kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۸۸۲۶
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۲
به بهانه هفتادمین سالگرد کشتار دانشجویان تهران

کشتار دانشجویان توسط شاه و اشک تمساح پسرش

 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان 
وقتی در آذرماه سال 1390 و در آستانه نیمه این ماه مطلبی از ربع پهلوی انتشار یافت تحت عنوان «پیام رضا پهلوی به مناسبت شانزدهم آذر/ دانشجو پرچمدار جنبش آزادیخواهی مردم ایران»، بسیاری از آشنایان به تاریخ و خاندان پهلوی دچار سرگیجه شدند.
سال گذشته نیز در جریان آخرین نفس‌های اغتشاشات پاییز 1401، وی مجددا پس از 11 سال باز هم پیامی به مناسبت 16 آذرماه صادر کرد و از مبارزات دانشجویان سخن گفت! 
انگار نه انگار که در 16 آذرماه 1332 این پدر نحس او بوده پس از به قدرت رسیدن توسط کودتای آمریکایی/انگلیسی در 28 مرداد و دو سه روز قبل از ورود ریچارد نیکسون (معاون ریاست جمهوری وقت ایالات متحده) پاسخ اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران را با رگبار گلوله داد و دهها تن را مجروح و مضروب ساخت و 3 دانشجوی این دانشگاه را به قتل رساند.
این درحالی است که ربع پهلوی نه تنها نسبت به جنایات و جرائم پدر و پدرجدش اعلام برائت و حتی محکومیت نکرده بلکه بارها آنها را تایید نموده و دوران محمدرضا و رضا خان را روزگار طلایی این مملکت خوانده است. 
البته شانزدهم آذر 1332 اولین و آخرین باری نبود که در دوران پهلوی، اعتراضات و جنبش‌های دانشجویی به خاک و خون کشیده می‌شد و دانشجویان دستگیر شده و زیر شکنجه می‌رفتند بلکه بارها و بارها تا آخرین جان دادن‌های رژیم منحوس پهلوی، سرکوب دانشجویان در کنار سایر جنایت‌ها و قساوت‌ها و خیانت‌های آنها ادامه داشت که یکی از آخرین سرکوب‌ها به 13 آبان 1357(25 سال پس از 16 آذر 1332) بر می‌گردد که مزدوران حکومت نظامی شاه، دانشجویان و دانش‌آموزان را پشت نرده‌های دانشگاه تهران گرفتار کرده و همگی را به رگبار گلوله مسلسل‌های خود بستند. 
همان روزی که در تقویم ما «روز دانش‌آموز» لقب گرفت و از روزهای خونبار تاریخ این ملت محسوب می‌شود. روزی که باعث بروز خشم ملت در 14 آبان 1357 و سپس برقراری دولت نظامی ازهاری گردید. 
و حالا ربع پهلوی یعنی خلف بی‌مقدار آن پدر و پسر، روز 16 آذرماه را گرامی داشته و از مبارزات دانشجویی گفته، اشک تمساح می‌ریزد! و خود را به بلاهت و سفاهت می‌زند. گویی نمی‌داند پدر نوکر صفتش به فرمان اربابان آمریکایی که مجددا او را در 28 مرداد به تاج و تخت برگردانده بودند، دانشجویان را در چنین روزی کشتار کرد و وجه تسمیه این روز، همان کشتار است و نه موضوع دیگری!
رسم ماسونی وارونه‌نمایی تاریخ
وارونه‌نمایی تاریخ از محوری‌ترین حرکت کانون‌های استعماری در طی حداقل 200 سال اخیر بوده است. اگرچه تاریخ تمدن اسلامی را بیش از 600 سال است که از تواریخ تمدنی حذف کرده‌اند‌، اما از همان زمان که نخستین فراماسونر یعنی «سرجان ملکم» انگلیسی قدم به خاک این سرزمین گذارد و به جای هر کاری، اقدام به تاریخ پردازی برای این سرزمین نمود‌، تخم تاریخ تحریف شده در فرهنگ و ادبیات این مُلک کاشته شد. 
