kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۲۳۰
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۲۱

برخورد پلیس آمریکا با یک سیاهپوست به جرم داشتن کتاب‌های آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (اخبار ادبی و هنری)

«رندی شرت» یکی از منتقدین آمریکایی است که به دومین کنفرانس «افق نو» در تهران دعوت شده بود. وی طی یادداشتی توضیح می‌دهد که پس از بازگشت به آمریکا چه برخوردی با وی شده و چگونه مورد بازجویی مقامات امنیتی این کشور قرار گرفته است.


کشیش دکتر «رندی شرت» در این یادداشت که توسط سایت مشرق منتشر شده، درباره برخوردی که با وی در فرودگاه آمریکا شده، نوشته است: با ورود به محل بازداشت، یک سالن بزرگ پر از اعراب، ایرانیان، افرادی از آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا و سیاهان دیدم. البته یکی دوتا سفیدپوست هم برای سرپوش گذاشتن روی جنبه نژادپرستانه قضیه آورده بودند. نه یک افسر بلکه دو تا از من راجع ‌به ایران شروع به پرسیدن سؤالاتی کردند:‌ کجا اقامت داشتم، آیا با مقامات دولتی دیدار داشتم، آیا ایرانی‌ها از آمریکایی‌ها متنفرند، آیا به مشکل برخوردم، «افق‌نو» چه بود، چرا به اختیار خود به ایران رفتم. شماره تلفنم را پرسیدند و این‌که آیا باز هم در آینده نزدیک قصد برگشت به ایران دارم و دقیقاً کار حقوق بشری من آن‌جا چه بود.
وی در ادامه آورده است: به من گفتند که باید وسایلم را بگردند. پرسیدند آیا شیء یا وسیله خطرناکی درون آنها هست، چیزی مانند چاقو. یکی از افسران با خشم فریاد کشید: «تو چقدر کتاب می‌خوانی!» این واکنش به ‌دلیل دیدن عکس و کتاب‌های برادران عزیزم آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله خمینی فقید و نیز قرآن و سایر کتاب‌ها و فیلم‌ها در وسایلم بود. باز به من گفتند که همه این وسایل باید از دستگاه خاصی عبور کند و من باید روی صندلی بنشینم. این اتفاقات حوالی ساعت 4:30 می‌افتاد. اذعان دارم که مسئولین مرزی کاربلد و مبادی آداب بودند. البته متأسفانه «مایکل براون»، «ازل فورد»، «اریک گارنر» و «جان کروفورد» با چنین آدم‌هایی برخورد نداشتند و به ‌دست نیروهای نژادپرست دولت به شهادت رسیدند.
دکتر رندی شرت در ادامه یادداشت خود افزوده است: جای تعجب نداشت که سفیدپوستان زودتر از همه آزاد شدند. همین‌طور که از شمار جمعیت کاسته می‌شد، رنگ پوست بازداشت‌شدگان نیز به «سیاهی» می‌گرایید. در ساعت 6:45، اکثر آنهایی‌که مانده بودند، یا سیاه بودند یا  از کشورهای خاورمیانه آمده بودند. 45 دقیقه بعد مرا که تک ‌و تنها مانده بودم، آزاد کردند. درصورتی‌که آن کتاب‌های خواندنی و پرمحتوا را از ایران نیاورده بودم، شاید این‌قدر مرا معطل نمی‌کردند. ولی چه کنم که نمی‌توانم حس همبستگی با مردم ایران و انقلابشان را از خود دور کنم. اینها همان ملتی هستند که با همت عالی به اقلیت‌های مظلوم و محروم دست یاری رسانده‌اند. همواره به آیت‌الله خمینی ارادت خواهم داشت، چراکه ایشان بودند که جلوی نظام آپارتاید نژادپرست قد علم کردند و دانشجویان پیرو خط ایشان لانه جاسوسی را از لوث آنهایی‌که درصدد برانداختن جمهوری اسلامی ایران بودند، پاک کردند.
این فعال سیاهپوست حقوق بشر آمریکایی در پایان نوشته خود تأکید کرده: سال 2005 با خدای خود عهد بستم که با مردم ایران یار باشم. من که باشم که از عهد با پروردگار سر باز زنم. بگذار کتاب‌های مرا ببینند، شاید بخوانند جنایت‌هایی را که در لیبی، سومالی، نیجریه، عراق، پاکستان و غیره و غیره مرتکب شده‌اند. ایران و ایرانیان، کشور و ملتی عزتمند و بافرهنگ هستند که تاریخ تمدن‌شان به 12 هزار سال قبل بازمی‌گردد و تاریخ نشان داده چه مردم صلح‌جو و خوش‌قلبی هستند. هیچ اشکالی در این نمی‌بینم که ملت ایران در دهه سوم انقلاب نیز همچنان پیرو فرمان‌های بنیانگذار انقلابشان، خمینی کبیر باشند. می‌دانم که اگر باز به ایران بیایم، بازداشت می‌شوم، اما با این‌حال برای دیدن دوباره ایران لحظه‌شماری می‌کنم. ان‌شاءالله، خدا باز هم به بنده توفیق حضور در جمع مردم باصفا و صمیمی ایران را بدهد.