kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۲۲۷۵
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۸
نگاهی به فیلم «اوپنهایمر»

توجیه تاریخ هشدار آینده

 
 
 
محمّدصادق رحیمی
 
کریستوفر نولان کارگردان فیلم اوپنهایمر پس از اکران فیلم خود در مصاحبه بیان کرد که امروز دنیا بیشتر از هر زمان دیگری به جنگ و درگیری هسته‌ای نزدیک است. سخنان نولان را اگر در کنار بحران درگیری‌های مداوم روسیه و غرب در اوکراین بگذاریم و تنش‌های روزافزون چین و آمریکا را ببینیم و نیم نگاهی هم به کودتاهای مداوم در آفریقا داشته باشیم و گروهک‌ها و شبه نظامیان تروریستی و التقاطی در غرب آسیا را نیز فراموش نکنیم احتمالاً ما هم نتیجه‌گیری غیر از آنچه نولان بیان کرد نخواهیم داشت.
فضا‌سازی‌های اوپنهایمر را می‌توان در قالب کلیشه‌های همیشگی غرب از دنیا تفسیر کرد. به گونه‌ای که تلاش می‌کنند دانشمندان و افراد موثر در ساخت بمب هسته‌ای را تبرئه کنند و در مقابل مسئولیت همه چیز را متوجه فرماندهان و سیاستمداران عالی‌رتبه آمریکایی بکند. از طرف دیگر زندگی سخت و تحت فشار ‌اندیشمندان علوم مختلف را به نمایش می‌گذارد و با بیان بهانه فشارهای گوناگون فردی، دانشمندان را مستحق داشتن روابط عاطفی متعدد و بدون دیدن عواقب آنها می‌داند. نکته دیگر که همیشه در شخصیت قهرمان‌های فیلم‌های غرب به وضوح مشخص است این‌جا نیز خود را نمایان می‌کند که به بهانه فشارهای مختلف جهانی، ضعف‌های شخصیتی و رفتاری افراد نادیده گرفته می‌شود و همیشه در نقش مظلوم معرفی می‌شوند. در فضا‌سازی‌های فیلم پایان ماجرا بسیار اهمیت دارد چرا که جمع‌بندی به گونه‌ای است که یک پایان شکوهمند و زیبا برای دانشمندان و وطن‌پرستان رقم می‌خورد و سرنوشتی ناگوار برای خائنان، سیاستمداران و وابستگان به خارج در انتظار است که همگی سعی در القای این نکته دارند که آمریکا از گذشته تاکنون همواره اهمیت ویژه‌ای برای دانش و دانشمندان قائل است که این نکته را می‌توان در حضور دانشمندان مختلف از جمله انیشتین، بور و اوپنهایمر و نخبگان آلمان و انگلستان در آمریکا ملاحظه کرد.
مورد بسیار قابل توجه و جذاب فضا‌سازی فیلم از دیگر کشورهای حاضر در محیط بین‌الملل است به گونه‌ای که تصویر‌سازی کشورهای اصلی هر کدام به شکلی به دنبال معرفی دیدگاه غرب نسبت به آن کشورها است که احتمالاً همچنان هم این نگاه به آن کشورها پابرجاست. تصویر آلمان به گونه‌ای نشان داده می‌شود که علی‌رغم توانمندی‌های بالا و ظرفیت‌های گوناگون کاملاً بدون اخلاق و استانداردهای انسانی است که همین موجب بی‌رحمی و خشونت بیش از حد آلمان می‌شود. همچنین آلمان را کشور بی‌توجه به نخبگان و دانشمندان خود معرفی می‌کند. از طرف دیگر شوروی مثل گذشته نقش یک احمق و نادان کم‌هوش را دارد که به راحتی می‌توان آن را دور زد و بدون توجه به مشکلاتی که برایش به وجود می‌آید از مزایای حضور آن استفاده کرد. شوروی نیز همچنان بی‌توجه به دانش و دانشمند است و تنها آمریکا است که پناهگاه ‌اندیشمندان از سراسر دنیا می‌شود. همچنین بارها این نکته یادآوری می‌شود که کمونیسم و شوروی بسیار خطرناک‌تر از نازی‌ها و یا فاشیسم هستند که این نکته را بی‌ارتباط به تنش‌ها و درگیری‌های کنونی غرب با روسیه نمی‌توان دانست. ژاپن نیز همان کلیشه همیشگی سربازی وظیفه‌شناس و سرسخت و جنگنده که بدون هیچ عقلانیت و احساسی پیش می‌رود را بازی می‌کند. و اما دوست همیشگی انگلستان همچنان مثل گذشته یار و یاور ایالات متحده است که دست پنهان نقشه‌ها و پروژه‌ها به حساب می‌آید و تنها کسی است که از همه چیز خبر دارد و در پروژه بمب هسته‌ای دانشمندان خود را وارد می‌کند.
