رویکرد مردمی در ورزش(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
مهمترین هدف و عالیترین مقصد ورزش و فعالیتهای ورزشی باید کسب رضایت مردم و تزریق روحیه شادی و امید به کالبد و روح و روان آنها باشد. این البته حرفی مندرآوردی و سلیقهای نیست، اصل و قانون نانوشتهای است که در همه جای دنیا- خاصه در کشورهای صاحب ورزش- جاری و حاکم است.
ورزش سروکاری مردمی است و باید تمام و کمال و همهجانبه در خدمت مردم باشد و به سهم خود در مسیر اهداف و آرمانهای اجتماع حرکت کند. برنامه و اقدامات مسئولان ورزش باید در جهت تحقق این هدف و رسیدن به این مقصد باشد، غیر از این هرچه باشد و به هر سمتی که باشد، بیراهه و کجروی است. در یک ارزیابی کلی و تحلیل واقعگرایانه روشن میشود که درباره ورزش (تقریبا در هر حوزهای این حکم صادق و جاری است) دو جریان و دیدگاه وجود دارد و فعال است. یک جریان کلیت ورزش و ابزار و امکانات مادی و سرمایههای انسانی آن را برای مردم و جهتگیری و مقصد نهایی را خدمت به جامعه میداند. ورزش امری(یا شاید هم پدیدهای) اجتماعی است که مثل امور دیگر از کارکردهای متنوعی برخوردار است. ورزش در حوزههای تربیتی، پرورشی، آموزشی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... قادر به نقشآفرینی و تاثیرگذاری است. استفاده هر چه بیشتر از این کارکردها به میزان توانایی و شایستگی و انگیزه مسئولان و سکانداران ورزش مربوط میشود. چنانکه میبینیم در کشورهای پیشرفته از ورزش و کارکردهای متنوع آن، استفاده حداکثری به عمل میآید و در برنامهریزیهای اجتماعی آنان ورزش، جایگاه ثابتی دارد.
یک نگاه به ورزش هم دیدگاه فرصتطلبانه و منفعت جویانه است که برای مردم و نظر و خواست آنها ارزش و اعتباری قائل نیست و حداکثر به آنان در حد « سیاهی لشکرهای الکی خوشی» مینگرد که سکوها را پر و حنجره خود را برای این و آن تیم پاره میکنند. صاحبان این دیدگاه، ورزش را محل و فرصتی برای ارضای منفعتطلبی و تامین سودجویی خود میدانند و به وسایل و امکانات مادی و سرمایههای انسانی آن صرفا به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافشان نگاه میکنند و به هیچ چیز دیگر هم کار ندارند. این جریان حاضر است برای رسیدن به مقاصد خود دست به هر کاری بزند و منافع ملی و مصالح ورزش و بالاخره مطالبات و احساسات مردم را به راحتی نادیده و به سخره بگیرد.
واقعیت تاسفبار این است که دیدگاه منفعتپرست در خیلی از جاهای ورزش نفوذ کرده و یکی از اصلیترین دلایلی که ورزش از سامان و نظم و حرکت متوالی و بیوقفه به سوی اهداف ملی و تحقق خواستههای مردمی بیبهره یا کمبهره است، همین واقعیت است. سعی و تلاش بیامان جریان ضد ورزش فرصتطلب این است که ورزش سامان و نظم بایسته را پیدا نکند و شلختگی و آشفته احوالی بر آن حاکم باشد چون اگر هر چیزی سرجایش قرار بگیرد و هرکسی بر اساس لیاقت در جایگاه خود بنشیند، آن وقت این جریان فرصتطلب قطعا در ورزش جایی نخواهد داشت...!
ورزش متعلق به مردم است و کارگزاران و مدیران آن باید به ورزش خدمت کنند و خادم مردم باشند. اتفاقا در یکی دوهفته اخیر رئیسمحترم جمهور در جلساتی که با مسئولان و مدیران حوزههای مختلف داشته بر مردمی بودن دولت و خدمتگزار مردم بودن تاکید کرده است. ایشان حتی در یکی از این جلسات از مسئولان و همکاران خود خواست که مردمی بودن را فراتر از حرف و شعار و در عمل ثابت کنند. ورزش ما به رویکرد مردمی، سخت نیاز دارد. بدون اغراق و تعارف، این رویکرد در ورزش ما ضعیف است، چه اگر ضعیف نبود و مدیران و مسئولان به رضایت مردم توجه بیشتری داشتند و مطالبات آنها را جدی میگرفتند، بدون تردید الان حال و روز ورزش ایران به گونه دیگری بود و از نظر پیشرفت گامهای بلندتری برمیداشت. انتظار از مدیر جدید ورزش- که به احتمال قوی و طبق اظهارات خودش وزیر آینده ورزش هم خواهد شد- این است که رویکرد مردمی را جدیتر بگیرد و در مسیر سامان دادن و قانونمند کردن ورزش حرکت کند. بدون تردید برای تحقق این اهداف، خواسته و ناخواسته خیلی از اتفاقات مثبت دیگر هم خواهد افتاد، از جمله اینکه افراد منفعتجو و فرصتطلب ضد ورزش- که بساط دلالی و بند وبست و انواع تخلفات را رایج ساختهاند- جای خود رابه افراد لایق و کاربلد و دارای انگیزه خدمت به مردم میدهند و حرکت ورزش ایران به سمت پیشرفت و رسیدن به جایگاه بایسته و حقه شتاب بیشتری خواهد گرفت.
آیا در دوره جدید ریاست ورزش این مطالبه منطقی و به حق- که مصلحت ورزش و منافع ملی را در نظر دارد- تحقق خواهد یافت یا اینکه کماکان قرار نیست اتفاقی بیفتد و سازوکار فعلی ادامه خواهد یافت و منفعت جویان و فرصتطلبان و دلالی افسارگسیخته، مسیر حرکت ورزش را تعیین میکنند و اجازه نخواهند داد تغییر و تحول مثبتی چهره بندد؟! پاسخ این سؤال به زودی معلوم میشود.