کد خبر: ۲۷۷۵۲۰
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۴۰۲ - ۲۱:۵۷

اخبار ویژه

 
 
رادیو فردا: تصور امنیت و بازدارندگی اسرائیل فرو پاشیده است
 
«تصور بازدارندگی و برقراری امنیت پایدار توسط ارتش اسرائیل فرو پاشیده و ترمیم شدن کامل آن نیز محل تردید است».
وبسایت رادیو فردا درباره این تحلیل خود نوشت: گروه افراطی حماس که مورد حمایت جمهوری اسلامی است و آمریکا و اتحادیۀ اروپا آن را 
یک سازمان تروریستی می‌دانند، از ۱۵ مهر به اسرائیل حمله کرد و از آن زمان جنگی در غزه جریان دارد که پیش‌بینی روند و آیندۀ آن موضوع تحلیل‌های گوناگون است.
جنگ غزه وارد ششمین هفته شده و هنوز آیندۀ این جنگ نامعلوم است. هیچ‌یک از کشورهای اسلامی جز محکومیت کلامی و اقدامات دیپلماتیک برای رساندن کمک‌های بشردوستانه به نوار غزه و فشار برای آتش‌بس دائم اقدامی انجام نداده‌اند و بعید است که به سمت تحریم اقتصادی اسرائیل و استفاده از اهرم‌های فشار حرکت کنند.
در این میان، تنها جمهوری اسلامی، نیروهای اقماری خود را برای فشار به اسرائیل فعال کرده است. ایران با تشدید جنگ نیابتی و افزایش کنترل‌شدۀ حملات حزب‌الله لبنان، شبه‌نظامیان شیعۀ عراقی و نظامیان وابسته به حوثی‌های یمن در تلاش برای افزایش فشار به اسرائیل است.
جمهوری اسلامی از ابتدا مستقل از سطح مشارکت در عملیات «طوفان الاقصی»
کوشید تا جنگ غزه متوقف و تبادل زندانی در چارچوب خواسته‌های حماس برقرار شود. مقامات تهران از نتایج عملیات «طوفان الاقصی» راضی هستند که به‌زعم آن‌ها موازنۀ قوا و معادلات قدرت در خاورمیانه و به‌طور مشخص منازعۀ اسرائیل - فلسطین را به‌نفع جبهۀ مقاومت تغییر داده است.
«جبهۀ مقاومت» عنوانی است که برای گروه‌های شبه‌‌نظامی مورد حمایت جمهوری اسلامی نظیر گروه افراطی حماس، ‌جهاد اسلامی، حزب‌الله لبنان، گروه‌های شیعۀ عراقی و پیکارجویان مستقر در سوریه به کار برده می‌شود. کلیات رویکرد جمهوری اسلامی بعد از شروع جنگ غزه را می‌توان در محورهای زیر دسته‌بندی کرد: حفظ حاکمیت حماس در غزه، راه‌اندازی پروپاگاندا و تبلیغات و جنگ روانی علیه اسرائیل، گسترش نفوذ در افکار عمومی جهان اسلام، تضعیف هژمونی غرب در منطقه و جهان اسلام از طریق جنگ رسانه‌ای، سایبری و اطلاعاتی، تقویت سیاست نابودی اسرائیل و طرح یک‌دولتی در قالب برگزاری همه‌پرسی با حضور همۀ فلسطینی‌ها و فلسطینی‌تبارها در دنیا، ایجاد اخلال در عادی‌سازی روابط اسرائیل و اعراب، و تقویت «جبهۀ مقاومت».
همۀ این‌ها در چارچوب طرح درازمدت ناامن‌سازی اسرائیل در درون و مرزها با رویکرد غیرتعجیلی انجام می‌شود. در واقع برنامۀ جمهوری اسلامی و نیروهای اقماری‌اش، فرسایشی کردن جنگ غزه با کاهش فشار بر حماس از طریق ایجاد جبهه‌های درگیری محدود در شمال اسرائیل و حملات موشکی به مناطق مرکزی و بندری آن است.
