باربی پرچمدار انقلاب جنسی آمریکا
فاطمه قاسمآبادی
فیلمهای تجاری در دنیا، معمولا اینطور شناخته میشوند که وجه سرگرمی بالایی برای مخاطبینشان دارند و همین به اصطلاح سرگرمکننده بودن، باعث میشود تا مخاطبین از این فیلمها استقبال کنند و پولهای زیادی را به جیب سازندگانشان بریزند.
این فیلمها که معمولا ستارهها و سلبریتیهای مشهور در آنها ایفای نقش میکنند، تبلیغات بسیار خوب و وسیعی هم در رسانههای مختلف دارند که باعث میشود مخاطبین برای دیدنشان کنجکاو شوند و بخواهند برای ساعتی وارد دنیایشان شوند و در عوض دنیای خودشان را فراموش کنند.
فیلم «باربی» به نویسندگی و کارگردانی «گرتا گرویگ» محصول سال 2023 آمریکاست. این فیلم با داستان فانتزیاش در مورد یک عروسک باربی، مهمترین فیلم تجاری بعد از دوران کروناست که مخاطبین را به سینماها بازگرداند.
داستان عروسک بینقص
داستان فیلم باربی از جایی شروع میشود که دختر بچهها تا قبل از ورود باربیها، با عروسکهایی که شبیه بچهها بودند سرگرم بودند و نقش مادری را با آنها تمرین میکردند ولی به محض ورود باربی، نگاه بچهها به عروسک تغییر کرد و بعد از آن به جای نقش مادری، دختر بچهها تشویق شدند شبیه مدلهایی بشوند که باربیهایشان بودند. یک دکتر، خلبان، دانشمند و... عروسکهای زنی که در کنار رتبه بالای اجتماعی، بسیار لاغر بودند، با پاهای بسیار بلند و هیکلی شبیه مانکنهای آمریکایی و چهرهای بینقص.
همین شکل ظاهری اما باعث ناامیدی و سرخوردگی دختران شد و بعد از مدتی آنها را به این فکر انداخت که هر چقدر هم تلاش کنند، هرگز نمیتوانند شبیه عروسکهایشان شوند و رؤیای شیرین و بینقصشان، هرگز در زندگیشان محقق نمیشود.
داستان باربیِ فیلم باربی هم از همین جا شروع میشود؛ باربی ماجرا (با بازی مارگو رابی) یک روز احساس میکند که دیگر زندگی بینقصی ندارد و به دنبال چرایی این اتفاق، مجبور میشود به دنیای واقعی سفر کند. در این سفر «کِن» عروسک مرد سبک باربی، (با بازی رایان گاسلینگ) او را همراهی میکند و در بازگشت، باربی که صاحبانش در دنیای واقعی را پیدا کرده است، میبیند کن با اطلاعاتی که از دنیای واقعی به دست آورده، دنیای باربی را تسخیر کرده و همه زنان را مسخ سیستم مردسالاری کرده است! مبارزه باربی برای بازگرداندن دنیای دخترانه و صورتیاش از همین جا شروع میشود....
جنسهایی با رتبه اجتماعی بالا
در فیلم باربی، ابتدای داستان، مخاطبین عروسکی را میبینند که زندگی و ظاهر بینقصی دارد و از همه چیز راضی است ولی کمکم متوجه میشود که این زندگی در ظاهر بدون عیب، در لایههای عمیقتر دچار مشکلات اساسی شده است.
مقدمه ابتدای فیلم، به همراه سفر باربی به دنیای واقعی و رویارویی با اثر همنوعانش بر روح و روان کودکان، از قسمتهای جذاب فیلم است اما از نیمه اول فیلم به بعد، باربی دچار سیر نزولی میشود و در ادامه به فیلمی سطحی با شعارهای فمنیسیتی تو خالی تبدیل میشود.
مخاطبین میبینند که سازنده بدون هیچ هوشمندی و تنها با مسائل کلیشهای، نیمه دوم فیلم را سر همبندی میکند و در انتها هم باربی به این نتیجه میرسد که تنهائی و بدون کن، خوشحالتر است!
در فیلم باربی مخاطبین میبینند که روی مسئله شغلهای مختلفی که عروسک باربی دارد مانور بسیار زیادی داده شده، گویی وجود مثلا باربی دکتر یا باربی خلبان و... با وجود آن ظاهر پر اغراق میتواند تاثیر مثبتی بر ذهن مخاطبین این عروسک بگذارد، در صورتی که همه میدانند زنان، به خصوص در چنین شغلهای پر استرس و پر کاری، هرگز نمیتوانند به ظاهر خود اینطور برسند....
جالب است که زمانی، فمینیستها روی عدم آرایش و رسیدگی زنان به خود، تاکید داشتند و برابری مطلق را میخواستند و حالا چند دهه بعد از آن افاضات، از آن طرف بوم افتادهاند و زنان را در قالبهای به شدت جنسی و چشمنواز در فیلمهایشان ارائه میکنند.
در فیلم باربی، بنا بر سیاستهای هالیوودی، مبنی بر آماده کردن ذهن مردم برای اتفاقات آینده، رئیسجمهور دنیای باربی، یک زن سیاه پوست است. این مسئله با توجه به اینکه احتمال نامزدی «میشل اوباما» از طرف دموکراتها در انتخابات پیشرو آمریکا عنوان شده است، قابل توجه است و باربی را به فیلمی که تریبونی برای انتخابات پیشرو است، تبدیل میکند.
