kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۳۸۸۰
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۰

فلسفه اتمام حجت از نگاه قرآن

 

فرشته محیطی
حجت به معنای دلیل روشن و اتمام حجت به معنای آوردن دلیل روشن است به گونه‌ای که نتوان آن را انکار کرد و مردود دانست. البته در فرهنگ قرآنی این اصطلاح به معنای پايان مرحله تبليغ و احتجاج در روند هدايت و بيان تكليف الهى است به نحوی که هر گونه عذر و بهانه‌ای برداشته می‌شود و اگر تنبیه و مجازاتی صورت گیرد مبتنی بر هشدارها و انذارهای پیشین است و عقل و عقلاء این‌گونه مجازات را زشت و قبیح نمی‌شمارند.
آموزه‌های قرآنی به مسئله حجت و اتمام حجت توجه خاصی دارد، زیرا این مسئله بیانگر عدالت الهی در حق بندگان است و جلوه‌هایی از آن را به نمایش می‌گذارد. پیامبران و امامان معصوم(ع) بارها در مقام سخن گفتن با دشمنان و مخالفان خویش واژگانی را به کار برده‌اند که مفاد آن اتمام حجت است. از جمله در روز عاشورا امام حسین(ع) بارها در مقام وعظ و ‌اندرز‌، دشمنان و مخالفانش را انذار داده و حجت را بر آنها تمام کرده است. نویسنده در این مطلب درباره چیستی و فلسفه اتمام حجت سخن گفته و به بررسی این موضوع پرداخته که چرا اتمام حجت در برخی از انسان‌ها کارساز نیست و موجب بیداری و تنبه آنان نمی‌شود.
***
اتمام حجت یا تبیین حقایق با ادله روشن
بارها این واژه را از کسانی شنیده‌ایم که گفته‌اند اتمام حجت می‌کنم یا به تو اتمام حجت کرده بودم، اما شاید برخی‌ها ندانند اتمام حجت چیست؟ این اصطلاح در چه مواقع به کار می‌رود و چه کارکردهایی دارد؟ آثاری که بر اتمام حجت بار می‌شود چیست؟
اصطلاح ترکیبی اتمام حجت به شکل مضاف و مضاف الیه به کار می‌رود و می‌دانیم که جزء دوم همواره از اهمیت بیشتری برخوردار است و در حقیقت محور ترکیب، جزء دوم آن است که در این‌جا حجت است. حجت، از واژه عربی (ح ج ج) گرفته شده است که دارای معانی چندی از جمله قصد و دلیل روشن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه حج) اتمام به معنای تمام کردن و پایان دادن به کاری و امری است و اتمام حجت به معنای تمام کردن حجت و دلیل روشن بر خصم و مخالف است به گونه‌ای که نتواند هیچ عذر و بهانه‌ای برای رد و عدم پذیرش آن بیاورد.(نگاه کنید: لغت‌نامه دهخدا)
وقتی در آموزه‌های دینی سخن از اتمام حجت می‌شود منظور آن است که همه گونه دلایل روشن و احتجاج در مقام ابلاغ و بیان مطلب آورده شده تا شخص در مسیر هدایتی الهی قرار گیرد و دیگر عدم پذیرش شخص مبتنی بر عدم شناخت و نادانی و جهالت نیست،‌ بلکه به سبب عناد و لجاجت و انکار است.
خداوند در آیات مختلف این مفهوم را با واژگان و اصطلاحاتی دیگر نیز بیان کرده است. از جمله این واژگان می‌توان به«بيّنه»، «بلاغ مبين»، «قرآن مبين»، «حجّهًْ»، «سلطان مبين»، «تبيّن»، «مبصرهًْ»، «نذير مبين»، «فصّلنا»، «حقّت»، «صرّفنا» و ديگر عباراتى ‌اشاره کرد كه به نحوى بيانگر همین مفهوم اتمام‌حجت است.
علت اینکه خداوند بر خود تکلیف کرده تا اتمام حجت کند، عدالت الهی است؛ ‌چرا که عدالت حکم می‌کند تا پیش از هر گونه مجازاتی شخص را از نتیجه اعمال و رفتار خودش آگاه ‌سازیم. عقل انسانی حکم می‌کند که هر گونه مجازات بدون بیان و توضیح، زشت و بد است و پیش از آنکه شخصی را بر رفتاری مجازات کنیم،‌ باید روشنگری درباره محدودیت قانونی آن رفتار داشته و اطلاع‌رسانی بکنیم. در اصطلاحات اصولی بارها این اصطلاح به کار می‌رود: قبح عقاب بلا بیان. به این معنا که عقل عملی حکم می‌کند که برای مجازات رفتاری‌، باید بیانی از پیش صادر شده باشد وگرنه اگر بدون بیان و اطلاع‌رسانی مجازاتی صورت گیرد، این رفتار زشت و قبیح است و عقل، آن را مذموم و عقلاء آن را بد و ناپسند می‌شمارند.