سخنان ابراهیم رئیسی در اجلاس کشورهای اسلامی روشنگر است. او طرح پیشنهادی جمهوری اسلامی در کوتاه‌مدت و درازمدت را تبیین کرد که ابتدا جنگ متوقف شود و سپس به «جنایت‌های اسرائیل» در دادگاه جهانی رسیدگی شود و در نهایت، یک همه‌پرسی برگزار شود.
توماس فریدمن، روزنامه‌نگار سرشناس آمریکایی، در سفر خود به اسرائیل بعد از عملیات طوفان الاقصی گفت که «اسرائیل دیگر مثل قبل نخواهد شد». برخی گزارش‌های میدانی در رسانه‌هایی چون نیویورک‌تایمز، رویترز و تایمز اسرائیل حاکی است که بخشی از شهروندان اسرائیلی به‌خصوص ساکنان شهرهای مرزی با نگرانی به آیندۀ خود فکر می‌کنند.
در حال حاضر تصور بازدارندگی و برقراری امنیت پایدار توسط ارتش اسرائیل فرو پاشیده و ترمیم شدن کامل آن نیز محل تردید است. اکنون شماری از اسرائیلی‌ها، هر روز نگران جان و یا تخریب اموال و منازل‌شان هستند. اقتصاد اسرائیل به‌خصوص در شهرهای نزدیک لبنان و نوار غزه نیز تحت تأثیر جنگ قرار گرفته است.
تداوم و ماندگاری این وضعیت، هدف جمهوری اسلامی است که در طی دهه‌های گذشته تلاش کرده ساختارها و امکاناتی فزاینده برای آن ایجاد کند، از حضور سازمان‌یافته و برخوردار از تجهیزات نظامی و اطلاعاتی اسلام‌گرایان جهادی در نزدیکی اسرائیل تا شکل‌گیری حملات مرگبار در کرانۀ باختری.
از این زاویه، مقامات جمهوری اسلامی، وضعیت پیش‌آمده را نقطه‌عطفی در ایجاد تشویش و ناامنی در اسرائیلی بعد از سال ۱۹۷۳ می‌دانند. طرح مورد انتظار جمهوری اسلامی، تثبیت این وضعیت در مقطع کنونی با حفظ حاکمیت حماس در نوار غزه و گسترش مرحله به مرحلۀ تهدیدات امنیتی و حملات تخریبی در آینده است.
به‌عبارت دقیق‌تر، هدف آن‌ها ترمیم‌ناپذیری ضربۀ امنیتی واردشده به اسرائیل است. جمهوری اسلامی، مقابلۀ فرسایش‌گر و درازمدت با اسرائیل را ادامه می‌دهد.
 
 
وقتی دُم نشریات زنجیره‌ای و شبکه‌های معاند به هم گره می‌خورد
 
مواضع دست‌اندرکاران روزنامه هم‌میهن، حاکی از ضدونقیض‌بافی آنها درباره رسانه‌های معاند بیگانه است.
این روزنامه در نوشته‌ای به قلم حمیدرضا جلایی‌پور با عنوان «ظرفی که از داخلش منوتو بیرون می‌آید»، مدعی شد: متاسفانه صداوسیمای جمهوری اسلامی، رسانه دربرگیرنده ایرانیان نیست. جمهوری ‌اسلامی می‌توانست تکثر رسانه‌های صوتی تصویری را بپذیرد، که نپذیرفت. حتی جمهوری اسلامی می‌توانست صداوسیما را در انحصار خود قرار دهد، ولی به رسانه‌های صوتی و تصویری جامعه مدنی اجازه تنفس دهد، که چنین اجازه‌ای هم نداد. 
