kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۴۱۲۴
تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹
همه‌گیری کودتاهای ضد فرانسوی در قاره سیاه

چـرا آفریقـا از فرانسـه متنفر اسـت؟

 

سیدمحمد امین‌آبادی
اشاره
نفس‌های فرانسه به عنوان یک قدرت استعماری در آفریقا به شماره افتاده است. شماری از کارشناسان براین باور هستند که به دنبال کودتاهای ضد فرانسوی اخیر در آفریقا باید رسماً پایان نفوذ فرانسه در این قاره اعلام شود. طی سال‌های اخیر دست‌کم 8 کشور آفریقایی از اردوگاه فرانسه خارج شده‌اند که آخرین آنها نیجر و گابن بودند که چهارم مرداد و هشتم شهریورماه گذشته به دنبال کودتای بدون خونریزی به عمر دولت‌های وابسته به فرانسه این دو کشور پایان دادند. با این وجود کارشناسان بر این باور هستند که به دلیل منافع استعماری گسترده پاریس در آفریقا دولتمردان فرانسوی هرگز آفریقا را رها نکرده و به دنبال راه‌های نفوذ جدید خواهند بود. با ناامیدی فرانسه از تسلط دوباره به نیجر «امانوئل ماکرون» هفته گذشته در یک گفت‌وگوی تلویزیونی از خروج کامل فرانسه از نیجر خبر داد و گفت: «تصمیم گرفتیم به همکاری نظامی خود با نیجر پایان دهیم و نظامیان فرانسوی تا پایان سال میلادی جاری این کشور را ترک خواهند کرد. همچنین سفیر و سایر دیپلمات‌های فرانسه در نیامی نیجر را ترک می‌کنند.». شورای نظامی حاکم بر نیجر نیز با استقبال از تصمیم پاریس برای خروج نظامیان فرانسوی از این کشور اعلام کرد «‌این لحظه‌ای تاریخی برای نیجر است.» شورای نظامی نیجر پیش‌تر مصونیت دیپلماتیک «سیلوان ایتی» سفیر فرانسه را لغو کرده و به پلیس دستور داده بود او را از نیجر اخراج کند. اما با خروج رسمی سفیر فرانسه از نیجر رسانه‌ها از جشن و پایکوبی گسترده مردم این کشور در نیامی پایتخت خبر دادند. سابقه سیاه فرانسه در آفریقا و جنایت‌هایی که دولت‌های فرانسوی در طول 5 قرن گذشته در این قاره مرتکب شده‌اند می‌تواند ریشه‌های نفرت از فرانسه را در کشورهای آفریقایی به خوبی تبیین کند. در این گزارش نگاهی می‌اندازیم به سابقه استعماری فرانسه در آفریقا و دومینوی کودتاهای اخیر که پایان عصر فرانسه در آفریقا را رقم زده است.
سرویس خارجی کیهان

300 سال استعمار فرانسه در آفریقا
نام آفریقا با فرانسه گره خورده است؛ این کشور طی چند قرن گذشته بسیاری از کشورهای آفریقایی را تحت استعمار ویرانگر خود قرار داده و با وجود استعمارزدایی در نیمه دوم قرن بیستم فرانسه شکل‌های نوینی از استعمار را بر کشورهای این قاره تحمیل کرده است. خبرگزاری «آناتولی» ترکیه در گزارشی درباره سابقه استعماری فرانسه در آفریقا می‌نویسد: «جنایات و نسل‌کشی‌هایی که فرانسه در کشورهای تحت مستعمره‌اش به ویژه در قاره آفریقا انجام داده، وجدان جامعه جهانی را جریحه‌دار کرده است. با آغاز استعمارگری فرانسه در سال ۱۵۲۴میلادی این کشور بیش از ۲۰ کشور آفریقایی در غرب و شمال این قاره را‌ اشغال کرد. ۳۵ درصد آفریقا نزدیک به ۳۰۰ سال تحت استعمار فرانسه قرار داشته‌ است. در آن سال‌ها کشورهایی مانند سنگال، ساحل عاج و بنین به مرکز تجارت برده توسط فرانسه تبدیل شده و همه منابع این مناطق از سوی این کشور به تاراج رفته ‌است. در طول حدود ۵ قرن استعمار فرانسه بر آفریقا و به ویژه پس از جنگ استقلال این کشورها در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، آنان با سرکوب شدیدی مواجه شدند که در مجموع بیش از ۲ میلیون آفریقایی کشته شدند. فرانسه همچنین با خشونت تمام، خواست مردم کشورهایی که با وعده اعطای استقلال از طرف این کشور در جنگ جهانی دوم شرکت کرده بودند، سرکوب کرد.»