بر اساس همین رویه و حکم عقلانی و عقلایی است که قانونگذاران پس از قانونگذاری به قانونگزاران و مجریان آن می‌گویند که این قانون را ابلاغ کرده و به اطلاع همگان برسانند تا بدانند مثلا عبور از چراغ قرمز مجازات خاصی دارد و یا حرکت در ‌شانه خاکی جاده موجب توقف وسیله نقیله از سوی پلیس خواهد شد و یا مجازات دیگری در بر دارد که در قانون مشخص شده است. خداوند نیز به حکم عقل و عدالت،‌ به بیان احکام پرداخته و مجازات دنیوی و اخروی هر عملی را مشخص کرده و از طریق پیامبران و اولیای الهی ابلاغ کرده و به گوش مردمان رسانیده است تا هیچ شک و شبهه‌ای برای شخص نماند و در دنیا و یا آخرت مدعی نشود که نمی‌دانسته و یا احکام و حقایق برایش تبیین یا تفهیم نشده است.
خداوند به گونه‌ای عمل کرده که اتمام حجت شده باشد و حقایق و احکام به گونه‌ای به گوش و قلب انسان‌ها رسانده شده باشد که دیگر جای هیچ عذر و بهانه‌ای نباشد و جای اما و اگری باقی نماند. این عمل که از آن به اتمام حجت یاد می‌شود همان مرحله پایانی تبليغ دین و احتجاج در روند هدايت و بيان تكليف الهى است.
خداوند از طریق کتب آسمانی (نحل، آیات 43 و 44؛ طه، آیه 133؛ فاطر، آیه 25) به ویژه قرآن کریم، برهانی روشن و دلایل آشکاری را عرضه کرده تا حجت بر همه انسان‌ها تمام شود و دیگر بهانه‌ای نباشد.(نساء، آیه 174؛ نور، آیات 34 و 46؛ اسراء، آیه 41؛ فصلت‌، آیه 44 )
خداوند در آیاتی از جمله آیه 165 سوره نساء اتمام حجّت بر انسان‌ها را هدف ارسال پيامبران از سوى خود دانسته و در آیه 130 سوره انعام و آیه 15 سوره اسراء نقش پیامبران را در این مسئله بسیار مهم دانسته و بیان می‌کند که با این کار دیگر حجت بر انسان‌ها تمام شده و دیگر هیچ عذر و بهانه‌ای پذیرفته نمی‌شود.
خداوند به‌اشکال گوناگون چون انذار(نساء، آیه 165؛ مائده، آیه 19) و بشارت(همان) بر آن است تا مردمان را نسبت به حقایق هستی آگاه کرده و تکالیف و وظایف آنان را در قبال خود،‌ خدا و خلق بیان کرده و حقوقشان را گوشزد کند تا در آینده مدعی آن نشوند که شناختی از حقایق و یا اطلاعی از کم و کیف احکام و قوانین و مجازات‌های مترتب بر آن نداشته‌اند.