در اوپنهایمر یک بار دیگر دکترین اصلی آمریکایی‌ها در طول سال‌های گذشته را بازخوانی می‌کنیم. دکترین جنگ برای صلح استراتژی اصلی تمام سال‌هایی بوده است که آمریکایی‌ها پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای گوناگون از جمله کره، ویتنام، عراق و افغانستان دخالت کردند و موجب جنگ‌افروزی‌های بیشتری شدند. آمریکایی‌ها با این استدلال که خونریزی و کشتار می‌کنیم برای جلوگیری از خونریزی بیشتر و نجات انسان‌ها در گرو کشتن برخی انسان‌های دیگر است به دنبال توجیه ساخت بمب هسته‌ای نیز هستند. در فیلم نیز به وضوح به این نکته ‌اشاره می‌شود که طبق برآوردهای نظامی و امنیتی پس از تسلیم شدن آلمان و مرگ هیتلر، ژاپن بسیار ضعیف شده است و شوروی از شمال و آمریکا از سواحل جنوبی آن را محاصره کردند و ژاپن عملاً هیچ ‌شانسی برای ادامه جنگ ندارد و همگی می‌دانند که ژاپن بدون بمب هسته‌ای نیز تسلیم خواهد شد. در این‌جا فیلم اوپنهایمر برای توجیه‌ اشتباه تاریخی آمریکا در ساخت بمب اتم که در دهه‌های بعد موجب ایجاد معمای امنیتی و جنگ سرد و تمامی مشکلات بعدی بشر در این حوزه شد، ارائه به پاسخی ظاهری می‌کند؛ پاسخی که به دنبال آن است که این‌طور جلوه دهد که ساخت بمب اتم برای جلوگیری از مرگ سربازان آمریکایی ضروری بوده است و از طرف دیگر آمریکایی‌ها امیدوار بودند به واسطه حجم خرابی و ویرانی شگفت‌انگیز بمب هسته‌ای که ملموس و محسوس می‌شود دهه‌های بعد هیچ کشوری حاضر به ورود به جنگ با یکدیگر نشوند چرا که خطر بمب هسته‌ای را یک‌بار دیده و شنیده‌اند. اما این پاسخ هیچ‌گاه نمی‌تواند معتبر باشد چرا که بمب هسته‌ای نه تنها کشورها را منصرف از ورود به جنگ‌ها نکرد بلکه موجب رقابت‌های تسلیحاتی بیشتر و رقابت قدرت‌های بزرگ برای به دستگیری ابتکار عمل در تسلیحات هسته‌ای شد. پاسخ حقیقی به چرایی دستیابی آمریکا به بمب هسته‌ای در لایه زیرین فیلم قابل مشاهده است، جایی که بیان می‌شود آمریکا به دنبال در دست گرفتن ابتکار عمل در تسلیحات نظامی است و هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که روسیه یا بعدها هیچ کشور دیگری بتواند به این فناوری دست پیدا کنند. به همین دلیل در ژاپن به عنوان یک نمونه بمب‌های هسته‌ای خود را به نمایش گذاشت تا به رقبای خود به ویژه شوروی این نکته را متذکر شود که از این پس نظم جهانی توسط هژمونی آمریکا برنامه‌ریزی و اداره خواهد شد چیزی که خیلی زود چند سال بعد آمریکایی‌ها متوجه شدند غیر قابل کنترل است و شوروی و متحدانش یکی پس از دیگری به این فناوری دست پیدا کردند و حالا می‌توانند با سلاحی که خود آمریکایی‌ها مبتکر آن بودند آمریکا را تهدید کنند.
در نهایت می‌توان گفت اوپنهایمر ترکیبی از یک توجیه تاریخی و یک هشدار آینده‌نگرانه است. توجیهی که به دنبال بیان علت ساخت بمب هسته‌ای توسط آمریکا است و هشداری که از نظامی‌‌سازی دنیا و آمادگی برای جنگ آینده حکایت دارد. اوپنهایمر به دنبال آن است که خطر معمای امنیتی و ایجاد دوران صلح مسلح را به قدرت‌های بزرگ گوشزد کند و این نکته را بیان کند که آغاز هر درگیری بزرگی میان قدرت‌های جهانی در قرن بیست و یکم برابر با استفاده از بمب اتم و در نهایت آغاز نابودی دنیا خواهد بود. این هشدار به توجیه افکار عمومی آمریکا و غرب برای سرمایه‌گذاری بیشتر در زیرساخت‌های صنایع نظامی نیز کمک می‌کند چرا که آمریکا به خوبی می‌داند ‌گریزی از درگیری با قدرت‌های بزرگ شرقی برای حفظ نظم بین‌الملل فعلی که خود سردمدار آن است ندارد.