kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۳۸۰۵
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۱:۳۵
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - حکایت سینماتوگراف 2

تولید ملی کجا رفت؟!

 

سعید مستغاثی
بخش بیست وپنج

تلاش‌ها برای رشد سینمای جشنواره‌ای و ساخت و تولید فیلم‌هایی مطابق با ذائقه و سلیقه اربابان جشنواره‌های خارجی، در حالی انجام می‌شد که همچنان برخی مسئولین سینمای ایران ظاهراً بر تولید ملی و فیلم‌هایی مبتنی بر فرهنگ و باورها و ارزش‌های جامعه ایرانی تأکید داشتند. از جمله عبدالله اسفندیاری از متولیان بنیاد فارابی در گفت‌و‌گو با ماهنامه فیلم (شماره 66) درباره تاثیر محتوا و موضوع برروی درجه‌بندی فیلم اظهار داشت:
«... یکی از معیارهای درجه‌بندی فیلم‌ها، نزدیک بودن آن به مرکز جریان‌های فرهنگی جامعه است و این از سایر معیارها تعیین‌کننده‌تر است و خیلی بیشتر از فیلمبرداری خوب، تعیین‌کننده است. مرکز جریان‌های فرهنگی عبارتند از انقلاب اسلامی و ابتلائات آن، جنگ تحمیلی و ارزش‌ها و مسائل ناشی از آن و دیگر مسائلی که جامعه ما با آن درگیر است. حالا اگر فیلمساز موضوعی را در نظر بگیرد که اصلاً ربطی به شرایط جامعه ما نداشته باشد، حتی اگر فیلم شاهکار هنری هم باشد، در گروه الف جای نمی‌گیرد. این روشن است و پنهانکاری هم نمی‌شود. بالاخره فیلمساز ما در این جامعه زندگی می‌کند و معضلات و مسائل این جامعه را باید به فیلم برگرداند. همین حالا که من و شما با هم صحبت می‌کنیم (اواخر اسفندماه 1366) موشکی به یک قسمت از تهران اصابت کرد و گفت‌و‌گوی ما همراه است با افکت انفجار موشک و شیشه‌ها. خوب، این یک مسئله عقیدتی، سیاسی و ملی است. مگر می‌شود هنرمند این جامعه از کنار این قضایا راحت عبور کند... این همان خط‌مشی قدیمی هنر برای هنر را ایجاب می‌کند که بسیاری از نخبگان هنری را هم فراگرفته است و بسیاری از ناقدان فیلم را هم فراگرفته است که البته این هم نوعی عوام‌زدگی است. منتهی این نخبه نمایان عوام‌زده هستند. کسانی که اصلاً ملاحظه نفرموده‌اند که در این مملکت انقلابی رخ داده است، چگونه کسانی‌اند؟...»
این صحبت‌ها و ادعاها در حالی گفته می‌شد که در همان زمان و سال این گفت‌و‌گو و حتی ماه قبل از آن که ششمین جشنواره فیلم فجر برگزار شد، فیلم‌هایی مانند «آن سوی آتش» و «تحفه‌ها» و «شکوه زندگی» و «جهیزیه برای رباب» و «شاید وقتی دیگر»، جوایز اصلی را دریافت کردند که در واقع هیچ ربطی به مرکزجریان‌های فرهنگی جامعه (که به قول عبدالله اسفندیاری انقلاب و جنگ تحمیلی و دفاع مقدس و ارزش‌ها و مسائل ناشی از آن و دیگر مسائل درگیر جامعه را شامل می‌شد)، نداشتند. در مقابل، آثاری مثل «کانی مانگا» (که به عنوان دومین فیلم پر مخاطب سینمای بعد از انقلاب مطرح شد) در رشته‌های اصلی مورد توجه قرار نگرفتند و یا در جشنواره قبل از آن یعنی پنجمین جشنواره فیلم فجر که فیلم‌هایش در همان سال 1366 به اکران عمومی درآمدند، آثاری مانند «خانه دوست کجاست؟»