارداد مستقیم شرکتهای دولتی، در داخل سالنامه، تحلیلی با عنوان «دستهای خالی دولت در زمینه حکمرانی خوب» منتشر کرده است!
در سالنامه مذکور دهها صفحه آگهی دولتی شرکتهایی مثل همراه اول، بانک شهر و گروه مالی شهر، سایپا، شرکت سرمایهگذاری توسعه معادن و فلزات، شکر توسعه نیشکر، ذوب آهن اصفهان، فروشگاه زنجیرهای شهروند، هلدینگ توسعه فناوری اطلاعات گردشگری ایران، شرکت سرمایهگذاری صنایع پتروشیمی، فولاد مبارکه، گروه صنعتی رازی، ماشین سازی اراک، شرکت صبا فولاد خلیجفارس، شرکت مادر تخصصی توسعه معادن و صنایع معدنی خاورمیانه، شرکت صنایع پلاستیک جهاد زمزم و... منتشر شده که احتمالا مدیران برخی از آنها یا روابط عمومیشان از کارکرد روزنامه مذکور بیخبر هستند. دنیای اقتصاد با حمایت برخی دولتمردان در دولتهای خاتمی و روحانی، بالا آمده و فربه شده است.
پیش از این، روزنامه زنجیرهای هممیهن نیز عکس و تیتر اول خود را به ترامپ و تیتر «هراس اقتصاد ایران از ترامپ» اختصاص داده بود. سردبیر هممیهن، سردبیر نشریه «صدا» هم هست. مجله صدا اردیبهشت چهار سال قبل، ایران را بر سر دوراهی جنگ و صلح (تسلیم) تصویر کرد و سپس شهریور ماه همان سال، با اشاره به تحقیر رئیسجمهور صربستان از سوی ترامپ نوشت: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکرهکننده میپسندد، این است: همچون برّهای در مذبح و بردهای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده در مقابل همتاي آمريكايي خود نشسته؛ اگر منافع صربستان چنين اقتضايي كند، بايد این اقدام را تمسخر كرد يا عقلانيتي سياسي خواند؟!»
روزنامه دنیای اقتصاد تابستان دو سال قبل هم «ویژه نامه آگهی» برای «صنعت تهویه» منتشر کرده بود که تصویر روی جلد آن، عکس محل توافق برجام در هفت سال قبل بود!! این که چگونه میشد تولید تهویه دستشویی و حمام یا تهویه سالنهای بزرگ را به برجام لگد مال و نقض شده توسط غرب ربط داد، هنری است که فقط از همین نشریات غربزده بر میآید.
یادآور میشود۱۰ ماه مانده تا تشکیل دولت جدید آمریکا، سیاست بازانی در فضای رسانهای، روی احتمال آمدن ترامپ موج سواری میکنند، که ۸ سال قبل، همه هشدارها را به سُخره گرفته و صاحب نظران را مورد هجو و هتک حرمت قرار میدادند. حالا هم که به ترامپ هراسی دامن میزنند، هدف بسیاری از آنها، دعوت به پیشبینی احتمالات و برنامهریزی پیشاپیش نیست. آنها از همین حالا، انتظارات تورمی منفی برای یک سال بعد میسازند و با ترکیب شعبده رسانهای، همان میکنند که دشمن در زمینه بیثبات سازی بازار میخواهد.
صاحب نظران دلسوز، ۸ سال قبل به دولت روحانی هشدار میدادند که دونالد ترامپ، نامزد انتخابات آمریکا شده و علنا میگوید در صورت رئیسجمهور شدن، توافق هستهای با ایران را بر هم میزند. صاحب نظران میگفتند در مذاکرات، تضمینهای معتبر بگیرید و بدون آن، توانمندی هستهای و قدرت چانهزنی را واگذار نکنید. میگفتند تعهدات طرفین باید پایاپای باشد تا طرف مقابل طمع نکند تعهداتش را زیر پا بگذارد. اما دولتمردان، ضمن این که به هشدار منتقدان پوزخند میزدند و میگفتند امکان ندارد آمریکا زیر تعهدش بزند، توافقی به غایت نا متوازن، و فاقد ضمانت اجرا و ساز و کار شکایت معتبر را پذیرفتند. همه امتیازات (غالبا برگشت ناپذیر) را دو ماه قبل از «روز رسمی اجرای برجام» واگذار کردند! و طبیعی بود که آمریکا، عهدشکنی را از همان دولت اوباما آغاز کند.
