kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۲۶۰۱
تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵

نگاهی به جایگاه عدد چهل در شریعت و عرفان

 

محمد شاهرخ همدانی
یکی از واژگانی که در بین ارباب سلوک و اصحاب مراقبه و معرفت و عرفان برگرفته از متن آیات و روایات، زیاد به‌کار می‌رود و حاوی اسرار الهی بوده و کاربرد فراوانی داشته و آثار اعجاب‌آوری را از برای آن ذکر کرده‌اند، کلمه و عدد «اربعین» است که مفهوم و مصادیق خارجی آن در میان بسیاری از اقوام و ادیان و مذاهب مورد نظر و توجه بوده است که از آن تعبیر به چلّه هم می‌شود.
سحرگه رهروى در سرزمینى
همى گفت این معمّا با قرینى‏
که اى صوفى‌، شراب آنگه شود
صاف که در شیشه بر آرد اربعینى
در فرهنگ اسلام، نوعى رابطه تکوینى و تشریعى نسبت به «اربعین» وجود دارد که دارای کاربرد بسیاری در مسائل مختلف از جمله احکام فقهی و مباحث اخلاق و عرفانی می‌باشد.
قرآن کریم داستان میقات حضرت موسی‌(ع)را در ظرف زمانی اربعین بیان می‌کند و با تعبیراتی بسیار عالی بر واقعیت و حقیقت عدد چهل و آثار آن و چله‌نشینی صحه می‌گذارد.
خدای متعال در قرآن می‌فرماید: و ما با موسى سى شب قرار ملاقات دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده پروردگارش به چهل شب تکمیل شد... (الاعراف:142)
همین امر باعث شده است که ماه ذی‌القعده برای اولیای الهی ماهی خاص باشد و اولیای خدا و بزرگان و اساتید عرفان و اخلاق بر مراقبه آن تاکید کنند و این ماه را به شاگردان خود توصیه نمایند، چون این ماه موافق است با اربعین حضرت موسی‌(ع)که در قرآن از آن به میقات حضرت موسی‌(ع) نام برده شده است که سی روز از آن، ماه ذی‌‌القعده و ده روز آن دهه اوّل ماه ذی‌الحجه است که به عید قربان ختم می‌شود.
شاید که گفت‌وگوی تو باشد، در آن میان
هر قصه‌ای که هست به عالم، شنیدنی‌ست
و باز در داستان حضرت یونس‌(ع) به اربعین و آثار آن ‌اشاره شده است که بنابر روایات، خداوند حضرت یونس‌(ع)را بعد از چهل روز زاری و ناله و گفتن ذکر یونسیه («لا‌اله‌الا‌الله سبحانک انی کنت من الظالمین»)، از شکم ماهى بیرون آورد. (امالى صدوق، ص 77 )در مورد خلقت حضرت آدم، رسول خدا(صلّى الله علیه و آله ) می‌فرمایند: إنّ اللهَ خَمَّرَ طینَه آدمَ بِیَدهِ أربعینَ صَباحًا. (إحیاء علوم‌الدّین، ج 4، ص 277)؛ خدای متعال گل جناب آدم علیه‌السلام را به دست خود، در چهل روز سرشت.
از طرفی دیگر بر اساس آیات و روایات، عقل انسان در چهل سالگی به بلوغ خود رسیده و نفس هم در این سنین، نسبت به مصالح و مفاسد، به مرتبه تدبیر و تشخیص می‌رسد که خدای متعال در‌اشاره به این موضوع در قرآن کریم مى‏فرماید: و هنگامى که انسان به مرحله رشد و شکوفائى تامّ رسید و چهل سال بر او گذشت، مى‏گوید: پروردگارا، طریق شکر و سپاس نعمت‌هاى‏ خودت را بر من و پدر و مادرم به من الهام فرما! و طریق انجام عمل صالح که مورد رضا و تحسین تو باشد را به من بیاموز! و در میان ذرّیّه من صلاح و سداد را استوار فرما! بدرستی که من به تو روى آوردم و تسلیم خواست و اراده تو گشتم.(الأحقاف، ذیل آیه 15)
در کتاب خصال شیخ صدوق از امام صادق‌(ع)روایت مى‏کند که فرمودند: إنّ العَبدَ لَفى فُسْحَه مِن أمرِه ما بَینَهُ و بینَ أربعینَ سَنه؛ فإذا بَلَغ أربعینَ سَنه أوحَى اللهُ عزَّوجلَّ إلَى مَلَئکَتِه: إنّى قد عَمَّرتُ عَبدى عُمرًا فَغَلِّظا و شَدِّدا و تَحَفَّظا و اکتُبا عَلیهِ قَلیلَ عَمَلِه و کَثیرَهُ و صَغیرَهُ و کَبیرَه! (خصال، ص 545 )؛ انسان تا سنّ چهل سالگى مورد عفو و مغفرت پروردگار است؛ و زمانى که به این سنّ رسید، خداى متعال به دو ملک رقیب و عتید که موکّل بر اعمال و کردار او هستند، وحى مى‏فرستد که: من به تحقیق به بنده‏ام عمر کافى جهت کسب معرفت و بلوغ عقلى عنایت کردم، از این پس دیگر او در کردار و اعمالش رها و آزاد نیست، بر او سخت‏ بگیرید و هر آنچه از او سر مى‏زند، کم یا زیاد، دقیقاً ثبت و ضبط کنید.
