kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۱۹۲۶
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۴
مبارزه به روایت سید احمد هوایی- 17

فاجعه خونین 17 شهریور

 
مرتضی میردار
راهپیمایی‏ها از همین‏جا شروع شد و یادم هست که انگار گفتند جمعه ساعت هشت صبح، میدان ژاله. شعارش دقیق یادم نیست. 
آقای نوری1 در میدان ژاله سخنرانی‏هایی داشت و یک شب ریختند و خاک اره پاشیدند و آتش زدند که آن هم برای خودش داستانی داشت. 
به هر حال قرار شد روز جمعه، فجر اسلام هم اعلام موجودیت کند. تعدادی تراکت پارچه‏ای بزرگ آوردند و به ما دادند. صبح ساعت شش این پارچه‏ها را برداشتم که به حسینیۀ اصفهانی‏ها ببرم که دو تا از خواهرها آنها را آماده کنند. تمام کوچه‏های زرین‏نعل و میدان ژاله و خیابان‏های اطراف پر بود از ساواکی‏.
از خیابان ری، هر جا که می‏رفتی، تمام کوچه پس‏کوچه‏ها پر از آژان بود. ما هم اصلاً فکر نمی‏کردیم که این‏طوری 
بشود. فکر می‏کردیم این هم یک راهپیمایی مثل روزهای قبل است و ما هم اعلام موجودیت می‏کنیم. 
قرار شد من از یک‏طرف و چند تا از بچه‏ها هم از جاهای دیگر پرچم فجر اسلام را بالا ببریم. مردم هم به‏تدریج به فجر اسلام اعتماد کرده بودند، چون ما هیچ وقت سر خود حرفی نزدیم. 
همیشه حرف‏های امام را بدون یک نقطه پس و پیش انعکاس می‏دادیم. یک‏بار امام در اعلامیه‏ای از مستضعفین گفته بودند. ما به آن اعلامیه شک کردیم و گفتیم امام تا به‏حال از مستضعفین صحبت نکرده است. 
امام در نجف بودند و ما از این طرف و آن طرف پیگیری کردیم که ببینیم آیا امام واقعاً از مستضعفین صحبت کرده‏اند؟ چون تا آن روز صحبت نکرده بودند. 
منظورم این است که خیلی دقت می‏کردیم که یک‏مرتبه حرفی را نقل نکنیم که امام نزده باشد. ناگفته نماند که ساواک هم بعضی از اعلامیه‏های انحرافی را به اسم امام می‏داد که گویا یکی دو تا از آنها هم چاپ شد. البته ما چاپ نکردیم و کسان دیگری چاپ کردند. ما هم گفتیم چنین چیزی درست نیست. 
به هر حال مردم به ما خیلی اعتماد کرده بودند. ما گفتیم این تراکت‏ها را دست مردم می‏دهیم. 
آن روزها مردم به‏صورت خودجوش زیاد از این تراکت‏ها درست می‏کردند و کاریکاتور می‏کشیدند. 
این‏طور نبود که سازمان تبلیغات یا وزارت ارشادی باشد که بگوید چه‏کار بکنید، چه‏کار نکنید. خود مردم همۀ کارها را می‏کردند.
خلاصه قرار بود من سه یا پنج تا از این تراکت‏ها را از خیابان زرین‏نعل جلوی کارخانۀ برق بیاورم که حالا وزارت نیروست. بچه‏های دیگر هم قرار بود تراکت‏هایی را به جاهای دیگر میدان شهدا بیاورند. 
قرار بود مراسم ساعت 8 شروع شود، اما مردم از ساعت پنج صبح آمدند و آنجا نشستند. 
این را بعداً بچه‏ها به من گفتند، چون من خودم ساعت هفت یا ده دقیقه به هفت به‏سمت میدان ژاله رفتم. وسط خیابان زرین نعل بودم که یک‏مرتبه صدای رگبار مسلسل را شنیدم. 
بر اساس کار تشکیلاتی، حالا که رگبار شروع شده بود، نباید به میدان ژاله می‏رفتم. 
از آن طرف هم غوغایی شد و شاید ظرف ده دقیقه تهران آشوب شد. از زمین و آسمان هم صدای مسلسل و رگبار می‏آمد.
پانوشت‌:
1- آیت‏الله یحیی نوری (1311-1386) متولد شهرستان نور در استان مازندران و از روحانیون سرشناس تهران بود. او بنیانگذار مجمع معارف اسلامی در میدان ژاله بود. این مجمع شامل حسینیه و حوزۀ علمیه بود و وی در همان جا به فعالیت و سخنرانی می‏پرداخت. 
علامه نوری چهرۀ شاخص واقعۀ 17 شهریور است. در این روز مردم برای شرکت در سخنرانی او به مجمع معارف اسلامی آمدند. مأموران نیز اسلحه به دست در آنجا حاضر بودند. 
او پس از سخنرانی خطاب به مردم می‏گوید: «آقایان و خانم‏ها، امروز درس همیشگی ما که تحت‏عنوان تفسیر قرآن با شما داشتیم، تعطیل است و همین مقدار که از اسلام و مقاومت در مسیر اسلام گفتیم، کافی است. 
تا جمعۀ بعد، همگی شما را به خدا می‏سپارم.» اما وقتی او به دفتر خود می‏رود، درگیری شدت می‏گیرد و مأموران به سمت مردم شلیک می‏کنند و کشتار فجیع 17 شهریور به وقوع می‏پیوندد. سرانجام علامه یحیی نوری در دی‏ماه 1386 و در 75 سالگی درگذشت.