kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۴۰۱۸
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۸:۵۳

قیامت «عاشورا» جهش تماشایی در هنر دفاع مقدس

 
 
آرش فهیم
احتمالا افرادی که «موقعیت مهدی» را دیده‌اند، دچار این ‌اشتباه بشوند که مجموعه «عاشورا» تکرار بسط یافته یا به قول عامیانه، آب بسته شده همان فیلم است و از خیر تماشای آن بگذرند. چون رسم معمول این بوده که وقتی می‌گفتند فلان اثر، نسخه سریالی فلان فیلم است، در واقع همان اثر را در شکل منبسط و طولانی شده با راش‌های اضافه می‌دیدیم. اما واقعیت این است که این بار دقیقا برعکس است، یعنی «عاشورا» قیامت کرده و گویی «موقعیت مهدی» فرع و حاشیه‌‌ای بر آن است. اصل ماجرا در این مینی‌سریال اتفاق افتاده که از قضا باید آن را بزرگ‌ترین مجموعه نمایشی تلویزیون در 10 سال اخیر و بعد از «مختارنامه» دانست. جالب اینکه حتی «عاشورا» از «موقعیت مهدی» هم خوش‌ریتم‌تر و دارای جاذبه تصویری بیشتری است.
عاشورای ‌هادی حجازی‌فر یک کلاس درس برای داستان‌گویی با تصویر در سینماست؛ شاید در ظاهر، «عاشورا» فیلمنامه چندان پیچیده و پر فراز و نشیبی نداشته باشد. اما این سریال با دستمایه قرار دادن ماجراهای واقعی و ترسیم ظریف و نکته سنجانه آنها توانسته دنیای در ظاهر ساده اما بزرگ و پررنگ شهیدان مهدی و حمید باکری و سایر همرزمانشان را به تصویر بکشد. هر نما از «عاشورا» با وسواس کم‌نظیری طراحی شده است، طوری که به یک تابلوی زیبا و چشم‌نواز منجر گردیده‌ و این تابلوهای زیبا به گونه‌ای دقیق کنار هم چیده شده‌اند که یک کل منسجم و نزدیک به دنیای واقعی را ثمر داده که روح‌نواز است. نتیجه این ترکیب خلاقانه و استادانه این است که شما آنچنان گرم و مسحور حوادث و اتفاقات درون فیلم می‌شوید که انگار خودتان هم بخشی از داستان و همنفس شخصیت‌ها هستید. چنین اتفاقی در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» هم رخ داده بود؛ خود میرکریمی در مصاحبه‌ای تعریف کرده بود که وقتی قصه این فیلم را نوشته بود، به او خورده گرفته بودند که قصه لاغری است و به فیلم به دردبخوری از آن درنمی‌آید(نقل به مضمون) اما نتیجه همان قصه به ظاهر کوچک، فیلم بزرگی در تاریخ سینمای ایران شد. در «عاشورا» هم تقریبا همین اتفاق رخ داده است. یعنی روایت این اثر، بیش از آنکه در متن مکتوب و فیلمنامه نوشته شده باشد، در ظهور شخصیت‌ها، رنگ‌بندی و فضا‌سازی تصاویر و حرکت دوربین سرشته شده است؛ مجموعه‌ای که موقع پخش، یک آن چشم و دل مخاطب را رها نمی‌کند. طوری که مخاطب موقع تماشای هر قسمت، آرزو می‌کند که‌ ای کاش، این قسمت تمام نشود و از خلسه دلچسب دراماتیک خارج نشوم. به این ترتیب، «عاشورا» با عبور از حجاب تکنیک، به فرم و ساختاری رسیده است که می‌تواند مخاطب را بی‌پرده با دنیای درون فیلم و آدم‌ها و موقعیت‌های آن همراه کند. یعنی همه اجزا و عناصر این مجموعه به حدی از پختگی و همراهی متوازن با یکدیگر رسیده‌اند که محسوس و سد راه ارتباط مخاطب با متن روایت نیستند. موسیقی، میزانسن، نقش‌آفرینی بازیگران، حرکت دوربین و... در این اثر به گونه‌ای هستند که اصلا دیده نمی‌شوند و همه درخدمت بازنمایی تصویری حداکثر واقعی از آدم‌های درون فیلم و زندگی و زمانه آنهاست. به گونه‌ای که مخاطب گاهی فراموش می‌کند که در حال تماشای یک محصول و مصنوع است و اگر به خودش نیاید، تصور می‌کند که در دنیای برساخته در سریال قرار دارد، حتی در لحظاتی عطر حضور شهیدان باکری به مشامش می‌رسد.
عنوان این مجموعه –عاشورا- البته‌ اشاره به لشکر 31 عاشورا دارد اما دو مفهوم عمیق‌تر را هم یادآوری می‌کند؛ اول سرنوشت لشکر تحت فرماندهی مهدی باکری است که سرانجامی مشابه لشکر سیدالشهدا(ع) در عاشورا پیدا می‌کنند و همه به مسلخ شهادت می‌روند و فتح خون را معنی می‌کنند. اما معنی عمیق‌تر زیست مهدی باکری به عنوان شخصیت اصلی و محوری این مجموعه است؛ در واقع، «عاشورا» یک سیر و سلوک عرفانیِ انقلابی را در قالب شخصیت مهدی باکری ترسیم کرده است که اول از زندگی روزمره او –مسئولیت در شهرداری ارومیه و ازدواج و...- شروع می‌شود و بعد دل بریدن باکری از این زندگی روزمره و اعزام داوطلبانه‌اش به میدان نبرد و ازخودگذشتگی‌های شگرفش در مقام فرماندهی لشکر 31 عاشورا و در نهایت تبدیل شدن به انسان کامل و وصال به معشوق حقیقی (شهادت)... درحقیقت این روایت یادآور این نوشته شهید آوینی است: «نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار تو را می‌کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده‌ات بگشایی و از خود و دلبستگی‌هایش هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان‌، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی.»
به این‌ها باید رویکرد قوم‌نگاری این سریال را هم اضافه کرد. یعنی «عاشورا» از نظر فرهنگی و اجتماعی، یک محصول سرشار از نمودها و شاخص‌های مردم‌شناختی است. به همین دلیل هم به طور هوشمندانه اغلب دیالوگ‌ها در این سریال، به گویش شیرین آذری انجام می‌شود تا رویکرد مردم شناسی کار حفظ شود. در نتیجه، «عاشورا» بخشی از آداب و رسوم و فرهنگ خاص آذری‌ها را هم بازنمایی کرده است. مسلم است که توجه به اقوام به عنوان ارکان ملت در رسانه، موجب تقویت اتحاد و همبستگی ملی می‌شود.