جریان رسانهای آلوده که دولت روحانی را تحت فشار گذاشته تا هر چه زودتر، توافق کذایی را امضا کند و هیچ توجهی به آمدن ترامپ نداشته باشد، حالا ماموریت دیگری را بر عهده گرفته است: تزریق ترامپ هراسی افراطی به بازار، ده ماه قبل از تشکیل دولت جدید در آمریکا، با هدف تحت فشار گذاشتن اقتصاد و سیاست ایران، بر مبنای تسلیم طلبی، فارغ از این که بایدن در کاخ سفید باشد یا ترامپ.
لبریز شدن نشریات زنجیرهای غربگرا از آگهیهای شرکتهای دولتی و عمومی(از جمله برخی بامها، و شرکتهای پتروشیمی و مخابرات و...) با درآمد صدها میلیارد تومانی در حالی است که همین نشریات، پروژه القای خالصسازی و یکدست کردن حاکمیت را به شکل گسترده پیش میبرند. اما معلوم نیست این چه مدل یکدست سازی است که سالانه صدها میلیارد تومان فقط از مسیر آگهی و یارانههای دولتی و عمومی، نصیب رسانههای معارض و معاند یا دستکم مخالف میشود؟!
این نکته هم گفتنی است که برخی نشریات زنجیرهای مانند اعتماد و شرق سال گذشته سالنامههایی با محوریت تطهیر جنبش (فتنه/آشوب) «زن، زندگی، آزادی» منتشر کردند که حاوی آگهی برخی شرکتها مانند همراه اول بود. این آگهیهای دائمی همچنین در سازندگی، هممیهن، انتخاب و... نیز هفتهای چند بار منتشر میشود. تخریب و تحریف انتخابات به شکلی که به تحریم و بیمیلی بینجامد، یکی از کارکردهای این شبکه رسانهای زنجیرهای است.
به نظر میرسد برخی مدیران ارشد شرکتهای دولتی و عمومی، اطلاع کافی از کارکرد جریان رسانهای معارض و مخالف خوان ندارند و توسط روابط عمومیهای آلوده به شبکه جذب آگهی دور زده میشوند. انتظار میرود این روند تامین مالی جریان معارضهجو با جمهوری اسلامی و رویکردهای کلان آن، متوقف شده و به کارفرمایان همان رسانهها واگذار شود.
مأموریت انتحاری نویسنده و فراموشکاری مدیریت روزنامه اعتماد
روزنامه زنجیرهای اعتماد که نقشی دوگانهسوز(!) در انتخابات در میان دو طیف تحریمی و مشارکت طلب اصلاحطلبان ایفا میکرد و فهرست انتخاباتی هم ارائه کرده بود، حالا ادعا میکند انتخابات مجلس، مثل مسابقات محلی بود و نه ملی.
عباس عبدی محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان در روزنامه اعتماد نوشت: «اعدادی که در این یادداشت آورده شده مربوط به ورزش است. البته به نحوی تنظیم شده که ضریبی از رای فرد اول انتخابات تهران باشد. فرض کنید که مسابقات وزنهبرداری در یک وزن مشخص در سطح تهران و با حضور صدها وزنهبردار برگزار شود. نفر اول با زدن وزنه ۱۶۱ کیلوگرمی قهرمان شود و وزنهبردار دیگری با زدن وزنه ۶۹ کیلوگرمی رتبه بسیار پایینی را کسب کند و نفر ۵۳ شود.