دلا، تا کی درین کاخ مجازی
کنی مانند طفلان خاکبازی؟
بر این اساس اگر فردى تا سنّ چهل سالگى استعداد صلاح و هدایت را در خود به‌وجود نیاورد، وصول به مرحله سعادت و رستگاری براى او مشکل خواهد شد، چنان‌که این حدیث در کتب شیعه و در «احیاءالعلوم» وارد است که: إذا بَلَغ الرَّجُلُ أربعینَ سَنه و لَم یَتُبْ مَسحَ الشَّیطانُ وَجهَهُ بِیَدهِ و قالَ: بِأبى وَجهُ مَن لا یُفْلِح! (إحیاء العلوم، ج 3، ص 28)؛ اگر شخصى به سنّ چهل سالگی برسد و توبه نکند و بنا را بر بندگی و اصلاح نفس خویش نگذارد، شیطان پیشانى او را مسح کند و گوید: پدرم فداى تو باد که دیگر رستگار نخواهى شد!
مستحب است مومن از چهل سالگی عصا در دست بگیرد‌،چنان‌که روایت شده: مَن بَلَغَ أَرْبَعِینَ و لَمْ یَأْخُذِ العَصا فَقَد عَصَى، (کسی که به سن چهل سالگی برسد و عصا بر دست نگیرد عصیان کرده است) چرا که عصا یا همان چوب دستی، علامت سفر است و سابق که مسافرین پیاده به سفر می‌رفتند یکی از اصلی‌ترین ابزار سفر آنان چوب دستی یا همان عصا بود و چون سن انسان به چهل سالگی می‌رسد، هنگام سفر به آخرت آغاز می‌شود. تأویل عصا و معنای آن، مهیّا شدن برای سفر آخرت است. (اقتباس از رساله سیرو سلوک منسوب به بحر العلوم، ص: 34)
نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل ساله فرو ریزد پر و بال
از طرفی دیگر، در بسیارى از روایات وارد است که: مَن قَرَأ الحَمدَ أربعینَ مَرَّةفى الماءِثُمّ یَصُبُّ علَى المَحْمومِ شَفاهُ اللهُ. (بحار الأنوار، ج 104، ص 62)؛ هر کس چهل بار سوره حمد را بر آبى بخواند سپس آن را بر مریض تب دارى بپاشد شفا خواهد یافت.
