چرا به سوریه رفتم؟ (حدیث دشت عشق)
شهید سید فخرالدین تقوینژاد سال 1363 در یک خانواده مذهبی از سادات امامزاده علی(ع) کازرون چشم به جهان گشود. در تیپ تکاور امام سجاد(ع) کازرون خدمت میکرد؛ اما بعد از مدتی انصراف داد تا اینکه در سال 1394 برای رفتن به سوریه و دفاع از حرمین، اعلام آمادگی کرد. پس از اتمام دوره آموزش، برای اعزام سر از پا نمیشناخت. وی سرانجام 16 بهمن سال 1394 در دفاع از حریم حضرت زینب(ع) و در عملیات آزادسازی شهر نبل و الزهرا (س)، به مقام والای شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرینه خویش رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید فخرینژاد به این شرح است:«من تصمیم جدی گرفتهام و با عزم و اراده راسخ برای جنگیدن باستیزهگران ضد بشری، ضد تمام ادیان و مذاهب، نیروهای تکفیری و داعش، میروم و برای هر نوع آموزش نظامی خود را آماده مینمایم. میروم با کسانی بجنگم که دشمن انسانند، نه کاری به شیعه بودن دارند و نه کاری به سنی و دیگر دینهای خدا، اینها از کفار بدترند. من از کلمه داعش نفرت دارم؛ چون ترسو و بیهدفند. این گروه فقط در قالب انسانند و بویی از انسانیت نبردهاند و هرگاه به فیلمهای آنان که به چه طرز فجیعی سالمندان، زنان و کودکان، مردان، جوانان و نوجوان را به قتل میرسانند؛ مساجد، اماکن متبرکه، حرم اهلبیت پیامبر (ص) را ویران میکنند، نگاه میکنم خونم به جوش میآید و تصمیم گرفتهام به هر طریقی باشد به سوریه بروم و با آنها بجنگم، چون اولین و با ارزشترین نیاز هر جامعه و هر خانواده، امنیت و آرامش است...»