kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۲۸۳۹
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۲:۴۱

اخبار ویژه

 

تحریف موفقیت‌های اقتصادی خیانت تازه پادوهای اشرافیت غربگرا
تحریف واقعیت‌های اقتصادی و ناکامی جلوه دادن موفقیت‌های اقتصادی دولت به‌ویژه در مهار میراث فاجعه‌بار دولت روحانی، به ماموریت ثابت در نشریات زنجیره‌ای وابسته به اشرافیت غربگرا تبدیل شده است. در این میان دو روزنامه سازندگی و هم‌میهن (وابسته به حزب کارگزاران) در حالی جزو معرکه‌گیران عمده هستند که دو دولت مورد حمایت آنها (دولت‌های ‌هاشمی و روحانی) رکورد‌های تورمی بی‌سابقه درحد 49/6 درصد و 59 درصد برجای گذاشته‌اند.
روزنامه سازندگی در تحلیلی با عنوان «آیا منتقدان دولت می‌توانند تورم خلق کنند؟» نوشت: «وزیر اقتصاد گفته متأسفانه عده‌ای برخلاف توصیه‌های رهبری به‌دنبال دامن زدن به ایجاد موج تورمی در کشور هستند. این افراد یا از روی جهل یا براساس اهداف دیگر این اقدامات نادرست را انجام می‌دهند که به نفع مردم، انتظارات روانی جامعه و مدیریت اقتصاد کشور نیست». چنین سخنانی در عرصه سیاسی رایج است اما علم اقتصاد هرگز برای این سخنان وجاهت قائل نیست. خاندوزی در حالی این سخنان را مطرح کرده که آخرین آمارهای بانک مرکزی نشان می‌دهد، رشد نقطه‌به‌نقطه پایه پولی در ماه فروردین نسبت به سال گذشته به ۴۵ درصد رسیده که یکی از بالاترین میزان رشد این متغیر در چند دهه گذشته است. این اتفاق در حالی رخ داده که در این ماه، مانده بدهی دولت به بانک مرکزی ۶۵ هزار میلیارد تومان افزایش یافته و از عوامل اصلی رشد پایه پولی بوده است. در کنار این موارد نسبت پول به نقدینگی که نشان‌دهنده میزان سیالیت نقدینگی است نیز به ۲۶ درصد رسیده که بیشترین میزان تاریخی خود را نشان می‌دهد. البته این عادت همه دولت‌های تورم‌ساز است که مسبب افزایش تورم را همه‌چیز و همه‌کس می‌دانند الا سیاست‌های خودشان. وزیر اقتصاد معتقد است، منتقدان دولت این قدرت را دارند که انتظارات تورمی را تحریک کنند اما در علم اقتصاد مقاله‌ای یا تحقیقی یا کتابی وجود ندارد که نشان دهد که منتقدان سیاسی یا حتی مخالفان دولتی قادر به تحریک انتظارات تورمی و افزایش تورم هستند. این در حالی است که موتورخانه اصلی تورم در بانک مرکزی قرار دارد و کلید آن دست رئیس کل بانک مرکزی است».
از سوی دیگر روزنامه هم‌میهن متعلق به کرباسچی هم ضمن تحریف سخنان وزیر اقتصاد، مدعی اذعان وی به شکست شد(!) و نوشت: «تیر خلاص را آقای وزیر اقتصاد به انتظارات مردم زدند و با اعلام اینکه اگر بانک مرکزی بتواند نوسان ارزی را مدیریت کند، اسفند را با تورمی در حدود 40 درصد به پایان خواهیم رساند. به عبارت دیگر تورم 40 درصدی امسال نیز مشروط به شرطی شده که بانک مرکزی بتواند مشکلات ارزی را حل و مهار کند؛ شرطی که در بیشتر موارد محقق نمی‌شود. تورمی که براساس وعده آقایان قرار بود نصف و سپس تک‌رقمی شود اکنون ۴۰ درصد آن هم مشروط خواهد بود. آنچه که آقای وزیر توجه نمی‌کنند این است که چرا سال 99 و 1402 را مقایسه نمی‌کنند؟ در سال ۹۹، میزان نفت صادراتی کمتر از یک‌سوم اکنون است. قیمت نفت نیز خیلی کمتر از نصف قیمت الان بود. یعنی درآمدهای نفتی این دولت ۶ برابر آن زمان شده، ولی اکنون تورم بیش از آن زمان است.»