چندی بعد این فرد با افزایش وزن به دسته بالاتر میرود که
حدود ۱۰ درصد بیشتر وزنه میزنند، پس او در واقع باید بتواند ۷۷ کیلوگرم وزنه بزند. ولی در مسابقات تهران شرکت نمیکند، به جای آن مسابقات را در یکی از نواحی ۱۲۰گانه شهر تهران برگزار میکند. در این فاصله به جای زدن وزنه ۷۷ کیلویی، فقط قادر است یک وزنه ۶۰ کیلویی را بزند، تازه او را از دادن آزمایش دوپینگ هم معاف میکنند. جالب است که نفر ۵۳ مسابقات اخیر فقط ۱۵ کیلو وزنه زده است؟! در حد یک پیرمرد ۹۰ ساله. در نتیجه وی در این ناحیه کوچک شهری به مقام قهرمانی میرسد، ولی خود را قهرمان وزنهبرداری تهران معرفی میکند. این دقیقا به معنای قهرمانی در فضای غیررقابتی و حذفی است.
هنگامی که از حذف سخن میگوییم یعنی همین. در واقع اگر او در مسابقات رقابتی در سطح تهران شرکت میکرد و مثلا ۱۸۰ کیلو را بلند میکرد، بالطبع قهرمانی او نه ناشی از حذف دیگران که ناشی از ارتقای قدرت خودش بود. پس هنگامی که نهتنها پیشرفتی نداشته، نزول هم داشته و در عین حال ۵۳ رتبه هم بالا آمده، به معنای قهرمانی در فرآیند حذفی و ضدرقابتی است. البته فراموش نکنید که آن رقابت اول هنوز در سطح تهران بود و اگر در سطح ملی و آسیایی و جهانی باشد، رکورد نفر اول خیلی، خیلی بیشتر میبود و این قهرمان ما نفر صدم و هزارم هم نمیشد. این وضعیت اسفناک ناشی از حذف است.
شما هنگامی که مسابقه را در اندازه یک ناحیه برگزار میکنید، انتظار نداشته باشید که مردم نواحی دیگر برای قهرمانی ناحیه شما دست بزنند و گل بریزند. شما برای مردم نواحی دیگر بیگانه محسوب میشوید. باید شرمنده بود که خود را قهرمان نواحی و محلات دیگر هم معرفی کرد. درست است که شما ساکن آن ناحیه کوچک هستید، ولی هنگامی برای مردم شهر یا کشور خود مورد احترام و محبوب هستید که در مسابقهای استانی یا ملی شرکت کرده و قهرمان شده باشید.
رقابت موجب ارتقای سطح تواناییهای طرفین رقابت است و اگر رقیب حذف شود، طرف باقیمانده در بازی یکسویه نیز تضعیف میشود. همچنانکه شدید. از خلال رقابت است که ظرفیتهای افراد و گروههای سیاسی ارتقا مییابد. نکته مهم دیگر این است که در ادامه و برای قهرمان ماندن در سطح همان ناحیه نیز مجبور میشوید، محدوده مسابقات را به مرور کوچکتر کنید.
خلاصه جایی میرسد که باید با خودِ خودتان رقابت کنید و تمام شهر و محلات آن را علیه خود بشورانید. این فلسفه و تقدیرِ سیاستِ حذف و آنچه امروز مشهور شده «خالصسازی» است. این سرنوشت، دیر یا زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. کافی است آرای نفر اول مثلا تهران را در انتخابات امسال با آرای گذشته او مقایسه کنید تا ببینید تمثیلهای بهکار رفته در این یادداشت دقیق است.».
درباره این تحلیل گفتنی است که اولا بیش از 15 هزار نامزد در انتخابات مجلس رقابت کردند که در نوع خود بیسابقه بود. قطعا معیار آزاد و رقابتی بودن انتخابات، بودن یا نبودن یک طیف سیاسی محدود که عقبه اجتماعی کاملا فروریختهای هم دارد، نیست. به بیان دیگر آنها نمیتوانند ادعا کنند معیار رقابتی بودن انتخابات، بودن یا نبودن ما در رقابت است.
