اهلالبیت در قرآن(1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
اهلالبیت در قرآن کریم شامل چه کسانی میشود و از چه جایگاه و مقامی برخوردارند؟
پاسخ:
جایگاه اهلالبیت
اهلالبیت براساس آیات قرآن و احادیث متواتر به ویژه ثقلین، همتای قرآن بوده و تمسک به یکی از آن دو بدون دیگری مساوی با ترک هر دو است و دستیابی به دین کامل در پرتو تمسک به آیات و روایات امکانپذیر است. در حقیقت قرآن و عترت عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند و رسالت بشر را تا روز قیامت تضمین میکنند (تفسیر تسنیم، آیتالله جوادی، ج 1، ص 132) آری قرآن اسلام مکتوب است، و اهلالبیت اسلام ناطق، قرآن نقشه راه است و اهلالبیت راهبران و هادیان و امامان این راه، قرآن قانون است، و اهلالبیت قانونشناس و مجری پیاده کردن قانون، قرآن مشعل است و اهلالبیت مشعلداران، قرآن کتاب طرح و برنامه نظری عنایت خلقت انسان است و اهلالبیت الگوهای عملی غرض خلقت الهی انسان. بنابراین شناخت اهلالبیت و پیروی از آموزهها و سیره نظری و عملی آن بزرگواران،همانند شناخت قرآن و عمل به آموزههای وحیانی آن از چنین جایگاه والا و رفیعی برخوردار بوده و انسان را در کنار قرآن به سعادت دنیا و آخرت و رستگاری میرسانند.
واژه اهلالبیت در قرآن
لفظ اهلالبیت سه بار در قرآن کریم آمده است: 1- در داستان حضرت موسی(ع) آنگاه که نوزاد کوچکی بود و خانواده فرعون او را پیدا کردند (تا در آینده دشمن و مایه اندوهشان باشد) و پستان هیچ زنی را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شد. آنگاه خواهر موسی آمد و به آنها گفت: آیا مایلید که من شما را بر خانوادهای که دایه این طفل شوند و او را با مهربانی تربیت کنند راهنمایی کنم؟ بدین وسیله ما موسی(ع) را به مادرش برگرداندیم تا دیدهاش به جمال موسی روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد (قصص- 12، 13) در این آیه لفظ اهل بیت به صیغه نکره آمده و مشخص نیست منظور خواهر موسی از این تعبیر چه بوده است. 2- در داستان حضرت ابراهیم(ع) آنگاه که همسرش از بشارت ملائکه که به او مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد،به شگفت آمد، فرشتگان به او گفتند: آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است، زیرا خداوند بسیار ستوده صفات و بزرگوار است (هود- 73) در این آیه همسر ابراهیم(ع) از اهلالبیت شمرده شده است. زیرا و در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است. 3- در آیه تطهیر (احزاب- 33) خداوند میفرماید: همانا خداوند اراده کرده تا هرگونه پلیدی را از شما اهلبیت از بین برده و شما را پاکیزه قرار دهد. این آیه در میان آیاتی قرار گرفته که زنان پیامبر(ص) را مخاطب خود قرار داده و بلکه جزء یکی از این آیات است، و همین موجب شبههای پیرامون مفاد حقیقی آیه شریفه شده است. (اهل بیت در آیه تطهیر، علامه سید جعفر مرتضی، ص 14) بدین جهت آیه تطهیر یکی از بحثانگیزترین آیات قرآن در میان مفسران فریقین است. شیعه بنا بر روایات متواتر پیامبر(ص) مصادیق اهلالبیت موجود در این آیه را منحصر در پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسلام) میداند. اما غالب مفسرین اهل سنت به مقتضای سیاق آیات و برخی احادیث پیامبر(ص) دایره مصادیق اهلالبیت را وسیعتر و شامل همسران و فرزندان و نزدیکان پیامبر(ص) میدانند.
نکات کلیدی در آیه تطهیر
1- آیه تطهیر دارای سه تأکید است: الف) حرف انّ که در پی آن«ما»ی حصر آمده و دلالت دارد که طهارت منحصر در اهلالبیت است. ب) لام تأکید که بر کلمه یذهب آمده تا از مصونیت اهلالبیت از تمام گناهان و معاصی پرده بردارد. ج) جمله یطهرکم تطهیراً در آخر این آیه بیانگر تأکید بر این است که طهارت اهلالبیت کامل و به دور از هر گونه شائبه و شبهه است. (اهل بیت راهبران الهی، محمد کاظم،محمد جواد، ج 1، ص 17) این سه تأکید نشان میدهد که اهلالبیت خاندانی معمولی نیستند، و دارای خصوصیات ویژه و منحصر به فرد والایی میباشند. 2- اراده خداوند در جمله «انما یریدالله...» بر فعل او «اذهاب رجس» از بین بردن پلیدی و «تطهیر» تعلق گرفته و چنین ارادهای، جز اراده تکوینی نیست، چرا که اراده تشریعی به فعل دیگران تعلق خواهد گرفت، نه به فعل صاحب اراده. همچنین سیاق آیه در مقام مدح و ستایش اهلبیت است، و اگر این اراده تشریعی بود، اختصاص به گروه خاصی نداشت، و این مدح و ستایش نیز موردی نداشت. 3- با ملاحظه موارد استعمال لفظ رجس در قرآن (مائده- 90، انعام- 125، یونس- 100) میتوان گفت: این لفظ هم شامل پلیدی محسوس و ظاهری میشود و هم آلودگی معنوی و نامحسوس را در بر دارد. (ره توشه راهیان نور، سیمای اهل بیت در قرآن و سنت، عبدالرحیم سلیمانی، ص 35) شکی نیست که مقصود از رجس در آیه تطهیر که با الف و لام نیز آمده است شامل تمام گناهان میشود (تفسیر نمونه، آیه الله مکارم شیرازی، ج 17، ص 195) 4- علمای اهل تسنن با توجه به معنای لغوی اهل بیت آیه را به خانواده و همسران پیامبر(ص) تفسیر میکنند. (تفسیر الدار المنثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 196)
ادامه دارد