در کتاب خصال، با اسناد متّصل خود از عبدالله بن مسکان از حضرت صادق‌(ع)روایت مى‏کند که فرمود: إذا ماتَ المُؤمنُ فَحَضَر جِنازتَه أربعونَ رَجُلًا مِن المؤمنینَ فَقالوا: اللّهمَّ إنّا لا نَعلمُ مِنهُ إلّا خَیرًا و أنتَ أعلَمُ بِه مِنّا! قالَ اللهُ تبارکَ و تَعالَى: إنّى قَد أجَزْتُ شَهادتَکُم و غَفَرتُ لَه ما عَلِمتُ ممّا لا تَعلَمونَ. (خصال، ص 538)؛ هنگامی که مؤمنى از دنیا برود و چهل مؤمن بر سر جنازه او شهادت دهند که خدایا ما جز نیکى از او چیزى نمى‏دانیم، درحالی که تو از ما به او آگاه‌ترى! خداى متعال مى‏فرماید: من شهادت شما را در حقّ این مؤمن امضاء و تنفیذ کردم و از او براى آنچه که از او مى‏دانم و شما نمى‏دانید درگذشتم و او را مورد عفو و مغفرت خویش قرار دادم. نقل می‌کنند در بنى‏اسرائیل عابدى بود ریاکار و خداى متعال حضرت داوود‌(ع)را بر احوال او مطّلع گردانید. پس از گذشت زمانى فوت مى‏کند و حضرت داوود بر جنازه او حاضر نمى‏شود. چهل مرد از بنى‏اسرائیل بر جنازه او شهادت مى‏دهند که خدایا ما غیر از نیکى و خوبى از او سراغ نداریم و تو به احوال او از ما آگاه‌ترى، خدایا او را بیامرز! و زمانی که او را غسل دادند باز چهل نفر دیگر همین شهادت را نسبت به او تکرار کردند و هنگامی که او را در قبر نهادند چهل مرد دیگر این شهادت را در حقّ او بر زبان آوردند. در این هنگام خداى متعال به داوود وحى فرستاد: چه چیز تو را مانع شد تا بر جنازه او حاضر نگشتى؟ عرض کرد: پروردگارا به‌ سبب همان چیزى که تو مرا از آن مطّلع گردانیدى.
خداى متعال به او فرمود: به‌درستی که قومى از بنى‏اسرائیل بر حسن کردار و رفتار او شهادت دادند و من به جهت احترام آنها از گناهانش درگذشتم و آنچه را دیگران از او نمى‏دانستند بیامرزیدم‏. (عدّه الدّاعى، ص 136) از خصوصیات و تاثیرات عدد چهل این است که رسول خدا(ص)برای تثبیت و ماندگاری یک مطلب، از آثار تکوینی چهل مدد می‌جستند که در روایت است بعد از نزول آیه تطهیر(احزاب، آیه 33) تا چهل روز بر درب خانه امیر‌المومنین و فاطمه زهرا(ع)حاضر می‌شدند و این آیه را خطاب به ایشان قرائت می‌کردند. این حدیث را هم بزرگان اهل تسنن و هم شیعه نقل کرده‌اند و مرحوم شیخ در «امالى» با سند متّصل خود از ابو‌الحمراء نقل می‌کند که گوید: شَهِدْتُ النَّبِىَّ ارْبَعینَ صَباحاً یَجِى‏ءُ الى بابِ عَلىٍّ وَ فاطِمَه فَیَأْخُذُ بِعِضادَتَىِ الْبابِ ثُمَّ یَقولُ: السَّلامُ عَلَیْکُمْ اهْلَ الْبَیْتِ وَ رَحْمَه اللهِ. الصَّلاه یَرْحَمُکُمُ اللهُ «انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَیْتِ‏ وَ یُطَهَّرَکُمْ تَطْهیراً». (امام‌شناسى، علامه طهرانی، ج‏3، ص161)؛ من چهل روز هنگام صبح شاهد بودم که رسول خدا مى‏آمد پشت در خانه على و فاطمه و دو بازوى در را مى‏گرفت و مى‏فرمود: درود خدا بر شما اهل‌بیت و رحمت خدا بر شما، نماز! خدا شما را رحمت کند و سپس آیه تطهیر را در شأن آنها قرائت مى ‏کرد و مىِ‏فرمود: من با کسى که با شما دشمن است دشمنم و با کسی که با شما دوست است دوستم.