ثانیا گردانندگان روزنامه اعتماد فراموش کردهاند که این روزنامه دو روز قبل از انتخابات، تیتر اول خود را به عنوان «نه به تندروی/ معرفی نامزدهای توسعه گرا» اختصاص داد که شامل 165 نامزد بود. اعتماد که نمیخواسته خود را دست بیندازد؟
ثالثا آقای محبوب حضرتی برادر آقای حضرتی مدیر روزنامه اعتماد، جزو همان فهرست انتخاباتی در تهران بود و در گود رقابت در کنار آقای علی مطهری، خانم داداندیش (همسر آقای واعظی وزیر و وردست دفتر روحانی در دوران ریاست جمهوری وی) و چند وزیر و استاندار دولت مدعی اعتدال و اصلاحات حضور داشتند. اما آقای محبوب حضرتي برادر مدیر روزنامه اعتماد توانست 18665 رأی کسب کند و نفر نود و نهم شود. نفر اول آن فهرست هم با 103512 رأی، نفر شصت و چهارم شد. همین طور است حضور آقای نوبخت سخنگوی دولت سابق در انتخابات رشت و خیلیهای دیگر – که فارغ از این نتایج انتخابات، اقدامی مسئولانه مذکور در بها دادن به انتخابات و نامزدی در آن است. اگر این همه، نشانه انتخابات رقابتی و آزاد نیست، پس چه چیزی انتخابات آزاد و رقابتی است؟
رابعا در دروغبافی افراطیون مدعی اصلاحات همین بس که پس از کله پا کردن بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات (و قبل از آن، کله پا کردن عارف و موسوی لاری)، با دیکتاتورمآبی تمام، تحریم انتخابات و ممنوعیت نامزد شدن در انتخابات را چند ماه مانده به ثبتنام، به احزاب اصلاحطلب و اعضای آن حقنه کردند که در این میان، چهار پنج حزب از این ممنوعیت آمرانه سر باز زدند و آن را تیر خلاص به موجودیت خود دانستند. سؤال این است که حضرات اگر دنبال انتخابات رقابتی بودند و از طرف آمریکا و اسرائیل و انگلیس برای تحریم و تخریب انتخابات برنامه نداشتند، چرا تشویق به نامزدی نکردند تا در صورت رد صلاحیت ادعائی، بهانهای برای زیر سؤال بردن انتخابات داشته باشند؟ پاسخ فقط یک چیز است؛ آنها مامور بودند و معذور! و بیچون و چرا، با حیثت خود انتحار کردند تا برنامه بیگانگان پیش برود؛
حماقت از این بزرگتر؟!
خامسا 45 نفر از نامزدهای اصلاحطلب در مرحله اول انتخابات به مجلس راه یافتند که ممکن است در مرحله دوم به بیش از 60 نفر برسد. اگر انتخابات آزاد و رقابتی نبود و بنا بر خالصسازی ادعایی بود، چگونه آن 165 نفر تایید شدند و این عده با کنار زدن رقبای خود از جمله از میان اصولگرایان به مجلس راه یافتند؟
سادسا، خاتمی به عنوان راس طیف افراطیون تحریمی در انتخابات اخیر،
دو سال قبل در انتخابات شورای شهر تهران از فهرست اصلاحطلبان به نام
«لیست جمهور» حمایت کرد اما نفر اول آن فهرست نتوانست حتی 39 هزار رای کسب کند؛ همزمان هم آقای همتی در انتخابات ریاست جمهوری 2/4 میلیون رای
کسب کرد.
به نظر میرسد نویسنده بدنام این تحلیل باید به جای آسمان ریسمان کردن، توضیح دهد که امثال وی چگونه از اطلاعات فروشی دو دهه قبل به بیگانگان، به ماموریت تخریب و تحریم انتخابات رسیدند و پذیرفتند نقش مهرههای انتحاری را بازی کنند؟!
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۰
با توجه به این شعبده بازی که آقای عبدی در رشته وزنه برداری بلد است، لازم است ایشان را سرمربی تیم ملی وزنه برداری کنند تا ما همواره قهرمان جهان و المپیک شویم.