خبرگزاری آناتولی در گزارش خود می‌افزاید: «فرانسه در کشورهای تحت نفود خود بزرگ‌ترین موارد نقض حقوق بشر را رقم زد. نقش این کشور در نسل‌کشی روآندا در سال 1994 که از آن به عنوان بزرگ‌ترین قتل‌عام تاریخ بشریت یاد می‌شود، روشن است. بنا به گزارش‌های بین‌المللی نظامیان فرانسوی کمی پیش از این نسل‌کشی بی‌تفاوت به گزارش‌های مخابره شده از منطقه خارج شده و برخی از آنها نیز شخصا از این قتل‌عام حمایت کردند. فرانسه 23 ژوئن به منظور تامین منطقه امن برای پناهجویان در جنوب غربی روآندا «عملیات تورکوآز» را آغاز کرد اما به جای جلوگیری از وقوع نسل‌کشی، تجهیزات نظامی و اطلاعات در اختیار دولت هوتو قرار داد. پرونده‌های حقوقی بین‌المللی متعددی در این خصوص علیه فرانسه همچنان در جریان است. اظهارات فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور سابق فرانسه در گفت‌وگو با روزنامه فیگارو در سال 1998 مبنی بر آنکه «نسل‌کشی در آن کشورها آن‌قدرها هم اهمیت نداشت» از حافظه اذهان عمومی پاک نمی‌شود. وب سایت فرانسوی «مدیا پارت» با انتشار خبر «نسل‌کشی روآندا: افشای دروغ‌های فرانسه» به استناد گزارش‌های اداره کل امنیت خارجی این کشور اعلام کرد که فرانسه مقصر اصلی نسل‌کشی روآندا که منجر به کشتار 800 هزار توتسی به دست شبه نظامیان هوتو شد، است. فرانسه که به دلیل حمایت و پشتیبانی از حکومت هوتو در نسل‌کشی روآندا سال‌هاست از جانب جامعه جهانی و افکار عمومی این کشور مورد انتقاد قرار می‌گیرد، همچنان مانع دسترسی به اسناد نسل‌کشی می‌شود. دادگاه قانون اساسی فرانسه در سال 2017 با درخواست دسترسی یک محقق به آرشیو نسل‌کشی ریاست جمهوری این کشور مخالفت کرد.»
در کامرون نیز اتحادیه جمعیت‌های کامرون  (UPC)، یک حزب حامی استقلال که توسط مردم حمایت می‌شد، با خشم دولت فرانسه مواجه شد؛ این کشور شاهد نسل‌کشی «بامیلک‌ها» بود. مورخانی مانند «توماس دلتومب»، «مانوئل دومرگ» و ژاکوب تاتسیتسا» در کتابی با عنوان «کامرون: جنگ پنهان در ریشه‌های آفریقای فرانسه، 1948-1971»، با بازگویی این فاجعه، ثبت کردند که سربازان فرانسوی 400 هزار کامرونی را در «بامیلکه» نابود کردند. یکی از بازماندگان این جنگ می‌گوید «این یک جنگ بی‌رحمانه بود؛ آنها زنان و کودکان را بمباران می‌کردند.» نظامیان فرانسوی در کامرون، روستاها را بمباران کرده و افراد را در پشت سیم‌های خاردار جمع و آنها را شکنجه می‌کردند.