درباره این رویکرد هماهنگ نشریات زنجیره‌ای گفتنی است: 1) مخالفان دولت را نباید با منتقدان اشتباه گرفت. برخی از این مخالفان همان‌هایی هستند که ضمن مقابله با جمهوریت و اسلامیت در سال 1388، بستر تحریم‌های آمریکا و تحمیل شوک تورمی را فراهم کردند و بعد‌ها هم- حتی در میان اعضای کارگزاران- گفتند کاش ترامپ رأی می‌آورد و فشار بیشتری اعمال می‌کرد. این غیر از گرای تحریم‌هایی است که به آمریکا داده شد. طیف مذکور سال گذشته نیز با حمایت آمریکا و اسرائیل و انگلیس، بانی اغتشاشاتی بودند که هدفش، توقف موفقیت‌های اقتصادی دولت در مهار فجایع به ارث رسیده از مدیریت اشرافی غربگرا بود. مقامات فرانسوی خسارت شش روز آشوب در این کشور- بدون عقبه خارجی و نقش‌آفرینی احزاب و گروه‌های سیاسی داخلی- را یک ‌میلیارد یورو (۱.۰۹ میلیارد دلار) برآورد کردند. اگر ۶ روز ناآرامی (بدون ضریب‌دهی خارجی و نقش‌آفرینی احزاب داخلی) موجب بیش از یک میلیارد دلار خسارت شده، پنج ماه (۱۵۰ روز) آشوب‌افکنی غربگرایان در ایران با هدایت خارجی در سال گذشته، و هشت ماه (۲۴۰ روز) آشوب‌افکنی نیابتی در سال ۱۳۸۸، مجموعا چقدر خسارت برای اقتصاد ایران به همراه داشت؟! دست‌کم
۶۵ میلیارد دلار به‌خاطر آسیب مستقیم و چند برابر آن، به‌خاطر افزایش هزینه‌های ناشی از تحریم در طول این ۱۴ سال؟!
2) بالاترین رکورد‌های کسری بودجه، رشد نقدینگی، افزایش پایه پول و چاپ پول و نهایتا تورم، در دولت مدعی اعتدال به ثبت رسید و بدتر اینکه آن دولت، موتور تورم را از جهات مختلف روشن کرد و به تصاعد فزاینده رساند و سپس در همین وضعیت تصاعدی، دولت را با این آمار و ارقام تحویل داد: کسری بودجه
۴۸۰ هزار میلیارد تومانی، جارو‌شدگی خزانه و پیش‌خور شدن بودجه ارزی سال ۱۴۰۰‌، انتشار ۲۰۰ هزار میلیارد تومان پول بی‌پشتوانه و انفجار نقدینگی، بدهی انباشته ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومانی، و سررسید اوراق فروخته شده به میزان
۵۳۲ هزار میلیارد تومان. ادامه این روند منطقا می‌توانست طبق پیش‌بینی برخی حامیان دولت سابق، تورم سه‌رقمی (بالای صددرصد) را به ثبت برساند اما دولت رئیسی موفق شد با وجود آن میراث فاجعه‌بار کسری و ناترازی و همچنین تبعات مهندسی‌شده اغتشاشات، تورم 60 درصدی را به 47 درصد برساند و اکنون هم در تلاش برای کاهش بیشتر این نرخ است.
دولت رئیسی در همین مدت برخی یادگاری‌های منفی دولت قبل را هم جارو کرده و ناترازی‌ها را کاهش داده است؛ از جمله: تسویه ۲۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی سود اوراق، تسویه ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به صندوق‌های بازنشستگی، اختصاص ۴۰ هزار میلیارد برای رتبه‌‌بندی معلمان و ۵۴ هزار میلیارد برای تسویه بدهی بانک مرکزی. تامین این هزینه‌های هنگفت (در کنار تامین بودجه عمومی) به‌واسطه افزایش درآمدهای نفتی و غیرنفتی انجام شده است. همچنین با وجود شرارت‌های سال گذشته، نرخ رشد اقتصادی صفر شده در دهه ۹۰، به ۴ درصد رسیده است.
