اخبار ویژه
گزافهگویی آمریکا پس از عهدشکنی چند باره برجامی
آمریکا میگوید ایران باید همه ذخیره اورانیوم غنیسازی شده
۶۰ درصدی خود را رقیق کند.
در بیانیه نمایندگی آمریکا در سازمان بینالمللی انرژی اتمی که روز چهارشنبه همزمان با نشست فصلی شورای حکام صادر شد، آمده که «ایران باید غلظت همه ذخیره اورانیوم ۶۰ درصدی خود، و نه فقط مقداری از آن را، پایین بیاورد و تولید غنیسازی ۶۰ درصدی اورانیوم را کاملا متوقف کند.»
آژانس بینالمللی انرژی اتمی هفته پیش در گزارشی اعلام کرد ایران طی سه ماه گذشته ذخیره اورانیوم ۶۰ درصدی خود را کاهش داده و میزان اورانیوم با خلوص ۶۰ درصدی این کشور در قیاس با ماه نوامبر ۵ درصد کاهش یافته است.
در این گزارش فصلی محرمانه که خبرگزاری رویترز محتوای آن را منتشر کرد، همچنین آمده بود که ایران ۳۱.۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی را برای تولید ۹۷.۹ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصدی رقیق کرده است. با این حال در همین گزارش یادآوری شده بود که ایران اگر به غنیسازی ادامه دهد، بر اساس تعریف تئوریک آژانس، به اندازه دو سلاح هستهای اورانیوم غنیشده در اختیار دارد.
بیانیه نمایندگی آمریکا در آژانس، از میزان ذخیره اورانیوم غنیسازی شده با غلظت بالا در ایران «ابراز نگرانی جدی» شده است. آمریکا همچنین مدعی شده که «اقدامات ایران، معکوس رفتار همه کشورهای بدون سلاح هستهای عضو انپیتی (پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای) است.» در بیانیه آمریکا همچنین از قطع دسترسی برخی بازرسان مجرب آژانس انرژی اتمی به تأسیسات هستهای ایران انتقاد شده است.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس در گزارشی به شورای حکام، از رویکرد ایران در کاهش همکاری با این آژانس انتقاد کرد. او با اشاره به گذشت سه سال از تصمیم تهران مبنی بر توقف اجرای پروتکل الحاقی همچنین افزود: «هیچ پیشرفتی در حل و فصل مسائل باقی مانده پادمان اِنپیتی حاصل نشده است».
به گزارش رویترز، ایران همچنین دسترسی آژانس به اطلاعات دوربینهای مداربسته سایتهای هستهای و صدور مجوز برای برخی بازرسان آژانس را متوقف کرده است.
رویترز در عین حال از قول دیپلماتهای غربی نوشته که این کشورها به خاطر اجتناب از تشدید بحران جنگ غزه، از اتخاذ موضع سختگیرانه درباره برنامه هستهای ایران در اجلاس شورای حکام آژانس خودداری کردند.
وقاحت طرف آمریکایی در بیانیه اخیر در حالی است که بخش عمدهای از محدودیتهای اعمال شده توسط ایران، به عنوان اقدامی داوطلبانه در ازای وعده آمریکا و تروئیکای اروپایی برای لغو تحریمها در برجام بود و کشورمان با وجود عهدشکنی تدریجی طرف غربی از همان آغاز اجرای توافق و سپس خروج کامل آمریکا از برجام در اوایل سال 1397، تا دو سال بعد از این عهدشکنی، تعهدات خود را به شکل یکطرفه به اجرا گذاشت اما برداشت طرف غربی از این اقدام، ضعف ایران و امکان اعمال فشار بیشتر بود. به همین علت هم مجلس شورای اسلامی قانون اقدام متقابل را تصویب کرد که دولت را ملزم به توقف تعلیقهای داوطلبانه برنامه هستهای میکرد.