موانع تاثیرپذیری اتمام حجت
یکی از پرسش‌های اساسی در مسئله اتمام حجت این است که چرا با همه این انذارها و بشارت‌ها و تبیین حقایق و تکالیف و حقوق، باز عده‌ای از انسان‌ها مسیری غیر از مسیر هدایت الهی را می‌پیمایند؟ چه عامل درونی یا بیرونی مانع از تاثیرگذاری حجت‌های کامل و تمام می‌شود؟ خداوند در آیاتی به این پرسش پاسخ داده و به علل و چرایی عدم استقبال از دلایل روشن و اتمام حجت الهی پرداخته است. البته همین علل و عوامل را می‌توان در‌باره هر گونه مخالفت‌ورزی نسبت به اتمام حجت در امور زندگی عادی نیز شناسایی کرد. به این معنا که می‌توان دریافت چرا برخی با همه آگاهی از حقانیت امری باز با آن مخالفت می‌کنند؟ چرا با اینکه مثلا قانون راهنمایی و رانندگی و فواید عمل به آن را می‌دانند و عقل و عقلاء بدان حکم می‌کنند،‌ باز با آن مخالفت کرده و قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی را زیر پا می‌گذارند و برای خود و دیگران خطر ایجاد می‌کنند؟ همچنین می‌توان دریافت چرا برخی با همه آگاهی و شناخت قطعی از استکباری بودن برخی دولت‌ها با آن همکاری کرده و مزدوران حتی بی‌مزد و مواجب آنها می‌شوند؟ یا چرا برخی در عاشورا علی‌رغم اتمام حجت امام حسین(ع) باز به جنگ ایشان رفته و مدعی این معنا بودند که کشته بشوند یا بکشند باز آنان پیروز هستند؟
خداوند در بیان علت عدم تاثیرگذاری اتمام حجت به این نکته توجه می‌دهد که اتمام حجت به طور طبیعی تاثیرگذار است و در حقیقت مقتضی در ذات حجت و دلایل و براهین روشن وجود دارد،‌ ولی مانع یا موانعی در طرف مقابل هست که اجازه تاثیرپذیری را نمی‌دهد. از این رو سخن از موانع تاثیرپذیری به میان آمده است.
خداوند عواملی را به عنوان موانع تاثیرگذاری اتمام حجت بیان می‌کند که عبارتند از:
1. پندارهای باطل: خداوند یکی از موانع جدی در عدم تاثیرپذیری دل‌ها و اذهان برخی از مردمان نسبت به دلایل و براهین روشن را پندارهای باطلی می‌داند که در شخص شکل گرفته است. به عنوان مثال پندار باطل مبنى بر استبعاد نبوّت از بشر، مانع تأثيرگذاری اتمام حجّت از سوى پيامبران است. به این معنا که برخی این پیش فرض را در ذهن و قلب خود دارند که بشر نمی‌تواند با خداوند ارتباط برقرار کند؛ زیرا حتی اگر خداوند نیز وجود داشته باشد، خدا و انسان همتراز هم نیستند تا بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند؛ چرا که یک موجود غیر مادی چگونه با یک موجود مادی می‌تواند ارتباط داشته باشد. مثلا آیا می‌توان باور کرد که انسانی بتواند با سنگی ارتباط برقرار کند؟ یا سنگی شنیده شده که بتواند با انسانی ارتباط داشته باشد؟ دو چیزی می‌توانند با هم ارتباط برقرارکنند که همتراز باشند و نوعی تناسب میان آن دو باشد. آنان با قرار دادن خود در جایگاه پیامبران می‌گویند پیامبران هم بشری از جنس ما هستند،‌ چگونه می‌توانند با خدا ارتباط برقرار کنند یا خدا با بشری ارتباط داشته باشد. چنین پنداری موجب می‌شود تا هر گونه دلایل روشن و معجزات و براهینی که اثبات‌کننده این ارتباط باشد، پذیرفته نشود.(ابراهیم، آیات 9 و 10؛ اسراء،‌آیات 94 و 96؛ مومنون، آیات 45 تا 47؛ تغابن، آیات 5 و 6) در حالی که اینها توجه ندارند که این تناسب و همترازی در مقداری که بتوان ارتباط برقرار کرد با نزول از سوی خداوند در برخی از مراتب هستی و صعود و عروج از سوی انسان تا برخی از مراتب هستی و نشئات آن امکان‌پذیر شده است و دیگر این بشر همان بشر مادی نیست،‌ بلکه دارای روحی است که تا ملکوت و لاهوت بالا رفته است و نوعی تناسب و سنخیت در میان دو طرف ارتباط پدید آمده است.
از جمله پندارهای باطل می‌توان به جبرگرایی ‌اشاره کرد که خود مانع جدی بر سر راه پذیرش اتمام حجت است. خداوند در آیاتی از جمله 148 و 149 سوره انعام و نیز 35 سوره نحل‌، جبرگرايى و پندار باطل كافران در نسبت دادن شرك و گناه خود به خواست خدا را مانع اثربخشى اتمام حجّت الهى در قلوب و اذهان آنها معرفی می‌کند و نسبت به این موضوع هشدار می‌دهد.
