یادی از روحاني شهيد صادق محمدی
سـرو قامت
سعید رضایی
روحاني شهید صادق محمدی در اردیبهشت سال 1344 در شهر تهران پا به عرصه وجود نهاد.از همان کودکی با اسلام و قرآن خو گرفت. صادق قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که 13 سال بیشتر نداشت در راه به ثمر رسیدن آن تلاش فراوان نمود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نيز بهواسطه نیازی که جامعه اسلامی به فعالیتهای فرهنگی داشت با همکاری عدهای از دوستانش انجمن اسلامی خلق را پایهگذاری نمود.
در دوران فتنهگری منافقین با منتشر نمودن نشریات و پخش کتبی که روشنگر ماهیت ضد خلق و اسلامی آنها بود و همچنین آگاه نمودن مردم به مبارزه با این جریان التقاطی پرداخت و در اوج تهمتهایی که منافقین و منحرفین به روحانیت نسبت میدادند و دست به ترور آنها میزدند به قصد تحصیل علوم دینیه و کسب آگاهی و بینش هرچه بیشتر برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی رهسپار شهر مقدس قم شد تا در سنگر روحانیت به مبارزه خود ادامه دهد.
او میدانست که همواره باید در دو سنگر علم و جهاد حاضر باشد و به حوزه اسلامی آمدن مسئولیت سنگین دارد. شهید بزرگوار در کنار تحصیل علوم اسلامی برای تبلیغ مسائل اعتقادی و سیاسی به نقاط محروم کشور سفر میکرد از جمله کردستان و تفرش.
صادق محمدي در سال 61 ازدواج نمود كه حاصل آن دختری به نام عطیه بود.
از خصوصیات بارز اخلاقی اين شهيد بزرگوار شور و حرارتی بود که در راه اعتلای اسلام و قرآن داشت و هر آنچه که در توان داشت در این راه مضایقه نمیکرد.
وي مدتی مسئولیت واحد عقیدتی و سیاسی لشکر 7 ولیعصر(عج) را به عهده داشت که در اين زمينه بسیار موفق عمل کرد و موجبات ترقي وضعيت فرهنگي و معنوي لشکر و رزمندگان شده بود. صادق در بیشتر عملیاتها حضور داشت و یکبار نیز به وسیله موج انفجار در عملیات والفجر دو مجروح شد و بالاخره در عملیات کربلای پنج پس از عهدهدار شدن فرماندهی گردان مسلم بن عقیل از لشکر یک سیدالشهدا رشادتهای فراوانی از خود نشان داد، طوری که پس از مجروح شدنش هم حاضر به بازگشت نمیشد و با دلاوری و پایمردی شربت شهادت را مینوشد و پیکر پاکش در منطقه شلمچه باقی میماند كه دوستانش علیرغم تلاشهای فراوان موفق به بازگشت پیکر ایشان نمیشوند.
از نوشتههای شهید
«يا ايها الذين امنوا هل ادلكم على تجاره تنجيكم من عذاب اليم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون»؛ اى اهل ايمان آيا شما را به تجارتى سودمند كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات بخشد دلالت كنم؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسول او ايمان آوريد و جهاد كنيد در راه او و با مال و جان كه اين كار از هر تجارتى بهتر است براى شما اگر بدانيد.
خدايا تو خود مىدانى كه سالهاست در انتظار شهادت به سر مىبرم و شكر مىكنم كه آن را نصيبم كردى.
با سلام به پيشگاه امام زمان و نايب برحقش خمينى كبير و همه شهداى اسلام و با آرزوى پيروزى نهايى براى رزمندگان اسلام در كل عالم.
حمد و سپاس خداى را كه طاعتش موجب عزت و قربت و كفرانش موجب ذلت و غفلت است. شكر ميكنيم خدايى را كه بر ما منت نهاده و نعمتى بزرگ عطا نموده و ما را هدايت كرد تا در جهت اسلام عزيز قدم برداشته و لحظهاى از حركت باز نايستيم.
حمد و سپاس خداى سبحان را كه بر ما رهبرى عظيمالشان عنايت كرد و مرا لياقت داد تا در اين زمان حيات يابم و به پيروى از اين رهبر راهى به حقيقت و روشنى روز را طى كرده و به لقاى پروردگار خويش بشتابم.