در واقع، ایران هیچ تعهدی در قبال آژانس برای عدم انجام غنیسازی 20 یا 60 درصد و یا اجرای پروتکل الحاقی نداشته و صرفا بر اساس یک توافق طرفینی بیپشتوانه بود که این همکاری را پذیرفت. بنابراین، این طرف غربی است که باید درباره عهدشکنی و ایراد خسارات گسترده به ایران پاسخگو باشد و جبران کند؛ و نه طرف ایرانی که تعهداتش را دو ماه قبل از روز اجرای برجام به اجرا گذاشت و دو سال بعد از عهدشکنی مطلق آمریکا و بازگشت تحریمها، همچنان محدودیتهای هستهای داوطلبانه را حفظ کرده بود.
ضمنا باید یادآوری کرد طرف غربی دو دهه قبل هم در موضوع تامین سوخت 20 درصد برای رآکتور تهران (متولی تولید رادیو دارو برای بیش از 850 هزار بیمار) کارشکنی کرد. آنها تصور میکردند ایران بدین ترتیب تسلیم زورگویی غرب خواهد شد اما کشورمان به همت فناوران هستهای به ویژه شهید مجید شهریاری، توانست سوخت 20 درصد را خود تولید کند. در واقع این راهی بود که تحریمهای خباثتآلود غرب پیش پای ایران گشود.
صداقت را از که بیاموزیم از خاتمی و جبهه اصلاحات
رئیس دولت اصلاحات و حامی روحانی در هشت سال دولت وی میگوید: آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم.
او در جمع مشاوران خود گفته است: «با توجه به آمار و اطلاعات رسمی باید گفت امر مشترک میان اکثریت بالای ملت، نارضایتی از وضع موجود و سامان و سازمان راه بردن جامعه است که روزبهروز امید به آینده نیز کمتر میشود.
این عده زیاد چه میخواهند؟ به نظر من میخواهند زندگی کنند، از وضع بد اقتصادی و معیشت تنگ نجات یابند، از فساد گسترده ناراحتند، میخواهند به آینده بهتر خود و فرزندان خود امیدوار باشند، خود را در عرصه بینالمللی محترم ببینند، کشور و مرز و بوم مشترک زندگیشان یعنی ایران عزیز سربلند و پیشرفته باشد، از امنیت داخلی و امنیت در برابر تجاوز و توطئه بیرونی برخوردار باشند و همه کسانی که در این کشور با هر آئین و قومیت و گرایش و سلیقهای زندگی میکنند به عنوان شهروند از حقوق برابر و حرمت واقعی برخوردار باشند و با کمال تأسف این طبیعیترین خواستهای طبیعی خود را برآورده نمیبینند.
در چنین وضعی براندازان نرم و سخت میکوشند از این نارضایتی در راستای ادعاهای واهی خود سوءاستفاده کنند در حالی که بر این باورم اکثریت قاطع ناراضیان (و بسیاری از کسانی که در انتخابات شرکت کردند) ناراضیاند، اما بههم خوردن امنیت و ثبات کشور را نمیخواهند. غالب مردم اصلاح کمهزینه و پرفایده امور را طالبند، لذا نظر «براندازی نه ممکن است نه مطلوب» از جمله در همینجا معنی پیدا میکند.
مطلوبترین راه برای رهائی از این وضع یک مصالحه ملی است که در سایه آن اولاً جامعه نشاط خود را بازیابد و زمینه مشارکت فعال مردم را فراهم آورد. ثانیاً راه براندازی مسدود گردد و از خود براندازی نیز که برای حاکمیت و مردم زیانهای فراوانی دارد، خودداری شود. ثالثاً از دامنه پیشرفت بحرانهائی که روزبهروز بیشتر میشود، کاسته گردد. این یعنی مصالحه ملی برای اصلاح ساختار، رویکرد و رفتار بخصوص از جانب نظام حکمرانی.