چاد و مراکش نیز از جنایت‌های فرانسوی‌ها در امان نبودند. «دبوس ماریل»، نویسنده کتاب «خشونت و مقاومت استعماری در چاد (1900-1960)»، می‌گوید که فرانسوی‌ها در چاد سرکوبگر بودند. آنها ده‌ها روستا را به آتش کشیدند و بر اساس آمارهای رسمی بیش از هزار و 320 نفر را کشتند. به گفته وی اما آمار ارقام واقعی بیشتر از این تعداد و بین هزار و 500 تا دو هزار نفر است. با این وجود، نبود منابع و آرشیو کافی مانع از ردیابی جزئیات بسیاری از رویدادهایی از این دست می‌شود. در مراکش نیز در سال 1907، حمله فرانسوی‌ها باعث مرگ هزار و 500 نفر تا سه هزار نفر (با توجه به منابع مختلف) در 2 روز شد. این کشتار به دنبال اعتراضات قبایلی رخ داد که مخالف استعمار فرانسه در این کشور بودند. در ماداگاسکار نیز ارتش فرانسه سرکوب شدیدی را تحمیل کرد و ده‌ها هزار نفر از مردم مالاگاسی را از طریق شکنجه، گروه‌بندی مجدد اجباری، اعدام‌ و سوزاندن آنها، قتل‌عام کرد.
در الجزایر نیز استعمارگران فرانسوی از هیچ جنایتی در 132 سال استعمار این کشور فروگذار نکردند. چندی پیش رئیس‌جمهوری الجزایر به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد کشتار تظاهرکنندگان الجزایری (۸ مه ۱۹۴۵- ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴) از سوی ارتش استعماری فرانسه اعلام کرده بود:  استعمار فرانسه در مدت 132 سال (۱۸۳۰-۱۹۶۲) یعنی تا پیش از استقلال الجزایر نیمی از جمعیت کشور را در جریان «جنایاتی که مشمول مرور زمان نخواهد شد»، به قتل رساند. کشتار سیستماتیک مردم الجزایر توسط سربازان فرانسوی از قتل‌‌عام «سطیف و گلیما» آغاز شد و تا زمان استقلال الجزایر در سال ۱۹۶۲ ادامه داشت. در طول مبارزات استقلال الجزایر نزدیک به یک میلیون تن کشته شدند که مسئول مستقیم آن فرانسوی‌ها هستند. الجزایر سال‌هاست از فرانسه می‌خواهد نسبت به جنایات استعماری خود عذرخواهی کرده و غرامت پرداخت کند اما پاریس هر بار از الجزایر خواسته‌ با عبور از گذشته، به آینده بنگرد.
همه‌گیری کودتا در آفریقا
نفرت از جنایت‌های فرانسه در طول 5 قرن گذشته و مداخلات نظامی این کشور در آفریقا منجر به موج جدید استعمارزدایی طی سال‌های گذشته در منطقه آفریقا شده است. این موج را می‌توان در کودتاهای نظامی بر ضد دولت‌های تحت سلطه فرانسه مشاهده کرد. همه‌گیری کودتا در آفریقا سال ۲۰۲۱ از گینه آغاز شد. چاد و مالی در همان سال، بورکینافاسو در سال ۲۰۲۲ و نیجر و گابن همین امسال شاهد کودتا بودند. حمایت مردمی از این کودتاها که فساد حکومت‌های وابسته به پاریس را به نمایش گذاشت، تظاهرات مردم در برابر سفارتخانه‌های فرانسه تا آتش زدن پرچم این کشور و نیز درخواست مستقیم کودتاگران برای خروج نیروهای فرانسوی از کشورشان، علائم پایان یافتن استعمار نوین فرانسه در قاره سیاه را به نمایش گذاشت. برخی از کارشناسان با توجه به این ویژگی کودتاهای ضد فرانسوی در آفریقا بر این باور هستند که باید به جای کودتا از اصطلاح قیام یا رستاخیز برای این تحولات استفاده کرد.