تاثیر سیر و سلوک چهل روزه در ارتقای معنوی
امّا در امور عبادى و مسائل سلوکى و کیفیّت تأثیر این عدد در ارتقاء معنوى و کسب فضائل روحى و عبور از مراتب نفس، مطالب بسیاری بر اساس آیات و روایات و سیره بزرگان استفاده می‌شود که حاوی نکات گرانسنگی است
امام باقر(ع)می فرماید: ما أخلَصَ العَبدُ الإیمانَ بِاللهِ عزَّوجلَّ أربعینَ یَومًا إلّا زَهَّدَهُ اللهُ عزّوجلَّ فى الدُّنیا و بَصَّرَهُ داءَها و دَواءَها فأثبَتَ الحِکمه فى قَلبِه و أنطَقَ بِها لِسانَه. (کافى، ج 2، ص 16)؛ هر بنده‏اى که در مدّت چهل روز ایمانش را براى خداى متعال پاک و خالص گرداند (و یا اینکه فرمود: ذکر خدا را در عرض چهل روز به‌نحو شایسته و سزاوار عبودیّت به ‌پا دارد) مسلّماً خداى تعالى او را نسبت به دنیا بى‏رغبت کند و نسبت به دردها و درمان‏هاى روحى‏اش آگاهى دهد و حکمت و صواب و راه صحیح و متقن را در دل او استقرار بخشد و زبانش را به حکمت و گفتار صواب گویا گرداند. و نیز از کتب عامّه در احیاء العلوم گوید: قالَ رسولُ‌اللهِ‌(ص): ما مِن عَبدٍ یُخْلِصُ للهِ العَمَل أربعینَ یَومًا إلّا ظَهَرَتْ یَنابیعُ الحِکمه مِن قَلبِه علَى لِسانِه. (إحیاء علوم الدّین، ج 4، ص 376)؛ رسول خدا صلّى‌الله علیه و‌آله و سلّم فرمود: هیچ بنده‏اى نیست که عملش را به مدّت چهل روز صرفاً براى خدا انجام دهد مگر اینکه نتیجه‏اش ظهور و بروز چشمه‏هاى حکمت از قلب بر زبانش خواهد بود.
مرحوم علامه طباطبایی نقل می‌کردند: وقتی این روایت شریف را شنیدم بر اساس وعده آن چهل روز، بنا را بر اخلاص گذاشتم و همان نتیجه را گرفته‌ام که در روایت فرمودند.
مرحوم علامه سید مهدی بحر العلوم در این باره می‌فرمایند: و بالجمله خاصیّت اربعین در ظهور فعلیّت و بروز استعداد و قوّه و حصول ملکه، امری است مصرّحٌ بِه در آیات و اخبار، و مجرّب اهل باطن و اسرار، و این است که در حدیث شریف حصول آثار خلوص را که منبع عین معرفت و حکمت باشد در این مرحله خبر داده. و شکّ نیست که هر نیکبختى که به قدم همّت این منازل چهل‏گانه را طىّ کند، بعد از آنکه استعدادات‏ خلوصى را به فعلیّت آورد سرچشمه معرفت از زمین قلب او جوشیدن آغاز کند. و این منازل چهل‏گانه در عالم خلوص و اخلاص واقعند و مقصود و منتهاى این منازل‌، عالمى است فوق عالم مخلَصین و آن عالمِ ابیتُ عِندَ رَبّى یُطعِمُنى و یَسقینى است، چه طعام و شراب ربّانى معارف و علوم حقیقیّه غیر متناهیه است.
(رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص39)
خدای متعال به یکی از این موارد در سوره انبیاء آیه 87 و 88 در جریان داستان حضرت یونس‌(ع)‌اشاره می‌کند و می‌فرماید: «و همنشین ماهى (حضرت یونس ع) را به‌یاد‌آور در وقتی که با حالت خشم و غضب از قوم خود کناره گرفت و چنین پنداشت که اراده قاهره و مشیّت متقنه ما دامان او را نمى‏گیرد (و فقط این قهر و غلبه مخصوص قوم و افراد شهر اوست؛ و ما او را در شکم ماهى قرار دادیم). پس در ظلمات‌،خداى را بخواند: که هیچ معبودى و مؤثّرى در عالم وجود جز ذات اقدس تو نیست! تو منزّهى از هر حمد و ثنا و سپاس ما و از هر فکر و خیال و وهم و ادراک ما نسبت به ذات ذوالجلال خود (و ما تو را با افکار خود و نیّات ناقصه و عقل ضعیف و سعه وجودى محدود خود طلب مى‏کنیم و تو بالاتر و برتر از وهم و خیال ما هستى) به‌ درستی که من از زیانکارانم و بر نفس خود با این افکار و کردار ظالم مى‏باشم. پس آن‌گاه ما او را بیامرزیدیم و دعاى او را اجابت کردیم و او را از غم و کدورت و تألّم عالم اعتبار رها ساختیم و به عالم حقائق و واقعیّت توحید وارد کردیم و سرّ این حقیقت را به او نمایاندیم؛ و این چنین مؤمنین را نجات و رستگارى مى‏بخشیم»
و در کتاب شریف بحار‌الانوار ج 5 ص 43 از تفسیر على بن ابراهیم روایت می‌کند از حضرت امام جعفر صادق‌(ع): فَبَقَى آدمُ اربعَینَ صَباحاً ساجِداً یَبْکى على الجَنَّه؛ حضرت آدم چهل شبانه‌روز در حالت سجده بر اخراجش از بهشت‌گریه می‌کرد.
مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم در رساله سیر و سلوک منسوب به ایشان در تاثیر عدد اربعین مى‏فرماید:
خود به عیان دیده‏ایم و به بیان دانسته‏ایم که این مرحله شریفه از مراحل عدد را‌،خاصیّتى است خاصّ و تأثیرى است مخصوص، در ظهور استعدادات و تتمیم ملکات، در طىّ منازل و قطع مراحل و منازل راه، اگرچه بسیار باشد لکن در هر منزلى مقصدى است؛ و مراحل اگر چه بی‌شمار باشد، چون به این مرحله داخل شدى اتمام عالمى است... (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص 29 )
... و زمان مسافرت عالم دنیا و ظهور استعداد، و نهایت تکمیل در این عالم در چهل سال است. چنان‌که وارد است که عقل انسان در چهل سالگى به قدر استعداد هر کسى کمال مى‏پذیرد و از بدو دخول او در این عالم در نموّ است تا سى سالگى، و ده سال بدن او در این عالم واقف است؛ و چون چهل سال تمام شد سفر عالم طبیعت تمام است و ابتداى مسافرت به عالم آخرت است. و هر روز و هر سال جزوى از آن بار سفر بندد و از این عالم رحلت کند. قوّت او سال به سال در کاهیدن است، و نور سمع و بصر در نقصان، و قواى مادّیه در انحطاط، و بدن در ذبول(پژمردن)؛ چه‌، مدّت سفر و اقامت او در این عالم در چهل سال تمام شد... (همان مصدر، ص 30 ) همچنین در حدیثى که رسیده است که از چهار جهت خانه هر کس تا چهل خانه همسایه‏اند. چون این عدد تمام شد گویا از عالم هم جدا گشتند و تأویل آن در مناسبت و جوار از جهاتِ قواى اربعه است، که عقلیّه و وهمیّه و شهویّه و غضبیّه است. و هر که چهل مرحله از مراحل این قوا از دیگرى دور نشود از عالَم آن خارج نشده و با یکدیگر جوار دارند... (همان مصدر، ص36)
مرحوم علامه طهرانی در ذیل این فرمایش مرحوم سید بحر‌العلوم می‌فرمایند: مراد مصنّف آن است که انسان از چهار طرف گرفتار قواى اربعه عقلیّه و وهمیّه و غضبیّه و شهویّه است و تا از هر کدام از آنها تا چهل منزل دور نشود به مقام فناء فى‌الله نخواهد رسید. چون‏مجرّد خروج از یک مرحله از شهوت مثلًا انسان را از آن مرحله به تمام معنى الکلمه خارج نمى‏کند. چون حقیقت آن مرحله از شهوت هنوز در وجود انسان مخفى است و تا چهل مرحله از مرحله اوّل دور نشود آثار به کلّى از بین نمى‏رود. بنابراین اگر عالم شهوت را مثلا داراى مراحل عدیده‏اى فرض کنیم، هنگامى انسان از یک مرحله از آن به کلّى خارج مى‏شود که از چهل مرحله بعد از آن خارج شده باشد و الّا مجرّد خروج فى الجمله انسان را از آن مرحله خارج نمى‏کند و ممکن است به عروض عوارضى انسان به مرحله اوّل برگردد. همچنین است عالم عقل و غضب و وهم؛ بنابراین کسى حقّا ًاز مرحله اوّل غضب خارج مى‏شود که از مرحله چهلم خارج شود و کسى حقّاً از مرحله پنجم عقل خارج مى‏شود که از مرحله چهلم خارج شود و هکذا... باید از هر مرحله‏اى که فرض کنیم چهل مرحله دور شود تا از آن مرحله به کلّى خلاص شود... (رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص 36، پاورقى‏)
از رسول‌الله (ص) روایت کرده است که: مَن اغتابَ مُسْلِماً أوْ مُسْلِمَةً لَمْ یَقْبَلِ اللهُ تَعَالى صَلَاتَهُ وَ لَا صِیامَهُ أربعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَةً إلّا أنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ. (جامع الاخبار فصل 109 ص 171)؛ کسی که غیبت مرد مسلمان یا زن مسلمانی را مرتکب شود خدای متعال نماز و روزه‌اش را تا چهل شبانه‌روز قبول نمی‌کند تا اینکه آن صاحب غیبت از او راضی شود.
از: goharmaerefat.ir