معیارهای انسانیت (پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی اسلام، انسان چه تفاوتی با حیوان دارد و معیار اصلی انسانیت در چیست؟
پاسخ:
حقیقت و ماهیت انسان
درباره حقیقت و ماهیت انسان به طور کلی دو دیدگاه در نقطه مقابل هم وجود دارد:1- دیدگاه روحیون 2- دیدگاه مادیون. براساس نظر روحیون انسان حقیقتی است مرکب از جسم و روان و روان انسان جاویدان است و با مردن او فانی نمیشود. ولی نظر مادیون برخلاف این دیدگاه این است که انسان جز همین ماشین بدن چیز دیگری نیست و با مردن به کلی نیست و نابود میشود و با متلاشی شدن بدن شخصیت او نیز متلاشی میشود!
نقطه مشترک انسانها
برخلاف اختلاف نظر درباره حقیقت و ماهیت انسان، درباره یک مسئله دیگر اگرچه با بحث اول ارتباط دارد اما هیچگونه اختلاف نظری نیست و آن این است که یک سلسله امور وجود دارند که در عین اینکه از جنس ماده و مادیات نیستند و میشود نام آنها را معنویات گذاشت، به انسان ارزش و شخصیت میدهند. در واقع انسان بودن انسان به این امور است. یعنی اگر این معانی را از انسان بگیرند، با حیوان هیچ فرقی نمیکند. به عبارت دیگر انسانیت انسان به ساختمان جسمانی او نیست بلکه به یک سلسله صفات و اخلاق و معانی است که انسان به موجب آنها انسان است و ارزش و شخصیت پیدا میکند. که نام آنها را ارزشهای انسانی میگذارند.
معیارهای انسانیت
معیار اصلی انسانیت آن چیزی است که از آن به درد داشتن و صاحب درد بودن تعبیر میشود. فرق انسان و غیرانسان در این است که انسان صاحب درد است و یک سلسله دردها دارد. این درد انواع دارد و ماهیت آن با دردهای فیزیکی فرق دارد.
انواع دردها
1- درد خداجویی
آن دردی که معیار ارزشهای انسانی است، درد فیزیکی و جسمی نیست، بلکه درد معنوی و خداجویی است. میگویند این درد از مختصات انسان است و حتی انسان به این دلیل بر فرشته ترجیح دارد که فرشته بیدرد است و انسان درد دارد. طبق دیدگاه اسلام انسان یک حقیقتی است که نفخه الهی در او دمیده شده و از دنیای دیگری آمده است و با اشیایی که در طبیعت وجود دارد تجانس کامل ندارد.
این درد همان است که انسان را به عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز و به خدا و به اصل خود نزدیک شدن میکشاند. امام علی(ع) وصف اینگونه افراد دردمند را اینگونه میفرماید: آنها با روحهایی که مجذوب عالم بالا هستند در عین اینکه در این دنیا هستند، در این دنیا نیستند. در حالی که در این دنیا هستند، در دنیای دیگری هستند.(نهجالبلاغه- حکمت 147) یا قرآن کریم میفرماید: بدانید دلها فقط با یاد خدا آرام میگیرد.(رعد- 28)
2- درد نسبت به خلق خدا
عدهای گفتهاند: درد انسان نسبت به خدا باید همراه باشد با درد انسان نسبت به خلق خدا. یعنی معیار انسانیت انسان این است که درد دیگران را داشته باشد. به عبارت دیگر ناراحتیهایی که متوجه دیگران است و به او اصلا مربوط نیست در او درد ایجاد کند و او را غمخوار دیگران کند. به بیان دیگر اگر درد دیگران و غمخوارگی در کسی پیدا شد، از گرسنگی دیگران خوابش نمیبرد. گرسنگی خودش را از گرسنگی دیگران آسانتر میکند. اگر خاری در پای دیگران فرو رود مثل این است که در چشم او فرو رفته است. میگویند: این درد انسان و انسانیت است. دردی است که به انسان شخصیت و ارزش میدهد و این است منشأ همه ارزشهای انسانی. در واقع هر چیزی که بازگشتش به احساس مسئولیت انسان و درد انسان در قبال انسانهای دیگر باشد آن را انسانی میدانند و هرچه غیر این باشد آن را انسانی نمیدانند. بنابراین از منظر اسلام درد خدا را داشتن و درد خلق خدا را هم داشتن با یکدیگر منافات ندارد و در واقع درد خدا داشتن بهترین شاخص و نشانهاش درد خلق خدا را داشتن است. به تعبیر قرآن درباره پیامبر(ص) نسبت به مردم: «حریص علیکم» (توبه- 124) تعبیر حریص را بهکار برده است. و در تعبیر زیبای دیگری در همین آیه میفرماید: مردم! پیامبری از میان شما و از جنس شما برای شما آمده است که اولین خصوصیتش این است که رنجهای شما بر او ناگوار است و او درد شما را دارد. «عزیز علیه ما عنتم». و همین دردمندی الهی پیامبر(ص) است که آن حضرت را آنچنان برای هدایت و سعادت مردم و نجات آنان از اسارتها و گرفتاریهای دنیا و آخرت حریص میکند که میخواهد خود را هلاک کند و از طرف خدا خطاب میرسد که چه خبر است، مثل اینکه تو میخواهی خودت را به خاطر مردم تلف کنی! «لعلک باخع نفسک» (کهف- 6) بنابراین درد خدا داشتن مهمترین شاخص آن درد نسبت به مخلوقات خدا داشتن است و این دو در طول یکدیگرند نه در مقابل یکدیگر. نیز امام رضا(ع) میفرماید: من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله عزوجل» کسی که سپاسگزار نعمتهایی نباشد که از طرف مخلوقین آفریدگار به او ارزانی شده است شکرگزار خداوند نخواهد بود. (عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 24)