توصیف «رستاخیز آفریقا» از کودتای نیجر برای اولین‌بار توسط «ابراهیم ترائوره» رئیس‌جمهور جوان بورکینافاسو دیگر کشور آفریقایی در همسایگی نیجر در ۲۸ ژوئیه(جمعه 6 مرداد) در مجمع روسیه- آفریقا در سن پترزبورگ روسیه درست دو روز بعد از وقوع کودتا در نیجر انجام شد. وی در سخنرانی خود در این مجمع دو روزه در برابر نمایندگان ۴۹ کشور آفریقایی که ۱۷ نفر آنها رئیس‌ دولت بودند با استفاده از این عنوان برای جابه‌جایی مسالمت‌آمیز قدرت در این کشور، تاکید کرد که آفریقا نیاز به رهبرانی دارد که «دیگر به هر ‌سازی که امپریالیست‌ها می‌زنند نرقصند». «اورانتیو واسابولو» اقتصاددان برجسته ایتالیایی نیز در مصاحبه با نشریه «فارودیروما» کشورش گفت: «آنها آن را کودتا نامیدند، اما من می‌گویم که این فقط بازپس‌گیری حاکمیت توسط ملتی بود که یک دولت عروسکی را که توسط ماکرون خواسته شده بود سرنگون کردند» وی حتی از این جنبش اجتماعی به عنوان «آغاز یک فرآیند برگشت‌ناپذیر» در نوار ساحل آفریقا شامل سودان، چاد، نیجر، بورکینافاسو، مالی و موریتانی، یاد کرد و گفت: «همان‌طور که ترائوره به حق گفته است، امروز ما با خشن‌ترین و خشونت‌آمیزترین ‌اشکال استعمار نو و امپریالیسم در آفریقا رو‌به‌رو هستیم، درست همان‌گونه که در اروپا، نبردی بین جهان تک‌قطبی و جهان چند‌قطبی جریان یافته و ادامه دارد که ریشه در جنگ اوکراین-روسیه دارد.» رئیس‌جمهوری بورکینافاسو همچنین گفته بود: «امروزه یکی از مشکلات قاره آفریقا وضعیت صاحب‌منصبان آن است که نه تنها به رشد مردم خود کمک نمی‌کنند، با امپریالیسم همخوانی داشته، به عنوان «وابستگان» شرکت‌های نفتی یا پیمانکاران معدنی و دولت‌های کشورهای استعمارگر جدید رفتار می‌کنند و مجریان بی‌جیره و مواجب اروپاییان هستند که با نقض حقوق اولیه انسانی مانع تحقق خواست تاریخی ملت‌هایشان برای رهایی هستند، در واقع رهبران نیجر نیز به عنوان ژاندارم اتحادیه اروپا در این زمینه عمل می‌کردند.»
وقوع کودتا در کشورهایی همچون مالی، چاد و بورکینافاسو سبب تضعیف ائتلاف‌های فرانسه در مستعمرات سابق این کشور شده است. در سال ۲۰۲۰ یک کودتا در مالی رخ داد و این کشور آفریقایی در سال ۲۰۲۱ در مدت یک‌سال دو کودتای دیگر را تجربه کرد. بنابراین کودتای سال ۲۰۲۱ میلادی سومین کودتا در ۱۰ سال گذشته (۲۰۱۲) و پنجمین در تاریخ این کشور پس از کودتای سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۹۱ میلادی به شمار می‌رفت. «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهوری فرانسه پس از کودتای نظامی در مالی۲۰۲۰ در ماه ژوئن(خرداد-تیر) از کاهش عمده نیروهای فرانسوی خبر داده بود. در همین راستا فرانسه 24 مردادماه 1401 مجبور شد از کشور آفریقایی مالی پس از یک دهه‌ اشغالگری خارج شود. به این ترتیب، آخرین گروه از سربازان فرانسوی خاک مالی را ترک و کنترل پایگاه نظامی «گائو» را به نیروهای‌ محلی واگذار کردند. در نتیجه، ارتش فرانسه پس از حضوری ۹ ساله به عملیات موسوم به «برکان» در این کشور آفریقایی پایان داد. برکان، یک عملیات ضد شورش بود که در اول اوت ۲۰۱۴ آغاز و توسط ارتش فرانسه علیه گروه‌های اسلام‌گرا در منطقه ساحل آفریقا رهبری می‌شد. این نیرو از حدود ۵ هزار فرانسوی تشکیل یافته و مقر آن در «نجامنا» پایتخت چاد بود. این عملیات با همکاری پنج کشور موسوم به ساحل- بورکینافاسو، چاد، مالی، موریتانی و نیجر- که همگی مستعمرات سابق فرانسه هستند، هدایت می‌شد. این کشورها در مجموع به عنوان گروه «پنج ساحل» می‌شوند.