این بنده کوچک خدا همیشه بر انتخابات و اهمیت آن تاکید داشته است و دارد و راه خیرخواهانه اصلاح وضع نگرانکننده کشور را اثربخش کردن نهاد انتخابات میداند. من آنچه را که برای بهبود وضع و در جهت منافع ملت و کشور و حتی حکومت به نظرم میآمده است تاکنون گفتهام و پیشنهاد کردهام، اما متأسفانه به آن اعتنایی نشده است. اینبار تصمیم گرفتم که اگر نمیتوانم کاری برای مردم بکنم همراه و همنوا با خیل ناراضیانی باشم که در عمق وجودشان بر این باورند که اگر راه نجاتی باشد راه اصلاح امور است. آگاهانه و صادقانه رأی ندادم تا به هیچکس دروغ نگفته باشم. بدون اینکه با انتخابات معنادار به عنوان منشأ تقویت قدرت و حاکمیت ملت و امنیت ملی و ترمیم اعتماد همگانی، مخالف باشم و بدون اینکه با رأی دادن مردم مخالفت کنم، رأی ندادن را در شرایط نامطلوب کنونی وجه دیگری از رأی دادن در وضعیت حتی نسبتاً مطلوب انتخابات میدانم، به این امید که با رأی ندادن در این شرایط، اعتماد آسیبدیده مردم از حکومت و جریانهای سیاسی از جمله اصلاحطلبی تا حدی ترمیم شود».
این اظهارات خاتمی در حالی است که اولاً او و همطیفانش بیش از سی سال،
دولت و مجلس و بعضا دستگاه قضائی را در اختیار داشتهاند و بنابراین خاتمی نمیتواند ادا و اطوار اپوزیسیونی از خود بروز دهد. آخرینبار، دولت مورد حمایت وی، تورم 60درصدی بهعلاوه 480هزار میلیارد تومان کسری بودجه،
1500هزار میلیارد تومان بدهی انباشته، چندهزار کارخانه تعطیلشده یا در آستانه تعطیلی، و انواع ناترازیهای مالی، ارزی، بودجهای، و انرژی را به ارث گذاشت و جبران یکایک آنها برای بهبود معیشت مردم، نیازمند تلاشهای طاقتفرساست. به این اعتبار، خاتمی اگر انصاف و صداقت داشت- همان که ادعایش را میکند-
قبل از هر چیز باید برای آن میراث پرخسارت از مردم عذرخواهی میکرد.
او و همطیفانش (پدرخواندههای جبهه اصلاحات) همچنین اگر صداقت داشتند و مدعی انتخابات آزاد بودند، باید احزاب اصلاحطلب را تشویق به ثبتنام در انتخابات میکردند تا اگر تایید شدند، به رقابت بپردازند و اگر هم رد شدند، مدعایشان به اثبات برسد. اما به شهادت برخی فعالان و نشریات اصلاحطلب، برنامهریزی این شد که داوطلبان را از نامزدی بازدارند و به توهین تحقیر بپردازند تا کسی جرأت نامزدی نداشته باشد؛ چنان که بعداً در ادبیات آمرانه و توهینآمیز درباره بیانیه 110 نفره دیده شد. به اذعان همین اصلاحطلبان مشارکتجو، علت ممنوعیت نامزدی، یقین پدرخواندهها درباره سقوط پایگاه رأیشان و شکست در انتخابات بود. سند این ادعا، کمتر از 39هزار رأیی است که نفر اول لیست جمهور در انتخابات شورای شهر تهران کسب کرد و امضای خاتمی پای این فهرست بود!