براساس تاریخ پردازی همین عنصر فراماسونر بود که تواریخ بعدی ما، اعم از «تاریخ خسروان» جلال‌الدین میرزا قاجار و سپس تاریخ حسن پیرنیا و دیگر کتب تاریخی درباره ایران باستان نوشته شد و تاریخ اصیل فرهنگ و مبارزات اسلامی این مردم سانسور و حذف گردید. 
براساس همین تاریخ تحریف شده بود که خائن‌ها را خادم جلوه دادند و خادم‌ها را خائن نمایاندند. نسل‌کشی حدود 10 میلیونی قحطی جنگ اول توسط انگلیسی‌ها را سانسور کردند‌، دوران اشغال را روزگار طلایی جلوه دادند و مشروطه انگلیسی را به عنوان نهایت خواست عدالتخواهی ملت در دوران استبداد قاجار به نمایش گذاردند و رضاخان را «پدر ملت ایران» خواندند که میرزاده عشقی سرود:
«پدر ملت ایران اگر این بی‌پدر است..... بر چنین ملت و روح پدرش...» (بقیه‌اش بماند!) 
با گسترش رسانه‌های دیداری و شنیداری، رادیو و تلویزیون و کانال‌های ماهواره‌ای‌، شبکه‌های مجازی و به اصطلاح اجتماعی این تحریفات بسیار گسترش یافت و به طور مدام اذهان را هدف قرار داد. نسل جدید را از مطالعه و تحقیق و تامل و تفکر دور ساختند و به همین تصاویر تحریف شده و پر زرق و برق مشغول ساختند و به قول شهید سید مرتضی آوینی: 
«... ماري كشيده‌اند كه ديگر... نمي‌توان فهماند كه «مار» را واقعا چطور مي‌نويسند!»
بخشی از فاجعه 16 آذر 1332
فقط برای روایت بخش کوچکی از فاجعه 16 آذر 1332 و ذره‌ای از جنایات شاه و اعوان و انصارش، بخشی از خاطرات شاهدان آن ماجرای تاریخی را مرور می‌کنیم.
شهید دکتر مصطفی چمران، 9 سال بعد از آن واقعه یعنی در ‌16 آذر ‌1341 در نشريات دانشجويي خارج از كشور از آن روز خونین دانشگاه تهران که خودش دانشجوی دانشکده فنی آن بود، چنین گفت:
«... وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گويي همه را به چشم مي‌بينم؛ صداي رگبار مسلسل در گوشم طنين مي‌اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را مي لرزاند‌، آه بلند و ناله‌ جانگذار مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مي‌شنوم‌، دانشكده‌ فني خون‌آلود را در آن روز و روزهاي بعد به راي‌العين مي‌بينم. آن روز ساكت‌ترين روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌اي را نشان مي‌داد‌، دانشجويان بي‌اندازه آرام و هوشيار بودند كه به هيچ وجه بهانه‌اي به دست كودتاچيان حادثه‌ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد...»
در آذرماه 1332 در حالی که کمتر از 4 ماه از کودتای سیاه 28 مرداد می‌گذشت‌، اعلام گردید دنیس رایت (که قبل از کودتا توسط دولت مصدق از ایران اخراج شده بود) مجددا به عنوان سفیر انگلیس به ایران باز می‌گردد و از طرف دیگر ریچارد نیکسون، معاون وقت رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا (یعنی دیگر عامل کودتا) در 17 آذرماه به ایران آمده و در دانشگاه تهران، دکترای افتخاری دریافت می‌کند.
همین دو عامل باعث شد که دانشجویان دانشگاه تهران از 14 آذرماه دست به تظاهرات بزنند که برخی از آنها به همراه تعدادی از بازاریان معترض‌، دستگیر شدند. این تظاهرات در 16 آذر به اوج خود رسید تا جایی که گارد شاهنشاهی و مزدوران شاه به داخل دانشگاه تهران و دانشکده فنی آن که مرکز تظاهرات بود‌، هجوم برده و با رگبار مسلسل، دانشجویان را به گلوله بستند. صدها دانشجو زخمی و دهها تن دستگیر شدند و سه دانشجو به اسامی شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‌نیا به خاک و خون غلتیدند.