بعد از مالی 4 مردادماه گذشته نیز کشور نیجر شاهد یک کودتای بدون خونریزی بود که به عمر دولت فرانسوی این کشور پایان داد. به دنبال وقوع کودتا در نیجر فرانسه مثل کشور مالی مجبور شد اعلام کند نظامیان خود را از نیجر تا اول ژانویه 2024 (11 دیماه) خارج می‌کند. بعد از باختن قافیه به کودتاچیان نیجر از سوی فرانسه، در 30 اوت 2023(8 شهریور 1402) نظامیان گابن نیز دولت فرانسوی این کشور را سرنگون کردند. شبکه خبری سی‌ان‌ان در این‌باره نوشت کودتا در گابن نشان می‌دهد که نفوذ فرانسه در سرزمین‌های سابق تحت استعمارش رو به فروپاشی است. سی‌ان‌ان معتقد است که کودتا در گابن از چالشی خبر می‌دهد که این روزها فرانسه در سرزمین‌های استعماری سابق خود با آن دست و پنجه نرم می‌کند.
خبرگزاری یورونیوز در گزارشی درباره دومینوی کودتا در کشورهای فرانسوی می‌نویسد: «واقعیت این است که فرانسه در یک «نابهنگامی تاریخی» بسر می‌برد که براساس آن، مجموعه‌ای از توانایی‌ها و قدرت‌هایی به فرانسه نسبت داده می‌شود که دیگر وجود ندارند.» مجله فیگارو نوشته است دیپلماسی فرانسه به دلیل همه‌گیری کودتاها در آفریقا تعادل خود را از دست داده و روزنامه لاکروا نیز نوشت، پایه تاریخی فرانسه در آفریقا به لرزه درآمده است. همین‌طور مجله لوپوئن یادآور شد، فرانسه متوجه جهانی شدن آفریقا از طریق کودتاها نشده است.
مجله فرانسوی فیگارو تحولات اخیر قاره آفریقا و کودتاها در این قاره را به شکنجه در وان حمام برای دیپلمات‌های فرانسوی تشبیه کرد و با ‌اشاره به اینکه از سال ۲۰۲۰ تاکنون هشت کودتا در مرکز و غرب آفریقا رقم خورده، نوشت، دیپلمات‌های فرانسه جرأت ندارند سرهایشان را از آب بیرون بیاورند چراکه هر بار کودتای جدیدی با شدت بیشتر اتفاق می‌افتد.
فیگارو با‌اشاره به اینکه کودتاهای آفریقا هر بار کاهش نفوذ غرب در جهان را یادآور می‌شوند، نوشت، با توجه به افزایش احساسات خصمانه علیه پاریس در سراسر قاره آفریقا، تحولات گابن ضربه دیگری به نفوذ فرانسه در این قاره وارد کرد و قطعا فرانسه در توجیه استانداردهای دوگانه خود در برخورد با سران مختلف کودتاها در نیجر و گابن دچار مشکل خواهد شد. مجله «لاکروا» نیز با این تیتر که «پایه تاریخی فرانسه در آفریقا به لرزه درآمد»، نوشت، کودتا در هر کشور آفریقایی وضعیت متفاوتی دارد، در گابن کودتا یک روز پس از انتخاباتی رخ داد که نتیجه آن به نفع علی بونگو، رئیس‌جمهوری که دوره مسئولیتش به پایان رسیده، تمام شد؛ در واقع ارتش به این ماجرا واکنش نشان داد و خشم خود را ابراز کرد.
«آنتوان گلاسر»، نویسنده فرانسوی نیز در مصاحبه‌ای با مجله لوپوئن می‌گوید: «‌آفریقا وارد فرآیندی بی‌بازگشت شد که به موجب آن فرانسه از این قاره بیرون خواهد شد چراکه باید سال‌ها قبل از مستعمره‌های سابق آن در غرب و مرکز آفریقا خارج می‌شد اما تصمیم گرفت در آفریقا به نقش پلیس ادامه داده و پایگاه‌های نظامی را در این قاره حفظ کند، همزمان دیگر ابرقدرت‌ها دست به فعالیت‌های تجاری زدند و نتیجه اینکه سربازان فرانسوی امروز در حالی از آفریقا بیرون شدند که سهم شرکت‌های فرانسوی از بازار آفریقا بسیار کمتر از سهمیه دیگر کشورها است.»
گلاسر ادامه می‌دهد: «‌فرانسه اکنون شاهد جهانی شدن آفریقا است، امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور این کشور نیز به شدت عصبانی است و در این خصوص تنها گفت، فرانسه‌ آفریقا تمام شد، او به خوبی می‌داند خطری که در حال حاضر کشورش با آن روبه‌رو است، این است که فرانسه دیگر در هیچ‌جا جایی ندارد.»