اما بیصداقتی خاتمی عمیقتر از این حرفهاست. او در انتخابات سال 1388 در حالی که یقین داشت و در محافل خصوصی هم گفت که تقلبی اتفاق نیفتاده، اما در مرکزیت فتنه آمریکایی- انگلیسی- صهیونیستی برای به آشوب کشاندن ایران با اسم رمز تقلب نقشآفرینی کرد تا ثابت شود که اختیاری از خود ندارد و در چنبره برخی مشاوران- بخوانید آمران و دیکتهکنندگان- تبدیل به عروسک خیمهشببازی اپوزیسیون ورشکسته و ضدایرانی شده است. به اذعان نشریاتی مانند لسآنجلستایمز، همین مشاوران سران فتنه در دیدار با مقامهای آمریکایی، آدرس تحریمهای فلجکننده را به دولت اوباما دادند و این ننگ خیانت هم در کارنامه موسوی و خاتمی به ثبت رسیده است.
گفتنی است چند هفته قبل حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران در کرمان اعلام کرد: «خوشبختانه از ۱۰ کرسی استان کرمان، ۹ کرسی رقابتی داریم؛ همه نامزدهایی را که هدف گرفته بودیم، تایید شدند. این سندی است که با همین شرایط میشود با یک فرمان عاقلانه حرکت کرد. ما در ۱۰ دوره مجلس در کرمان، همیشه یک کف داشتیم که ۳ کرسی بود و یک سقفِ ۷ کرسی. در دوره پیش برای اولینبار به یک کرسی تن دادیم، چرا که در سطح کشور منفعل بودیم. نقد اصلی، به اصلاحطلبان بود، به خاطر نیامدن در انتخابات مجلس یازدهم و انتخابات ۱۴۰۰. در انتخابات مجلس یازدهم، لیستی که برای تهران آماده شد، از لیستی که برای مجلس دهم آماده شد، قویتر بود؛ اما تصمیم گرفته شد به دروغ به مردم بگوییم که کاندیدا نداریم».
همچنین سردبیر روزنامه هممیهن گفته است: «جبهه اصلاحات، نه جبهه است، و نه اصلاحطلب... خروجی جبهه اصلاحات با ساختار فعلی این است که در آستانه هر انتخابات اعلام میکند شرکت نمیکنیم یا شش ماه مانده میگویند که «این انتخابات، انتخابات ما نیست» و تلویحاً توصیه میکنند نامزد هم نشوید. در همین انتخابات، شواهد نشان میدهد وضعیت از مجالس دهم و یازدهم بهتر است. این ۱۱۰ نفری که در شهرستانها بهعنوان نامزد مطرح هستند و تعدادی که در تهران هستند، از مجلس دهم خیلی شناختهشدهتر هستند. وضعیت تاییدصلاحیتها از مجلس دهم و یازدهم بهتر است. آن هم در شرایطی که ۹۰درصد چهرههای اصلاحطلب و اعتدالگرا- حتی اعضای دولت روحانی- برای شرکت در انتخابات نامزد نشدند. واقعیت این بود که اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای بالقوه اصلاحطلب، خودشان به صحنه نیامدند. ردصلاحیت اصلی، توسط خود جبهه اصلاحات انجام شد. با تصمیمی که جبهه اصلاحات گرفت، بخش عمدهای از آنها که قصد نامزدی داشتند، منفعل و دلسرد شدند. در نتیجه، به نقطهای رسیدهایم که مطرح میشود کاندیدای قابل قبولی نداریم. در حالی که این حرف اشتباه است. آقای مرعشی دبیرکل کارگزاران میگوید ما برای هر ۱۰ کرسی استان کرمان، کاندیدای شناختهشده داریم. یا چهرهای در حد محمدباقر نوبخت در رشت کاندیدا و تایید شده. آیا او فرد ناشناختهای محسوب میشود و قابلیت مطرح شدن برای گزینه ریاست مجلس را ندارد؟ باید از جبهه اصلاحات پرسید که دقیقاً شما در این انتخابات و در صحنه سیاست، چه میکنید؟ ریشه این موضع انتخاباتی، فقط ترس از شکست است. عدم شرکت، هیچ توجیه دیگری ندارد».
انتقاد اعتماد به کجفهمی درباره ثبتنام و رقابت انتخاباتی
یک فعال اصلاحطلب میگوید انتخابات اخیر ثابت کرد همه جریانهای حامی مشارکت و همطیف حامی تحریم در جبهه اصلاحات در اقلیت هستند.