دکتر عباس شیبانی‌، یکی از شاهدان واقعه که در آن زمان دانشجوی دانشکده‌ پزشکی دانشگاه تهران بود، در تشریح آن روز گفته است:
«... ورود معاون رئیس‌جمهور آمریکا به ایران مدتی پس از روی‌کار آمدن حکومت کودتا و بیم رژیم از بروز مخالفت‌های دانشجویی در بدو ورود مقامات آمریکایی به ایران باعث شد دستگاه کودتا به ‌طریقی صدای جریانات دانشجویی را خاموش کند و از آنها زهر چشم بگیرد. از آنجا که در آن زمان دانشکده‌ فنی فعال بود‌، سربازان به بهانه‌ای سر یکی از کلاس‌ها که مدعی بودند دانشجویان آن کلاس زنگ تفریح آنها را مسخره کرده‌اند حاضر می‌شوند...»
شهید دکتر چمران ادامه روایت را این‌گونه نوشت:
«.... وخامت اوضاع به حد اعلا رسيده بود. شلوغي بيرون كلاس و صداي شديد چكمه‌هاي سربازان از نزديك شدن حادثه‌اي حكايت مي‌كرد... تا بالاخره در كلاس به شدت به هم خورد و پنج سرباز با مسلسل سبك وارد كلاس شدند. يكي از آنها لوله مسلسل را به طرف شاگردان عقب كلاس گرفته آماده تيراندازي شد و ديگري به همين نحو مامور قسمت جلوي كلاس گرديد.... یکی شعار داد «دست نظاميان از دانشگاه كوتاه». هنوز صداي او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باريدن گرفت و چون دانشجويان فرصت فرار نداشتند، به كلي غافلگير شدند و در همان لحظه اول عده زيادي هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشي بود. دانشجويان يكي پس از ديگري به زمين مي افتادند به خصوص كه بين محوطه مركزي دانشكده فني و قسمت‌هاي جنوبي سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشيني عده زيادي از دانشجويان روي اين پله‌ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند...»
شاه بر خون دانشجویان به نیکسون دکترای افتخاری داد
شهید دکتر چمران ادامه می‌دهد: 
«... رگبار گلوله همچنان براي دقيقه‌هاي طولاني و مرگبار ادامه داشت. من به اتفاق عده زيادي از دانشجويان از كريدور جنوبي دانشكده رهسپار در جنوبي شده ولي ناگاه در انتهاي كريدور به يك دسته سرباز برخورد كرديم كه تفنگ‌ها را به سوي ما نشانه‌گيري كرده دستور ايست مي‌دادند. ولي چون در آن بحبوحه ايستادن ميسر نبود‌، آنها نيز شروع به تيراندازي كردند. بنابراين محصور شده بوديم كه از دو طرف ما را هدف گلوله قرار داده بودند و نه راه رفتن بود و نه جاي برگشتن... من نیز همراه عده‌ای از دانشجویان وارد آزمایشگاه شدم. خون مجروحین آن قدر زیاد بود که پایین پله‌ها گلگون شده بود... دیگری پایش هدف گلوله قرار گرفته و سوراخ شده بود. گلوله از یک طرف پا وارد شده و از طرف دیگر خارج شده بود.... دانشکده کاملا محاصره شده بود و کسی نمی‌توانست خارج شود. هنگام تیراندازی در داخل دانشکده، سربازان خارج دانشکده نیز شروع به تیراندازی کردند و مقداری از سنگ‌ها و شیشه‌های جلو دانشکده فنی را شکستند. پس از ختم گلوله‌باران، دقیقه‌ای سکوت دانشکده را فرا گرفت... می‌خواستند مجروحین را به پزشکی برده معالجه کنند. ولی سربازان با تهدید به مرگ مانع از این کار شدند. بدن مجروحین در حدود دو ساعت در وسط دانشکده افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند.»
18 آذرماه یعنی دو روز پس از آن سرکوب خونین، ریچارد نیکسون ‌، طبق برنامه طراحی شده‌، به ایران آمد. وی به همراه شاه پای برخون‌های ریخته شده گذارد و به دانشگاه تهران رفت و دکترای افتخاری دریافت داشت تا رژیم دست نشانده پهلوی بار دیگر مراتب سرسپردگی خود را به ارباب آمریکایی اعلام کرده و برای کودتای خونینی که چندماه پیش در این سرزمین به راه ‌انداخته بود‌، به او دستخوش بدهد!