سرگرمی فراتر تفاوت نژادها
در فیلم باربی نشان داده میشود که از همه نژادی، عروسک باربی ساخته شده است و دلیل این تنوع نژادی هم ارتباط بهتر مخاطبین و جلب حس همذاتپنداری خریداران ذکر میشود.
جالب است که در دنیای واقعی دقیقا از دهه 80 میلادی و با فروکش کردن طغیان اعتراضات سیاهپوستان در آمریکا، عروسک باربی سیاهپوستان هم ساخته میشود تا سرمایهداران جیب این قشر ستم دیده را هم بزنند و با ورود این عروسکها به زندگی کودکان سیاهپوستِ قشر متوسط، سبک زندگی سفیدپوستان را وارد زندگی آنها میکنند.
در فیلم باربی مخاطبین میبینند که با وجود اینکه نژادهای باربی مختلف است اما نام همه این عروسکها باربی و کن است و نژاد متفاوت، نتوانسته بر هویت باربیها تاثیری بگذارد و مهمتر از همه شکل کلی اندام این عروسکهاست که شبیه مدل اصلی یا همان باربی مو طلایی و چشم آبی است. یعنی همه آنها قدی بسیار بلند و اندام به شدت لاغری دارند و به جز یک نمونه تخیلی، همه به نسخه اصلی نزدیک هستند و هویت ظاهری کلیشان یکی است.
انقلاب جنسی و تبعاتش
در دهه 60 میلادی که انقلاب جنسی به آمریکا رسید و تا دهه 80 هم ادامه پیدا کرد، تمام تبلیغات و رسانهها به سمت ترویج آزادیهایی رفتند که تا آن زمان مشروع و محترم شناخته نمیشدند.
در این بین، محصولات فرهنگی که قرار بود روی کودکان و نوجوانان و جوانان هم اثر بگذارد، تحت تاثیر همین جو قرار گرفت. موسیقی سبک راکاند رول، هوی متال و گروههای مختلف هیپی و... نوجوانان و جوانان را هدف قرار دادند و در بین کودکان هم انیمیشنهای والت دیزنی و به ویژه عروسک تازه متولد شده باربی، کودکان را نشانه گرفتند و وارد فضای این انقلاب کردند.
البته که در دهههای بعد و با تغییرات بیشتر باربی و تبلیغات برای نابودی خانوادهها، کودکان هم از این عروسک بینقص که هیچ شباهتی به آنها نداشت، خسته شدند ولی این نماد جنسی که به شکل عروسک وارد زندگیشان شده بود به عنوان سمبل آمریکا درآمد و تا سالها بعد از آن، بین مردم بقیه کشورها تبلیغ شد وسازندگانش از فروش آن سود بسیار زیادی بردند.
سازنده عروسک باربی «روث هندلر» که از مهاجرین یهودی لهستانی بود، در سفری به آلمان به همراه خانوادهاش، عروسکی با نام تجاری «بایلد لیلی» را میبیند و تصمیم میگیرد که شبیهش را با یک سری تغییرات، در آمریکا بسازد. از آنجایی که انقلاب جنسی در اروپا یک دهه جلوتر از آمریکا بود همسر روث هندلر، ابتدا مخالفت میکند و میگوید که چنین عروسکی با این ظاهر زنانه، مورد استقبال خانوادههای آمریکایی قرار نمیگیرد ولی بعد تصمیم میگیرند شانسشان را امتحان کنند و با توجه به زمان تولد باربی که ابتدای دهه شصت بود، استقبال از این عروسک به شدت بالا رفت.
اینکه همین به اصطلاح خالق و کارآفرین نمونه آمریکایی، بعدها به جرم کلاهبرداری و دستکاری در اوراق بهادار شرکتشان متهم شد و با رسواییهای بسیار، اخبارش همه جا پر شد به کنار، اما تاثیر منفی این عروسکهای عجیب که نگاهی به شدت جنسی به دختران و زنان داشت، در زمان خودشان و سالها بعد از آن زمان، بر ذهن و روان کودکان، غیر قابل انکار بود.
استقبال از دنیای صورتی
در دنیای سرمایهداری، سودآوری مهمترین مسئله است. به خاطر همین هم هالیوود به عنوان مهمترین قطب فرهنگی، بزرگترین کشور سرمایه سالار دنیا، برای بقایش به فیلمهای پرمخاطب و پرفروش نیاز دارد. جالب است که در همین راستا دو فیلم باربی و «اوپنهایمر» امسال در کنار هم اکران شدند و تبلیغات بسیار زیادی را به خود اختصاص دادند و همین رقابتها باعث شد تا دوباره سینمای تجاری بعد از کرونا زنده شود.
البته باربی به خاطر موضوعش و وجه سرگرمکنندهاش، بسیار موفقتر از اوپنهایمر بر پرده ظاهر شد و در نهایت توانست با بودجه 145 میلیون دلاری خود، حدود یک میلیارد و 441 میلیون دلار در گیشه بفروشد و رکورد فروش را بعد از سالها بشکند و جا به جا کند.
استقبال مردم از این فیلم، با توجه به تمام شدن دوران کرونا و نیاز مردم به دیدن فیلمهای سرگرمکننده، باعث شد تا نقصهای باربی، خیلی به چشم مخاطبین عام نیاید و حکایت این عروسک لاغر مردنی، طرفداران بسیار زیادی پیدا کند.