روزنامه «لو‌تان» سوئیس هم در گزارشی با‌اشاره به اینکه وضعیت آفریقا به گونه‌ای شده است که همه از خود می‌پرسند «کودتای بعدی نوبت کیست؟» از نارضایتی ۷۰ درصد از مردم کشورهای آفریقایی از سیاست‌ دولت‌هایشان خبر داد. به این ترتیب،‌ مردم معضلاتی چون قاچاق مواد مخدر، تروریسم و ناامیدی فزاینده در میان جوانان را پیامد عملکرد دولت‌های فاسد و دست‌نشانده غربی یا مشخصا در موارد اخیر فرانسه می‌دانند. لو‌تان در این باره نوشت: «در سال‌های اخیر، قاره آفریقا تغییرات اجتماعی و سیاسی بسیار سریعی را تجربه کرده است. این بیداری ناگهانی و روند آگاهی در جامعه آفریقا، برداشت‌های سنتی اروپا از این قاره را برهم زده است. در جریان این بیداری، جوانان به جای واگذاری ثروت عظیم کشورهای آفریقایی به غربی‌ها، دموکراسی بیشتر و تقسیم عادلانه منابع خود را مطالبه می‌کنند.»
نشریه دیلی‌تلگراف انگلیس نیز در مطلبی درباره تحولات سال‌های اخیر در آفریقا شامل کودتاها در چند کشور غرب این قاره نظیر مالی و نیجر برای جایگاه و سیاست‌های فرانسه در قبال آفریقا می‌نویسد: «سیاستمداران رده بالای فرانسوی بعد از وقوع کودتا در نیجر هشدار می‌دهند، فرانسه هم‌اکنون به دلیل سیاست‌های شکست‌خورده امانوئل ماکرون در قبال آفریقا، با ریسک محو شدن از صحنه آفریقا مواجه است.»
پایان دوره فرانس آفریک
«فرانس‌آفریک» اصطلاحی که به طرح همکاری‌های فرانسه با مستعمرات سابقش در غرب آفریقا و در زمینه‌های اقتصادی، پولی، نظامی و دیپلماتیک اطلاق می‌شد، به تدریج با آشکار شدن مظاهر مداخله فرانسه و ایفای نقش پدرخواندگی در این کشورها که به دشواری توانسته بودند استقلال خود را بازیابند، بار معنایی منفی به خود گرفت و امروز بیش از هر واژه دیگری به جای استعمارگری نوین فرانسه در گفتمان سیاسی آفریقا کاربرد دارد.این اصطلاح نخستین‌بار توسط روشنفکران فرانسوی و مدافع تداوم اعمال قدرت فرانسه و شکل تازه تاثیرگذاری آن بر مستعمرات سابقش، به کار گرفته شد اما ‌اندک‌اندک در گفتمان سیاسی با انتقادات تلویحی همراه شد.
از زمان استقلال کشورهای آفریقایی و پایان استعمار فرانسه بر آنها در سال ۱۹۶۰ میلادی، فرانسه با بسیاری از کشورهای فرانسوی‌زبان قاره آفریقا توافقاتی را مبنی بر تضمین امنیت آنها صورت داد. این رویکرد به همکاری‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و آموزشی منجر و دلیل اصلی آن هم توانمند‌سازی این کشورها برای ایجاد حاکمیت واقعی در آینده عنوان شد. اما نارضایتی ۷۰ درصد از مردم کشورهای آفریقایی از سیاست‌ دولت‌های دست‌نشانده غرب و نیز درگیری این کشورها با معضلاتی چون قاچاق مواد مخدر، تروریسم و ناامیدی فزاینده در میان جوانان حقیقتی آشکار بود که منفعت برنامه‌های فرانسه برای مردم این کشورها را زیر سؤال برد.