اى پروردگار شهيدان، اى بهترين آمرزنده، اى بهترين گشاينده، اى بهترين ياور، اى آرزوى دوستان، اى نهايت عشق عارفان، اى دوست توبهكاران و اميد گنهكاران و روشنى چشم عابدان و اى خداى عالميان، طاعتم قليل و معصيتم بسيار است، اى ستارالعيوب بيامرز همه گناهانم را و مرا مورد لطف و كرمت قرار ده.
اى فريادرس فريادخواهان، ميخواهم بگريم به آستانت، گريه فقيرانه و تو را فرياد زنم كه كجايى اىنگهدار مؤمنان. بار خدايا گرفتارى و بلا بسيار گشته و اميد از همهجا قطع شده است و تنها تو شكايت پذيرى.
معبودا، دوستان تو، عاشقانت و مقربين درگاهت، همگى به لقای تو شتافتند، مرا نيز شاد كن به لقای خودت. پروردگارا، رد مكن حاجتم را و نااميدم مكن و مبر از خود اميد و آرزويم را كه اگر مرا ناسپاس مىخواستى هدايتم نمىنمودى و اگر رسوا مىخواستى عافيتم نمىدادى.
خون شهید گواه بر صحت و اصالت رسالت حضرت محمد(ص) و حقانیت علی(ع) و مظلومیت حسین(ع) است. شهید وارث همه ایمانها، عشقها و ایثارهای مردان خدا در همه دورههاست.
خدایا تو را شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالص گشودی تا هنگامیکه همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذات و خفت و نکبت باقی نماند، میتوان دست به این باب یعنی شهادت زده و پیروزمندانه به وصل خدائی رسید.
نمیدانم چرا این دفعه با دفعات دیگر برایم فرق دارد. اینبار جبهه برایم خیلی زیباتر شده. اینجا دانشگاهی است که درسهایش را در هیچ جای دیگر نمیشود آموخت. اینجا تصفیه خانهای است که روحهای سالم را از نفسهای مریض جدا میکند. جبهه آن قدر زیباست که دلم نمیآید آن را ترک کنم.
اما سخنى با بعضى از برادران و خواهرانى كه تا به حال خود را با انقلاب اسلامى وفق ندادهاند، از شما تقاضا دارم كه كمى فكر كنيد و در گذشته و حال اين ملت فداكار بنگريد، اگر بعد از اين چند سال از پيروزى انقلاب اسلامى پندهاى امام امت، خون شهدا، ناله مادران و خواهران و فرزندان داغديده شما را بيدار نكند، آتش عذاب الهى شما را به خود خواهد گرفت كه در آنجا راه بازگشتى نيست.
به خود آييد و از اين زندگى محدود، تنگ و خسته كننده و از حصار ماديت و خوديت بيرون آييد زيرا كه دنياى عاشقان انقلاب اسلامى عالمى ديگر و لذتى وصف ناپذير دارد.
اميدوارم هر كسى در هر پست و مقامى هست، سعى كند وظيفه خود را انجام دهد كه اين امكانات به بهاى خون شهيدان به دست آمده است.
اى مؤمنين از همه شما مىخواهم تا زندهايد پشتوانه اسلام، انقلاب و امام باشيد كه زندگى بدون عشق به امام امت سراسر جهل و ظلمت و مردگى است، چون ايشان پيونددهنده همه ما با امام زمان(عج) و ائمه اطهار(عليهمالسلام) مىباشند و بهطور كلى هدايتگر همه به سوى صراط مستقيم مىباشد.
آخرین توصیه شهید
و اما اى روحانيون محترم؛ ارشاد كنندگان مردم، بر شماست ابلاغ و تبيين پيام خون شهدا چرا كه «مداد العلماء افضل من دماء الشهدا»، و بدانيم كه پيام شهيد، تبعيت از كلام رهبر است و ادامه راه شهيد در پيروى از فرزند زهرا (سلاماللهعليها) و ولايت فقيه مي باشد و علم شما زمانى ارزش واقعى خود را خواهد يافت كه توأم با عمل و در خدمت اسلام باشد.