حمیدرضا جلاییپور ضمن یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «روزنهای که گشوده شد»، نوشت: «بیانیه ۱۱۰ امضایي روزنهگشایی خطاب به نیروهای مدنی و سیاسی توسعهگرا و مردمسالار و دغدغهمند ایران با واکنشهای انتقادی و حامیانه وسیعی مواجه شد و به گفتوگو در محافل و رسانهها دامن زد. تنها سه هفته از انتشار آن میگذرد، راهبرد پیشنهادی بیانیه در مراحل اولیه تقویت و ترویج است و برای ارزیابی راهبردها بازههای بلندمدتتری نیاز است.
از جمله روزنههایی که این بیانیه گشود، روزنه نظری و تعیین گفتمانی است... نتایج انتخابات هم مویدی تجربی بر یکایک محورهای بیانیه شد. امروز روشنتر شده است که همه جریانهای متکثر حامی مشارکت انتخاباتی و همه جریانهای متکثر حامی تحریم و عدم مشارکت انتخاباتی در اقلیتند.
روزنه بعدی تقویت میانه در مجلس دوازدهم امضا کنندگان متکثر بیانیه تحلیلی روزنهگشایی یک ستاد و حزب نبودند و لیستی هم پیشنهاد نکردند. پیشنهادشان هم برای تلاش جهت روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ توسط اغلب نهادها و رهبران سیاسی میانه و اصلاحگرا اجابت نشد. اقلیتی از احزاب و نیروهای اصلاحگرا و میانهرو اما برای روزنهگشایی در شرایط سرد و سخت انتخابات ۱۴۰۲ فعال شدند و عجیب اینکه به هدفی فراتر از انتظار اولیه رسیدند. مفروض اغلب امضا کنندگان این بود که میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۲ نزدیک به ۱۳۹۸ میشود و حتی با همین میزان کم مشارکت و رقابت میتوان در سطح کشور بین ۱۵ تا ۳۰ نماینده توسعهگرا و اصلاحگرا به مجلس فرستاد و اقلیتی میانه تشکیل داد. پیشبینی مشارکت دقیق بود و برخلاف فرض بسیاری از حامیان تحریم و عدم مشارکت نه زیر ۳۰ درصد که بیش از ۴۰ درصد شد نامزدهایی که از طریق یکی از لیستهای میانه علیه تندروی در سراسر کشور وارد مجلس خواهند شد بیش از 40 نفر خواهند بود.
خارج از تهران، تعدادی از نامزدهای مورد حمایت لیستهای میانه در شرایطی پیروز شدند که رقیب اصلیشان نزدیک به پایداری بود و در واقع همین نامزدهای میانه از شمار نامزدهای تندرو پایداری در مجلس کاستند از جمله در حوزههای انتخابیه انار و رفسنجان، سبزوار، کازرون و کوهچنار، ایلام، مهران و بابل). در دهها حوزه هم نامزد میانه توسعهگرا اصلاحگرایی که رای آورده مانع ورود یک رقیب اصولگرا به مجلس شده است.
اگر نامزدهای با کیفیت بیشتری ثبتنام میکردند اگر نامزدهای تایید صلاحیت شده توسط احزاب پایش بهتری میشدند و اگر نیروهای بیشتری فعالانه و روزنهگشایانه فعالیت انتخاباتی میکردند آنچه فرید موسوی در مراغه انجام داد در بسیاری از حوزههای دیگر قابل تحقق بود.
تحلیل اخیر اعتماد، اعتراف دیگری به دروغ آزاد نبودن انتخابات و نمایشی بودن آن است.پیش از این برخی اصلاحطلبان به دستور آمرانه جبهه اصلاحات مبنی بر ممنوعیت ثبتنام نامزدهای اصلاحطلب در انتخابات اعتراض کرده بودند.