3) اگر صادرات و درآمدهای نفتی سقوط کرده در دولت سابق، در دوره فعلی احیا شده، این یک موفقیت بزرگ است و اگر غیر از جبران کسری 480 هزار میلیارد تومانی، مجموعا ۴۶۴ هزار میلیارد تومان از بدهی‌ها و تعهدات دولت قبل هم تسویه شده، از طریق همین افزایش صادرات و درآمد نفت صورت گرفته است. گردانندگان سازندگی و هم‌میهن قطعا از این ارقام هنگفت و حیرت‌انگیز در زمینه تبدیل ناترازی‌ها به تراز مالی مثبت خبر دارند، اما ماموریت دارند آشوب‌افکنی ناکام سال گذشته را با آشوب‌افکنی ذهنی احیا کنند.
4) براساس آخرین آمار بانک مرکزی، نرخ رشد دوازده‌ماهه نقدینگی در تداوم روند نزولی خود از مهرماه سال 1400 (42 و هشت‌دهم درصد) به 26 و 9 دهم درصد در پایان مرداد‌ماه سال 1402 کاهش یافته است. رشد سرسام‌آور نقدینگی در دولت روحانی حالا در دولت رئیسی کنترل شده که نویدبخش کنترل سرعت تورم در ماه‌های پیش‌رو است. همچنین، رشد پایه پولی از 25 و 7 دهم درصد در پایان سال 1401 به 25.1 درصد در مردادماه 1402 رسید. همچنین رشد دوازده‌ماهه پول در مردادماه سال جاری معادل 41 درصد بوده که نسبت به رشد دوره مشابه سال قبل (55 درصد) معادل 14 درصد کاهش یافته است.

شگرد جناحی کردن مذاکرات برای تبرئه بایدن و ابقای تحریم‌ها
روزنامه نیویورک‌تایمز، تیتر غلط‌انداز «مذاکره مستقیم در نیویورک» را به‌عنوان تیتر اصلی خود منتشر کرد و ذیل آن در تیتری فرعی نوشت: «پیشنهاد جدید موسویان به ایران و آمریکا برای احیای برجام همزمان با اوج‌گیری حملات جمهوری‌خواهان تندرو به او».
عبارت اخیر روزنامه هم‌میهن به نحوی بیان شده که انگار فقط جمهوری‌خواهان آمریکا دشمن هستند و دموکرات‌هایی که همین الان در دولت آمریکا حضور دارند، همان‌هایی نیستند که از تحریم‌ها و ارائه تضمین معتبر برای عدم تکرار عهدشکنی برجامی طفره رفتند.
هم‌میهن می‌نویسد: «مجمع عمومی سازمان ملل تا چند روز دیگر آغاز‌‌‌ می‌شود. این نشست فرصت خوبی برای آغاز گفت‌وگوهای مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا و متعاقب آن برگزاری نشست کشورهای ۱+۵ و ایران برای احیای برجام است». این، بخشی از پیشنهاد سیدحسین موسویان، دیپلمات پیشین و سخنگوی تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران در زمان مسئولیت حسن روحانی در ابتدای دهه 1380 است. موسویان پیشنهاد خود را در حالی مطرح کرده که در روزهای اخیر و درپی سخنرانی‌اش در نشست سالیانه «فرماندهی استراتژیک آمریکا (استراتکام)» با حملات تند جمهوری‌خواهان و کنگره از یک‌سو و اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور از سوی دیگر مواجه شده بود. «فرماندهی استراتژیک» یک نهاد دولتی- نظامی آمریکاست که مسئولیت اموری همچون بازدارندگی استراتژیک، و تهدیدات موشکی آمریکا را برعهده دارد. موسویان در این نشست که با موضوع «بازدارندگی» برگزار شده بود، انگشت بر نکته مهمی گذاشت و با بازخوانی مداخلات آمریکا در امور ایران از زمان دولت مصدق تا حمایت از صدام در جنگ ایران و عراق و نهایتاً، خروج ترامپ از برجام نتیجه گرفت این اقدامات که همگی هم در زمان دولت‌های تندرو جمهوری‌خواه رخ داد، حاصلی جز تقویت گرایش‌های نظامی و اقتدارگرایی در ایران نداشته است و در سال‌های اخیر و پس از تجربه برجام، مقامات ایران را به دوری بیشتر از غرب، اتخاذ راهبرد «نگاه به شرق» و حتی تلاش برای شکل دادن اتحادهایی استراتژیک با چین و روسیه واداشته است.
