یک شهید، یک خاطره
مسئولیت الهی
مریم عرفانیان
او همسری بینظیر بود؛ از ابتدای زندگی گفت که مرز بین من و تو خداست و پروردگار متعال در زندگی ما حاکم است. گفت من تا زمانی از این زندگی رضایت دارم که خدا راضی باشد. هیچوقت اعتراض نمیکرد که فرضاً چرا غذا درست نکردی یا چرا فلان غذا را نپختی و هیچگاه از کمک کردن به کارهای خانه دریغ نمینمود. گاهی که اعتراض میکردم لااقل روزهای جمعه را توی خانه و پیش بچهها بمان، چرا برای سخنرانی به اطراف خراسان میروی، در جوابم میگفتند: «اگر با اینهمه نیاز که به ماها هست، من نروم، تو حاضری روز قیامت جوابگو باشی؟»
ایشان احساس مسئولیت الهی داشت و من در پاسخ حرفی برای گفتن نداشتم.
بر اساس خاطرهای از شهید: سید حبیب (عبدالکریم) هاشمینژاد
راوی: فرحالملوک جوشقانی، همسر شهید