در چنین بستر و ظرفی‌، راست افراطی جهانی و سلطنت‌طلبان (و دشمنان ایران بزرگ و جمهوری ‌اسلامی)، هم به ابزار رسانه برای رویایی با نظام سیاسی متوسل شدند؛ به اصطلاح پول‌هایشان را حرام نکردند و جای مؤثری خرج کردند. یکی از این رسانه‌‌ها «منوتو» بود. «منوتو» و ایران‌اینترنشنال نتوانستند رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، ولی در تامین پاره‌ای از اهداف در میان بخش‌هایی از جامعه مؤثر بوده‌اند.... به نظر می‌رسد تا وقتی وضع فوق‌الذکر و انحصاری رسانه‌ای در ایران ادامه دارد، مخالفان نظام سیاسی می‌توانند از میان سرنگونی‌طلبان برای راه‌اندازی تلویزیون‌هایی مثل «منوتو» یارگیری کنند.»
در همین حال، محمدجواد روح «سردبیر روزنامه هم‌میهن» در یاداشتی نوشت: «خبردار شدم مسعود بهنود عزیز از مجموعه بی‌بی‌سی فارسی جدا شده. هم خوشحال شدم و هم ناراحت. خوشحال از اینکه یکی از باسابقه‌ترین و معتبرترین برندهای مطبوعاتی ایران، دیگر به بی‌بی‌سی منتسب نمی‌شود؛ رسانه‌ای که تا یک سال قبل و پیش از نا‌آرامی‌ها، چه موافق آن بودیم و چه مخالف آن، تصویری از پایبندی به اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را ارائه می‌کرد. اما حوادث پارسال، همچنان که بسیاری از متفکران را از مشاهده جایی فراتر از نوک دماغ خویش بازداشت؛ رسانه‌های خارج از کشور را هم دچار هیجان و نوعی احساس مسئولیت (یا بهتر بگویم: ماموریت) انقلابی کرد. ماموریتی که خروجی آن، بیش از عرق کردن زودهنگام تبی تند نبود. در این میان، بی‌بی‌سی بیش از همه ضربه خورد؛ چون برخلاف شبکه‌های تازه‌کار و بی‌هویت، متکی بود به چند دهه اعتبار و سابقه. بی‌بی‌سی اما نه فقط اعتبار خود را تا حد زیادی بر باد داد؛ که اعتبار حرفه‌ای بسیاری از استادان و بزرگانی را نیز که با آن همکاری داشتند، خدشه‌دار کرد. از این‌روست که از شنیدن خبر جدایی بهنود از بی‌بی‌سی خوشنودم. اما در عین‌ حال، ناراحتم و ناامیدم. ناراحت و ناامید از اینکه در همه رسانه‌های تصویری امروز ایران (چه صداوسیمای حکومتی و چه شبکه‌های خارج ‌از کشور)، صدرنشینی و قدربینی از آن کم‌سوادان و صحنه‌آرایان و مداحان است؛ حرفه‌ای‌ها و باسوادان ناچار باید کنار بنشینند و بر لب جوی، گذر عمر گران‌بار خویش ببینند».
درباره این دو نوشته باید متذکر شد: صرف ایرانی بودن (متولد ایران بودن) ملاک دربرگیری رسانه‌ای نیست. اگر به اذعان جلایی‌پور، ایران‌اینترنشنال رسانه جریان‌های برانداز و ضدایرانی است- که هست- باید پرسید که علی‌اصغر رمضانپور سردبیر نشریات زنجیره‌ای در دوره اصلاحات و معاون بعدی وزیر ارشاد در دولت خاتمی) و امثال او، دقیقا در آنجا چه غلطی می‌کنند؟ یا این‌جا در دولت چه غلطی می‌کردند؟! اصلاح‌طلبان نمی‌توانند با فرافکنی، این واقعیت تلخ را پنهان کنند که رسانه‌های اصلی آنها در داخل، منافقانه در خدمت جریان براندازی و سرویس‌های جاسوسی مدیریت‌کننده براندازی قرار داشتند و ده‌ها خبرنگار و مدیر فراری آنها همین حالا در خارج کشور، بیگاری علنی به براندازان می‌دهند.
