آزادی عقیده یا اجبار؟ (پرسش و پاسخ)
پرسش:
خداوند از یک سو در قرآن کریم میفرماید: انسانها در پذیرش عقاید خود آزاد هستند و کسی نمیتواند به زور آنها را مجبور به پذیرش دین و اسلام نماید، اما از طرف دیگر در برخی آیات دیگر میفرماید: اگر مشرک یا کافری از پذیرفتن اسلام سرباز زد، باید او را مجبور کرد که اسلام آورد، آیا این دو موضع قرآنی موهم تعارض و تناقض نیست؟
پاسخ:
آیات موهم تعارض
خدای متعال در قرآن کریم از یک سو میفرماید: در پذیرش دین هیچگونه اکراه و اجباری نیست: «در (پذیرش) دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است.»(بقره- 256) اما از طرف دیگر میفرماید: اگر مشرک، کافر یا منافقی از پذیرفتن اسلام سرباز زدند، آنها را باید مجبور کرد تا اسلام آورند: «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر.»(توبه- 73) همچنین در آیه دیگری میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! ابتدا با دشمنان بیدینی بجنگید که در همسایگی شما هستند، در ضمن دشمن باید در شما شدت عمل ببیند.» (توبه- 123) و آیاتی از این دست، آیا این شبهه تعارض و تناقض را به وجود نمیآورد؟!
پاسخ شبهه
1- ایمان قلبی و پذیرش دین الهی هرگز با اجبار به وجود نمیآید، چرا که فقط با استدلال، موعظه، اخلاق، و حریت کامل میتوان در دلها نفوذ کرد. ولی این مطلب بدین معنی نیست که هر کس هر عملی و هر منکری را به نام آزادی عقیده انجام دهد و دم از آزادی بزند و بگوید کسی حق ندارد مرا از راهی که در پیش گرفتهام باز دارد، تا وقتی که این آزادی عقیده، موجب اخلال در نظام اجتماعی جامعه نشود، و در واقع بوی توطئه مکر و حیله و براندازی قدرت و حکومت مسلمانان از آن به مشام نرسد، کسی حق تعرضی به این آزادی عقیده ندارد، ولی از لحظهای که خلاف این مطلب ثابت شود، اسلام سرسازش با توطئه و نفاق و شرک و استکبار ندارد. مثل این فرد در جامعه همچون شخصی است که در کشتی سوار شده است، و به نام آزادی عقیده قصد دارد کشتی را سوراخ کند، و بگوید در عقیده خود آزادم. چنین شخصی با این کار، نهتنها خود، بلکه تمام سرنشینان کشتی را به هلاکت خواهد رساند، و هیچ انسان عاقلی به او اجازه نمیدهد که کشتی را سوراخ کند. کسی که به اشاعه منکر و توطئهای در جامعه میپردازد و کار خود را با عنوان «لا اکراه فیالدین» توجیه میکند، او در واقع کل جامعه اسلامی را با کار زشت خود مورد تعرض قرار میدهد و بالطبع باید با چنین کاری مقابله و جلوی رشد و تقویت آن گرفته شود.
2- پاسخ دیگری که میتوان به این شبهه داد، این است که؛ آیات دسته اول نظیر «پس تذکر بده که تو تنها تذکردهندهای و بر آنها تسلطی نداری.» (غاشیه- 20 و 21) و مانند آن در ارتباط با کسانی است که هنوز به اسلام گرایش نیافتهاند، چون اصل اسلام، ایمان به اعتقاد قلبی است، و چنین اعتقادی با شناخت، آگاهی، با ادله متقن، محکم و از روی اختیار حاصل میگردد. و اکراه بردار نیست. بر این اساس، خداوند به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: تو مسئولیت خویش را انجام دادی: «بر پیامبر خدا(ص) وظیفهای جز ابلاغ رسالت نیست.»(مائده- 99) وظیفه تو ابلاغ پیام ما و آیات الهی به مردم بود، و دیگر نباید نگران ایمان نیاوردن مشرکان باشی. رسالت تو در این نیست که مردم به زور و اکراه مسلمان شوند، چون ما تو را مسلط بر کفار قرار ندادیم که به زور آنها را مسلمان کنی. در نقطه مقابل، آیات دسته دوم مانند: «با کافرانی که مجاور شما هستند قتال و مبارزه کنید، و آنان باید در شما خشونت بیابند.»(توبه- 123) دلالت بر این دارند، که باید در فکر دفاع از کیان ممالک اسلامی بود، و با تدارک نیروهای زبده و باصلابت، در پی دفع احتمالی حمله دشمنان اسلام که ممکن است در نزدیکی انسان کمین کرده باشند، بود. لذا این دو دسته از آیات، به دو مطلب کاملا جداگانه اشاره میکنند، و هیچ تعارض و تناقضی بین آنها مشاهده نمیشود. بنابراین ایمان امری اختیاری است: «و منهم من یومن به و منهم من لا یومن به» و از آنان کسی است که بدان ایمان میآورد، و از آنان کسی است که بدان ایمان نمیآورد. (یونس- 40) و اجباربردار نیست، ولی مبارزه با فتنه، توطئه و تضعیف قدرت حکومت و... امری است که تمام عقلای عالم برای حفظ خود آن را لازم میدانند.