سخنرانی صریح موسویان که در آن، جمهوری‌خواهان تندرو و جریان‌های میلیتاریست آمریکا را هدف گرفته بود، خیلی زود واکنش تند آنان را برانگیخت. تندروهای آمریکا، نوک تیز حملات خود را متوجه «فرماندهی استراتژیک آمریکا» کردند که چرا از چهره‌ای چون موسویان که از دیپلمات‌های سابق جمهوری اسلامی است، در نشست سالیانه خود دعوت کرده است. در این زمینه، نشریه آمریکایی «واشنگتن فری‌بیکن» نوشت: «سناتور جمهوری‌خواه راجر ویکر و مایک راجرز، به تحقیق پرداخته‌اند که چرا مرکز تصمیمات فرماندهی راهبردی آمریکا میزبان یک مُبلّغ بدنام ایرانی است».
هم‌میهن می‌افزاید: علت حملات و اتهام‌زنی‌های راست رادیکال ایران و راست رادیکال آمریکا به چهره‌هایی چون موسویان چیست؟ آنچه روشن است این دو جریان از دو مسیر متفاوت به یک راهبرد می‌رسند که همانا ضرورت تداوم و حتی افزایش تنش در روابط میان ایران و آمریکاست. برمبنای چنین رویکردی است که در مقاطع مختلف، هرگاه زمینه تنش‌زدایی و شکل‌گیری سطحی از مذاکرات فراهم شده است، راستگرایان رادیکال در تهران یا واشنگتن فعال می‌شوند و میز مذاکره را برهم می‌زنند؛ که در این میان، سهم و مسئولیت تندروهای آمریکایی را باید بسیار بیشتر دانست. طرح مشکوک بحث «محور شرارت» در سخنرانی جورج بوش پسر آن‌هم در شرایطی که دولت ایران منادی گفت‌وگوی تمدن‌ها بود و حتی مقامات نظامی ایران در جنگ علیه تروریسم به همکاری اعلام‌نشده‌ای با ائتلاف ضدطالبان روی آورده بودند؛ نماد بارزی از این اقدامات بود که نه‌فقط روابط دوطرف را بار دیگر به مرز بحران رساند، بلکه موقعیت نیروهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو در ایران را به‌شدت تضعیف کرد. مواضع رادیکال دولت بوش علیه ایران، یکی از عوامل اصلی کنار رفتن چهره‌هایی چون خاتمی، روحانی و موسویان و روی آمدن راستگرای رادیکالی چون احمدی‌نژاد بود. پس از احمدی‌نژاد نیز، با وجود روی کار آمدن میانه‌روها در ایران، باز هم این رادیکال‌های راست بودند که تحت‌عنوان «دلواپسان» به فضا‌سازی و کارشکنی در مسیر توافق هسته‌ای پرداختند و خواسته یا ناخواسته با تل‌آویو، ریاض و لابی‌های عبری-عربی در آمریکا همراه شدند. حتی پس از آنکه برجام به امضاء رسید، باز حملات راستگرایان تهران و واشنگتن ادامه یافت. راست‌های رادیکال با گذشت حدود 18 ماه از زمان روی کار آمدن ترامپ، نهایتاً به هدف خود رسیدند و در اردیبهشت 1397 آمریکا از برجام خارج شد و تا امروز نیز، به‌رغم همه فرازونشیب‌ها و تحولات داخلی ایران و آمریکا، احیای آن محقق نشده است.