، «ناخدا خورشید»، «اجاره نشین‌ها» و «کلید»، جوایز اصلی جشنواره را از آن خود نمودند که هیچ نشانی از مرکز جریان‌های فرهنگی جامعه مثل دفاع مقدس یا جنگ تحمیلی و یا انقلاب و مبارزات مردم علیه شاه و آمریکا در آنها به چشم نمی‌خورد و حتی بعضاً مغایر با این آرمان‌ها و ارزش‌ها هم به نظر می‌رسیدند و همین فیلم‌ها هم برای جشنواره‌های خارجی ارسال شدند.
محمد بهشتی نیز سینمای بی‌هویت و بی‌ارتباط با جامعه ایران را مربوط به دوران پیش از انقلاب می‌داند و در گفت‌و‌گو با ماهنامه گزارش فیلم (شماره 11) می‌گوید:
«... سینمای ایران در گذشته کاری به واقعیت‌های جامعه نداشت. من اصطلاح وَهمی را شایسته آن سینما می‌دانم که شامل همه جور سینمای قبل از انقلاب می‌شود. هم سینمایی که به آن فیلم‌فارسی گفته می‌شد و هم آن که به سینمای روشنفکری شهرت داشت. این هر دو، کاری به واقعیت‌های جامعه نداشتند. به همین دلیل من آن سینما را سینمای وَهمی می‌نامم...»
از همین روی او اساساً سینمای بی‌هویت یاد شده را در زمره تاریخ سینمای ایران به شمار نمی‌آورد. بهشتی در گفت‌و‌گویی با هفته نامه کیهان هوائی (خرداد 1370) می‌گوید:
«... اگر سینمای ما شصت و ‌اند سال عمر داشته باشد، پنجاه سال آن قبل از انقلاب بوده، در این پنجاه سال اتکای فعالیت‌های هنری به چه نوع اندیشه و هنری بود؟ آیا جز این بود که با یک اندیشه و تفکر لاییک حرکت می‌کرد و در حوزه‌های روشنفکری هم حاکمیت با اندیشه لاییک بود...»
اما بر خلاف این ادعاها و گفته‌ها، بهشتی در مدیریت خود، میدان را به همان فیلمسازان و فیلم‌هایی داد که به قول خودش «وَهمی» بودند و با اندیشه «لاییک» حرکت می‌کردند! بهشتی در گفت‌و‌گویی با روزنامه رسالت (6 اردیبهشت 1371) در این باره گفت:
«... به نظر ما فیلمی مثل «مهاجر» یا «دیده‌بان» خیلی خوب بود در صحنه‌های بین‌المللی حضور پیدا کند، اما تا زمانی که در حال جنگ هستیم و دنیا هم ضد جنگ ماست و در ذهن خود این چنین تحلیل می‌کند که ما یک موجود جنگ‌طلب هستیم، وقتی دیده‌بان را به هر جشنواره‌ای بفرستیم، مسئول جشنواره احساس می‌کند که واجب است این فیلم را نشان ندهد. چون به هر حال تحت تاثیر تهاجمات رسانه‌ای خود قرار دارد...»
اینچنین بود و برمبنای چنین استدلالی که مدیران واداده وقت سینمایی، پیشاپیش خود را تسلیم تبلیغات خارجی کرده و علی‌رغم همه واقعیات جنگ تحمیلی که حتی سازمان ملل و شورای امنیت تشریفاتی آن، عراق را در مقابل ایران متجاوز شناختند، واهمه از جنگ‌طلب خوانده شدن خود را کتمان نمی‌نمودند. از همین روی علی‌رغم ادعای اعتقاد به خوب بودن فیلم‌هایی همچون «دیده‌بان» و «مهاجر»، اما از فرستادن آنها به جشنواره‌های خارجی خودداری کردند تا نکند که جنگ‌طلب خوانده شوند!!