ثانیا یادداشت سردبیر هم‌میهن نشان می‌دهد که امثال وی، اگر مأمور تحریف بدیهیات نباشند، خیلی بی‌سواد هستند وگرنه، هر تاریخ‌خوانده‌ای می‌داند که رادیو بی‌بی‌سی هفتاد سال قبل، بی‌سیم ‌ام‌آی‌سیکس انگلیس و سیای آمریکا برای اعلام اسم رمز کودتا بوده و بنابراین نباید ادعای حرفه‌ای‌گری و بی‌طرفی درباره BBC را مطرح می‌کرد. جالب این که تلیزیون بی‌بی‌سی فارسی سال 1387 برای راه‌اندازی آشوب به بهانه تقلب در انتخابات راه افتاد، و ننگ‌هایی در مقیاس ترویج گروهک‌های تروریست و انتشار اخبار دروغ را هم به جان خرید و در تمام این دوره، امثال بهنود در کنار کسانی مثل رمضانپور، مشغول سرویس‌دهی به گردانندگان اصلی بی‌بی‌سی بودند. تعبیر استاد برای بهنود در عین حال نشان می‌دهد که برخی روزنامه‌های زنجیره‌ای توسط چه نوچه‌هایی اداره می‌شود و چقدر شبکه‌های معاند ضدایرانی، روی نشریات زنجیره‌ای سایه انداخته‌اند!
نهایتا باید یادآور شد که با وجود همه سرمایه‌گذاری‌های موساد و ‌ام‌آی‌سیکس و سیا برای راه‌اندازی شبکه‌های بیگانه هم‌پوشان با نشریات زنجیره‌ای در داخل، این شبکه به‌هم‌تنیده نتوانست در ایران کاری از پیش ببرد و از خود ملت ایران که با دشمنان اسلام و ایران مرزبندی دارند، تودهنی خوردند.
 
 
اصرار مشکوک برای هزینه‌سازی علیه کشور
 
اظهارات ناروای محمدجواد ظریف در مقاطع گوناگون حاکی از این است که او گرفتار درباره زمان‌نشناسی و هزینه‌سازی برای کشور است.
وب‌سایت «الف» ضمن انتشار تحلیل فوق، به مرور برخی مواضع آقای ظریف پرداخت و نوشت:
سکانس اول؛ 12 آذر 92 محمدجواد ظریف که در آستانه روز دانشجو در دانشگاه تهران حضور یافته بود در میان شلوغی و هیجان جلسه به ناگاه گفت: «آیا فکر کردید آمریکا که می‌تواند با یک بمب، تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد از سیستم دفاعی ما می‌ترسد؟ یا از مردم ما می‌ترسد؟».
سکانس دوم؛ 13 مرداد 94 ظریف در پاسخ به دغدغه دکتر ایزدی، مبنی بر تضمین اجرای برجام و الزام‌آور نبودن توافق برای دولت بعدی آمریکا و تهدید ترامپ به خروج از آن، با لحنی کنایی گفت: «الان رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا می‌خواهد تحریم‌ها را با یک امضا برگرداند. خوب برگرداند. چه ‌کسی در دنیا اجرا می‌کند؟...»
سکانس سوم؛ 6 اسفند 97 ظریف همزمان با سفر بشار اسد به تهران و در اوج موفقیت منطقه‌ای ایران و افزایش اقتدار محور مقاومت، به بهانه بی‌اطلاعی از این سفر استعفا می‌دهد و حاشیه بزرگی به پا می‌کند که مورد سوءاستفاده رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار می‌گیرد.