2. باورهای خرافی: از دیگر موانع در تاثیرپذیری از اتمام حجت مسئله باورهای خرافی است. اموری چون تطهیر و فال بد زدن به افراد و مانند آن مانع جدی از آن است که شخص از حجت‌ها و براهین روشن بهره گیرد و تحت تاثیر آن قرار گیرد؛ چرا که این شخص هر دلیل و حجت روشنی را تفسیری دیگر می‌کند که مرتبط با باورهای خرافی خودش است. پس هرگز تحت تاثیر براهین روشن قرار نمی‌گیرد و حقایق را اموری می‌داند که به ضرر او خواهد بود و باید از آن پرهیز کرد تا از آسیب‌های آن در امان باشد.(یس، آیات 13 تا 18)
3. تقلید کورکورانه: بی‌گمان تقليد كوركورانه از نياكان و یا دیگران مهم و الگوهای جامعه، مانع تأثير اتمام حجّت است و افرادی که همواره از الگوهایی خاص تقلید می‌کنند و در چارچوب جناح و گروه و حزب فکر و عمل می‌کنند، نمی‌توانند از دلایل روشن تاثیر بپذیرند و آن را به عنوان حقیقت بشناسند و به کار گیرند. خداوند بارها در آیات قرآن تقلید کورکورانه را مانع جدی در سر راه تاثیرپذیری از اتمام حجت دانسته و خواهان توجه به این موضوع در تبلیغ و تاثیرگذاری آن شده است.(ابراهیم، آیا 9 و 10؛ قصص، آیات 32 و 36؛ سبا، آیات 43 و 45)
4. تکبر: یکی از موانع جدی در تاثیرپذیری از سخنان حق و دلایل و براهین روشن،‌ تکبر افراد است. ابلیس و بسیاری از شیاطین انسانی و جنی به سبب همین تکبر است که به مخالفت با حق پرداخته و اتمام حجت الهی در جانشان تاثیری نگذاشته است. کسی که خود را برتر از دیگری می‌داند هرگز به سخن زیر دست خود گوش نمی‌دهد چه رسد که آن را باور و عمل کند. انسان‌های متکبر سخن حق را از دیگران نمی‌پذیرند چرا که ایشان را خوارتر و کوچک‌تر از آن می‌دانند که فکری بلند و عملی خوب و کاری بهتر از خود داشته باشند. از این رو چنین افرادی، مستبد و خودرایی می‌شوند و تفاخر و غرورشان اجازه پذیرش حقایق و اتمام حجت را نمی‌دهد.(مومنون، آیات 45 تا 47؛ نمل، آیات 12 تا 14) خداوند همچنین در آیه 83 سوره غافر از تکبر و غرور علمی این افراد سخن می‌گوید که خود را برتر از آن می‌دانند که حقایق و براهین روشن دیگران را گوش داده و بپذیرند.
5. كوردل شدن: مهر خوردن قلب و كوردل شدن از موانع ديگر تأثير اتمام حجّت است.(اعراف، آیه 101؛ یونس، آیه 74) علت مهر شدن دل‌ها نیز گناهان و مخالفت‌هایی است که انسان با احکام نظری و عملی عقل انجام می‌دهد و زمینه را برای بسته شدن راه‌های شناختی و ادراکی فراهم می‌آورد به گونه‌ای که دیگر حقایق یا وارد جان او نمی‌شود یا وارونه وارد شده و نتیجه عکس می‌دهد. از این رو همین قرآن که هدایت برای متقین و اهل فضایل اخلاقی و موجب افزایش ایمان است اما در قلوب کافران نتیجه عکس داده و آنها را روز به روز از خدا و حقایق دورتر می‌کند؛ چرا که بی‌توجهی به احکام عقل و عقلاء زمینه‌ساز آن است که حقایق وحیانی قرآن را درنیابند و حتی حقایق و براهین عقلی و فلسفی و منطقی را بر نتابند.(بقره، آیات 2 تا 12 )
6. شقاوت: قلوبی که سخت و شقی شده و در اثر گمراهی و گناه به گونه‌ای در آمده که از سنگ و آهن نیز سخت‌تر شده، دیگر نمی‌تواند باران نرم حقایق را بپذیرد و آن را به درون خود راه دهد. از این رو خداوند شقاوت برخاسته از گمراهی و گناه را مانع جدی در پذیرش اتمام حجت در برخی از افراد معرفی می‌کند.(مومنون، آیات 103 تا 106)
اینها مهم‌ترین موانع جدی است که موجب می‌شود انسان‌ها نسبت به دلایل روشن و حجت، کامل و تمام واکنش مثبت نشان ندهند و در برابر آن قرار گرفته و به انکار آن بپردازند و خود و دیگران را به عذاب و بلاهای دنیوی و اخروی گرفتار کنند.