روزنامه هم‌میهن توضیح نداده که اگر فقط جمهوری‌خواهان خواستار به‌هم زدن برجام یا قرار دادن ایران در فهرست محور شرارت بودند، چرا دولت دموکرات اوباما بر لیست تحریم‌ها پس از برجام افزود، بر سر راه اجرای برجام و سرمایه‌گذاری در ایران کارشکنی کرد، داعش را علیه ایران پدید آورد، اقدام به ترور و خرابکاری هسته‌ای کرد و پایه‌گذار «تحریم‌های فلج‌کننده» بود؟! همچنین این پرسش بی‌پاسخ است که چرا دولت دموکرات بایدن حاضر نشد با لغو موثر تحریم‌ها و ارائه تضمین معتبر، به برجام برگردد؟ از سوی دیگر، دو سال مذاکره در این مسیر، فقط بی‌ارادگی و بی‌صداقتی دولت بایدن را آشکار کرده و نشان داده که آنها اقدام ترامپ را نه به‌عنوان مزاحم، بلکه ابزار فشار برای چانه‌زنی و امتیازگیری بیشتر می‌دانند. بنابراین سؤال بعدی این است که پیشنهاد دیدار در نیویورک و مذاکره مجدد چه آورده‌ای برای ایران دارد و حال آنکه حتی حسن روحانی هم گرفتن عکس یادگاری با رئیس‌جمهور آمریکا را امتیازی برای طرف ایرانی می‌دانست.
گفتنی است تلاش برای فاصله‌گذاری میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان از سوی برخی محافل، کمک به دولت مستقر آمریکا برای‌ شانه خالی کردن از مسئولیت لغو همه تحریم‌ها (وعده برجامی روحانی و غربگرایان) تلقی می‌شود. وگرنه روشن است که دولت بایدن هم نه‌تنها حاضر به لغو تحریم‌ها نیست بلکه چندصد مورد بر شمار آنها افزوده و البته با شوک افزایش صادرات نفت ایران به حدود دو میلیون بشکه مواجه شده است.
یادآور می‌شود مقامات دولت بوش بارها از اصلاح‌طلبان در ایران اعلام حمایت کرده بودند. دولت اوباما نیز از آنها در آشوب‌افکنی سال 1388 حمایت کرد تا از این طریق، حماسه و نقطه قوت مشارکت 40 میلیونی را به تهدید تبدیل کند. از متن همان آشوب هم تحریم‌های فلج‌کننده زاییده شد؛ اما بانیان غربگرای آن در طول دهه گذشته مدعی بوده‌اند سیاست‌ورزی‌شان برای برداشتن تحریم‌هاست!

فرمانده سابق سنتکام: تخلیه افغانستان اشتباه مرگبار آمریکا بود
ژنرال فرانک مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام که هنگام سقوط کابل فرماندهی نیروهای آمریکایی در افغانستان را برعهده داشت، گفت: پشیمانی‌های زیادی بابت تصمیم در مورد خروج از افغانستان دارم.
او در گفت‌و‌گو با شبکه فاکس نیوز اظهار داشت: معتقدم تاریخ درباره تصمیم خروج و چگونگی خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، به عنوان‌اشتباهی مرگبار قضاوت خواهد کرد.
فرانک مکنزی که ژنرال بازنشسته است از مارس سال ۲۰۱۹ تا آوریل ۲۰۲۲، فرمانده سنتکام بود و بزرگ‌ترین تخلیه تاریخ آمریکا از کابل زیرنظر او در اواخر ماه آگوست ۲۰۲۱ انجام شد. او می‌گوید: زمانی که دولت آمریکا تصمیم به خروج نیروها گرفت، باید تخلیه افراد نیز صورت می‌گرفت. فکر این‌که چگونه می‌شد بهتر عمل کرد، هر سال در ماه آگوست ذهن مرا مشغول خواهد کرد.
مکنزی افزود: در مورد نحوه‌ پایان حضور آمریکا در افغانستان‌، پشیمانی‌های زیادی دارد. فکر می‌کنم که تصمیم‌های اساسی «غلط» گرفته شدند، به ویژه در مورد تخلیه افراد و کارکنان سفارت و شهروندان آمریکایی و افغان‌های در معرض خطر که در نهایت مستقیما به رویدادهای آگوست ۲۰۲۱ انجامید.