سکانس چهارم؛ 5 اردیبهشت 1400 و در انتهای دوران وزارت، ظریف به انتقاد از سیاست‌های منطقه‌ای کشور و رویکردهای سردار سلیمانی می‌پردازد و با طرح دوگانه «میدان و دیپلماسی»، سبب خوشحالی و تحسین جریان‌ها و شبکه‌های بیگانه و معاند، و اختلاف و شکاف در داخل می‌شود.
سکانس پنجم؛ 16 آبان 1402 ظریف در نشست کانون وکلا در مورد فلسطین و درباره موضوع جنگ در غزه می‌گوید: «اگر پای ایران را به وسط معرکه جنگ بکشانند، برای هیچ‌کدام از مقام‌های حاکمیتی اتفاقی رخ نخواهد داد؛ آنی که بمب می‌خورد، از بین می‌رود و تحریم می‌شود، مردم ایران هستند.»
سکانس ششم؛ 20 آبان 1402 ظریف در یک گفت‌وگوی مجازی با اشاره به‌علت هشدار خود درباره مسئله ورود ایران به جنگ در جلسه کانون وکلا می‌گوید: «طیفی بی‌وقفه در حال تلاش برای وارد کردن ایران به جنگ‌اند. ازجمله نوشتن نامه به رهبری و تحلیل‌های آنچنانی...».
موارد فوق بخشی از اظهارات و رفتارهای ظریف در نسبت با مسائل دفاعی و نظامی کشور و مسائل منطقه‌ای است. او در حال رکوردزنی! در هزینه‌سازی برای کشور است. 
سخنان تازه ظریف، در امتداد همان نگاه اوست که در سال 92 توان دفاعی کشور را آن‌قدر ضعیف جلوه داد که با یک بمب نابود شود یا چنان به وفای عهد آمریکا خوش‌بین بود که در یک نشست رسمی، بر هم خوردن برجام را ناممکن خوانده بود و پالس عدم‌آمادگی ایران برای چنین موضوعی را به آمریکایی‌ها فرستاد. ظریف هیچ‌گاه پاسخ نداد که فرضاً اگر آمریکا فقط با یک بمب می‌توانست ایران را از بین ببرد، چرا بیش از 4دهه به‌دنبال براندازی با طراحی استراتژی و صرف وقت، هزینه هنگفت، حمایت از آشوب‌های داخلی و تقویت اپوزیسیون و... بوده است؟
ظریف، چنان از خطر جنگ می‌گوید که گویی نظام در حال اعزام نیرو و دخالت مستقیم در جنگ غزه‌اند. سخنان اخیر او متأسفانه واجد تطابق و هم‌پوشانی با سیاست‌های نظام و مصالح ملی نیست. لذا در تقویت موضع کشور یا نمایش اتحاد اثری ندارد، بلکه به عکس پالس بسیار بدی به آمریکا و سایر متحدان رژیم صهیونیستی می‌فرستد. و آن، القای آشفتگی و اختلاف در سطح نظام و جامعه بر سر مسئله فلسطین و یا القای تلاش ایران برای ورود به جنگ است.
از مواضع نامناسب ظریف این‌گونه برداشت می‌شود که ایران درصدد دخالت مستقیم در جنگ است و بخش‌های مختلف بر سر انجام دادن یا ندادن این کار دچار درگیری شده‌اند! ظریف نمی‌گوید اگر ایران به‌دنبال ورود مستقیم به جنگ است یا لااقل طیفی درصدد انجام این کار با فشار آوردن و یا دادن تحلیل غلط هستند، پس چرا رهبری، رئیس‌جمهور، وزیر خارجه و مقامات نظامی چندین‌بار صراحتاً دخالت مستقیم در عملیات الاقصی و یا ورود به جنگ را رد کردند؟ یا چنین فشارهایی در سطوح نظام برای دخالت ایران در جنگ وجود ندارد، یا رهبری متأثر از تحلیل و فشارها نیستند. در هر دو صورت، بیان این سخنان از سوی فردی چون ظریف، چیزی جز هزینه‌سازی و ضربه‌زدن چندباره به منافع ملی نیست.