«استفان مادول» تحلیلگر فرانسوی در یادداشتی برای نشریه «لا کروا» در این باره نوشت: «‌فرانسه در تله پیمان‌های امنیتی خود با کشورهای آفریقایی گرفتار شده است. فرانسه در این سالها به مداخله‌اش برای تثبیت مشروعیت داخلی قدرت‌های سیاسی حافظ منافع فرانسه (به‌عنوان مثال در گابن، کنگو برازاویل و کامرون) ادامه داد. پاریس همچنین در کشورهایی چون مالی، بورکینافاسو و چاد به بهانه تهدید خارجی و مبارزه با افراط‌گرایی دست به مداخله نظامی زد، همچنان که از مداخله نظامی برای پایان دادن به جنگ‌های داخلی استفاده کرد؛ مانند آنچه در ساحل عاج رخ داد. اما درخواست این کشورها برای مداخله فرانسه زمانی به یک تله برای پاریس تبدیل شد که درخواست‌کننده، رژیم‌های سیاسی چپاولگر و به دور از دموکراسی بودند که از قدرت به نفع خود استفاده می‌کنند و اغلب از هرگونه مشروعیت مردمی محروم هستند.»
اصطلاح فرانس‌آفریک در هفته‌ها و ماه‌های اخیر بیش از همیشه در رسانه‌هایی که اخبار کودتاهای پی‌در‌پی در کشورهای آفریقایی را مخابره می‌کنند، دیده و در عباراتی چون «پایان پروژه فرانس‌آفریک» آشکارا به استعمار نوین فرانسه با ادامه مداخلات مستقیم و غیرمستقیم در کشورهای مستعمره سابق، ‌اشاره می‌کند. زنجیره‌ای از کنار زدن دولت‌ها با برخورداری از حمایت مردمی در آفریقا، اراده ملت‌های آفریقایی را به پایان دادن همزمان به بقایای کهنه و ‌اشکال جدید مدل استعماری فرانسه نشان می‌دهد.
علی‌رغم این‌که طرح فرانس افریک در عمل با کودتاهای اخیر ضد فرانسوی در آفریقا شکست خورده است اما بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که فرانسه مجبور است این طرح را ادامه دهد. کارشناسان یکی از دلایل اصلی ادامه طرح فرانس‌آفریک را نیاز پاریس به ذخایر معدنی و سوخت کشورهای آفریقایی می‌دانند که در قالب این طرح و در پوشش حمایت از دولت‌های مرکزی، امتیازات قابل توجهی را در این زمینه عاید پاریس می‌کرد. به عنوان مثال فرانسه همچنان منافع قابل توجهی در گابن به عنوان مرکز طرح فرانس افریک دارد؛ هم‌اکنون در این کشور ثروتمند آفریقای مرکزی بیش از ۸۰ شرکت تابعه از شرکت‌های فرانسوی با مجموع گردش مالی نزدیک به ۳ میلیارد یورو، مشغول فعالیت هستند. حدود ۳۵۰ فرانسوی در شعب این شرکت‌ها کار می‌کنند. فرانسه همچنین از سال ۱۹۶۰ میلادی یک پایگاه نظامی در این کشور دارد.
«آنتوان گلازر»، یک کارشناس حوزه آفریقا و از نویسندگان کتاب «تله آفریقایی ماکرون» درباره ادامه طرح فرانس افریک در آفریقا به دیلی‌تلگراف می‌گوید:«برای ماکرون خیلی آسان است که سرویس اطلاعاتی کشورش را به خاطر تحولات آفریقا سرزنش کند اما در واقع، این کلیت استراتژی ماکرون برای آفریقاست که شکست ‌خورده است. ماکرون به نسل جوان آفریقایی‌ها گفت، سیاست بدنام فرانس‌آفریک به پایان رسید و من دوران جدیدی را شروع می‌کنم. اما هر زمان که پای سیاست زور درمیان آمد، فرانسه تلاش کرد تا به حضور خود در کشورهای مختلف ادامه داده و حرف‌های او نقض شود. حضور سربازان فرانسوی در کشورهای آفریقایی قرار بوده این تصور را ایجاد کند که فرانسه همچنان در جایگاهی است که به دیپلماسی نفوذ خود در این قاره ادامه می‌دهد، اما در واقعیت حضور این سربازان حالا سرپوشی بر این واقعیت است که حضور فرانسه در آفریقا هم از جنبه اقتصادی و هم از جنبه نفوذ سیاسی به سقوط آزاد گرفتار است. سربازان فرانسوی حالا خودشان را کاملا با واقعیت موجود نامرتبط می‌بینند. حتی سرویس اطلاعاتی فرانسه چشم‌ها و گوش‌های هر چه کمتری در عرصه میدانی دارد و در حالی که فرانسه به نقشش به عنوان ژاندارم آفریقا ادامه می‌دهد اما کسان دیگری دارند نفع می‌برند، بنابراین ماکرون خشمگین است.»
زنگ خطر برای آمریکا
هفته‌نامه نیوزویک هم در گزارشی با‌اشاره به تصمیم فرانسه برای خارج کردن سفیر و نیروهایش از نیجر می‌نویسد: «‌این اقدام می‌تواند زنگ هشداری برای آمریکا درباره حضور این کشور در منطقه‌ای باشد که واشنگتن به دنبال گسترش نفوذ خود در آن است.‌»
«نیوزویک» می‌افزاید: «خروج سفیر فرانسه از نیجر تازه‌ترین مورد از مجموع اخراج‌های فرانسویان از کشورهای آفریقایی در سال‌های اخیر است که کشورهای بورکینا فاسو، جمهوری آفریقای مرکزی و مالی را شامل می‌شود که در بحبوحه موجی از احساسات ضد فرانسوی در بخش‌هایی از قاره آفریقا بروز کرده است. با توجه به این‌که پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) تلاش می‌کند تقریبا یک هزار و ۱۰۰ نفر از نیروهایش را در نیجر نگه دارد و حضور نظامی‌اش در آفریقا را تقویت کند، واشنگتن باید به شکست فرانسه توجه داشته باشد. این مجله در تشریح پیام شکست فرانسه برای آمریکا می‌نویسد: منوط کردن موفقیت سیاست امنیتی کشورهایی مانند آمریکا به حکومت‌های فاسد و غیرقانونی خطر بزرگی به همراه دارد. زمانی که این حکومت‌ها سرنگون می‌شوند حامیان خارجی آنها نیز اغلب همدست آنها تلقی شده و نفوذ خود را از دست می‌دهند.»
نیوزویک افزود: «خروج فرانسه از بورکینافاسو و مالی به دنبال ناآرامی‌های سیاسی مقامات نظامی در این دو کشور غرب آفریقا بروز کرد که هر دو کشور از شورای ملی حفاظت از میهن در نیجر حمایت می‌کنند. اوایل ماه جاری تغییر ناگهانی دیگری در دولت، منطقه را در کشور گابن تکان داد. در این کشور نیز حضور نیروهای فرانسوی زیر سؤال است.» این گزارش با‌ اشاره به حضور فرانسه و آمریکا در منطقه ساحل به بهانه مبارزه با تروریسم تا قبل از سرنگونی رئیس‌جمهوری نیجر، می‌افزاید سیاستمداران این دو کشور اعتماد زیادی به «بازوم» داشتند اما آنها این موضوع را فراموش کردند که نیجر سابقه‌ای طولانی در درگیری بین گروه‌های نظامی و غیرنظامی دارد و سیاست سرکوب رئیس‌جمهوری این کشور علیه اپوزیسیون و ماهیت جنجال‌برانگیز انتخاب او، زیربنای محکمی را برای ایجاد روابط قوی ایجاد نمی‌کند. نیوزویک می‌افزاید: فرانسه با «پایان عصر» حضور خود در آفریقا مواجه است و آمریکا تلاش می‌کند این خلأ را با اتخاذ راهبرد متفاوتی نسبت به فرانسه پر کند.
منابع:
۱. دومینوی کودتا در کشورهای فرانسوی‌زبان (یورونیوز،
3 سپتامبر 2023)
۲. تاریخ سیاه فرانسه در کشورهای تحت استعمار (خبرگزاری آناتولی، 14‌آوریل 2019)
۳. 300 سال استعمارگری فرانسه بر ۳۵ درصد قاره سیاه (ایرنا،2 شهریور 1401)
۴. نیوزویک: شکست فرانسه در آفریقا هشداری برای آمریکا است(ایرنا، 4 مهر 1402)
۵. توافقات دفاعی بازی باخت باخت فرانسه در آفریقا (ایرنا، 5 مهر 1402)
۶. پایان پدرخواندگی پاریس در قاره سیاه با خاتمه طرح فرانس آفریک(ایرنا، 12 شهریور 1402)