آمیختگی اخلاق و سياست در اندیشه و سیره امام علي(ع)
رضا خراساني
حضرت علي(ع) دو پديده اخلاق و سياست را در هم آميخته و از يك «سياست اخلاقي» دفاع ميكند. در ديدگاه آن حضرت، اخلاق به عنوان يك عنصر نظارتي دروني براي كنترل و مهار قدرت و سياست تلقي ميشود. برای اثبات فرضيه فوق به تعمق و تأمل در سيره زندگي سياسي امام علي(ع) ميپردازيم. مهمترين منبع قابل دسترس كتاب ارزشمند نهجالبلاغه است كه به زيبايي روش، منش و رفتار سياسي و اخلاقي آن حضرت را به تصوير ميكشد. در بينش امامعلي(ع) حكومت و حاكميت امانتي است نزد نخبگان و حاكمان كه ميبايست از آن جهت بسترسازي و ايصال به كمال و سعادت انسان استفاده شود به نحوي كه هرگونه دخل و تصرف و سوءاستفاده از قدرت براي ارضاي غرايز نفساني و منافع شخصي مورد نكوهش قرار گرفته است. امام علي(ع) اخلاق و سياست را در نظر و عمل درهم آميخت و ساز و كارهاي آن را در جامعه مشخص و تبيين کرد.
در ميان آثار به جاي مانده از آن حضرت، مهمترين سندي كه ميتواند مورد استناد بحث ما باشد، نامهاي است كه امام به سردار رشيد و فداكارش «مالك اشتر نخعي» نوشت كه در واقع ميتوان از آن به عنوان منشور اخلاقي حاكمان سياسي ياد كرد. براي مستندسازي نوشتار به فرازهايي از آن نامه اشاره خواهد شد.
***
1. سنخيت مقامها با ويژگيهاي شخصيتي و فضائل اخلاقي
گزينش سياسي يا استخدام سياسي از مهمترين مباحث جامعهشناسي سياسي در هر نظام سياسي است كه براساس الگوهاي خاصي اين كاركرد را عملي ميكنند. فرضا در برخي موارد به دست آوردن و احراز مناصب سياسي از طريق فتح و غلبه و به عبارت ديگر از طريق زور صورت ميگيرد و در برخي نظامها مناصب براساس وراثت تقسيم ميشود.
گاه اين انتخاب بر مبناي رابطهها و زد و بندهايي صورت ميگيرد كه خارج از رويّه طبيعي ميباشد. اما درانديشه امامعلي(ع) گزينش سياسي براساس آموزههاي ديني و فضائل اخلاقي و شخصيتي صورت ميگيرد.
آن حضرت به هنگام تعيين سفراء و نمايندگان خويش و اعزام آنها به ممالك اسلامي به فضائل اخلاقي و ويژگيهاي شخصيتي افراد توجه ويژه داشت و ميزان اختيارات آنها را با توجه به همان خصائص معين ميكرد؛ براي نمونه دامنه اختياراتي را كه حضرت به «مالكاشتر» داد به مراتب بيشتر از اختياراتي بود كه به «اشعث بن قيس» سپرد كه اينگونه روشهاي متفاوت را بايستي در شخصيت ياران آن حضرت تفحص كرد نه در روش حكومتي اسلام.(1)
مثلاً آن همه اختياراتي را كه امام علي(ع) به مالكاشتر تفويض کرد، نشانه آن است كه ايشان صد درصد به مالك اطمينان داشته و لزومي براي كنترل رفتار و كردار مالك نميديد. برخلاف ياران ديگر كه چون از ويژگيهاي كمتري برخوردار بودند، در نتيجه اختيارات كمتري نيز داشتند و در مقابل، كنترل بيشتري بر اعمال و رفتارشان اعمال ميشد.
2. تقواي سياسي
از جمله مؤلفههايي كه بيانكننده پيوند اخلاق و سياست درانديشه امام علي(ع) است توصيههاي آن حضرت به مسئولان سياسي نسبت به رعايت تقوای سياسي در عرصه زندگي فردي و اجتماعي است. حضرت امير(ع) در نهجالبلاغه به اين مطلب اذعان دارد كه زمامدار و حاكم باید اخلاق سياسي را در حوزه مأموريت خود مراعات کند. از جمله شاخصهاي عمده در اخلاق سياسي، رعايت تقواي سياسي است. بر اين اساس اولين سفارش امام به مالكاشتر رعايت تقوا است: «امره بتقوي الله، و ايثار طاعته، و اتباع ما امر به في كتابه: من فرائضه و سننه، التي لا يسعد احدٌ الاّ باتباعها و لا يشقي الاّ مع جحودها و اضاعتها»؛ او را به پرهيزکاري و ترس از خدا و برگزيدن فرمان او و پيروي از آنچه در كتاب خود به آن امر فرموده از واجبات و مستحبات امر میکند كه كسي نيكبخت نميشود مگر به پيروي از آنها و بدبخت نميگردد جز به زير بار نرفتن و تباه ساختن آنها.(2)
3. مراعات انصاف، عدالت و مبارزه با ظلم
از جمله معيارهاي اخلاقي كه در فرآيند تصميمگيري در عرصه سياست بايد مدّنظر داشت، رعايت انصاف و عدالت و مبارزه با ظلم و ستم در جامعه است. امام علي(ع) در فرازي از نامه خود به مالك اشتر چنين ميفرمايد:«انصف الله و انصف الناس من نفسك و من خاصه اهلك و من لك فيه هوي من رعيتك فانّك الاّ تفعل تظلم»؛ با خدا به انصاف رفتار كن، و از جانب خود و خويشان نزديك و هر رعيتي كه دوستش ميداري درباره مردم انصاف را از دست مده، كه اگر نكني ستمکار باشي.(3)
در اين فراز از نامه امام به سه واژه مهم اشاره شده كه هم در حوزه اخلاق قرار دارند و هم در عرصه سياست متجلّي است. به عبارت ديگر واژههايي سياسي- اخلاقي هستند كه ذهن فلاسفه سياسي را از آغاز به خود مشغول کرده است.
رعايت انصاف به عنوان يك مقوله اخلاقي باید هم نسبت به خداوند متعال و هم نسبت به خلقالله در جامعه اعمال شود. مراد از انصاف با خدا اين است كه از اوامر و نواهي او اطاعت كند، به علاوه از نعمتهايي كه به انسان ارزاني داشته، قدرداني کند. در واقع مراعات انصاف با خدا در اين است كه شكر نعمتهاي الهي را كه همانا اجراي دستورات و مقررات خداوند است، بهجا آورد.(4)
اما انصاف با مردم بدين معنا است كه حق هر كس همانگونه كه هست ادا شود و حقوق هر شخصي به طور كامل و به گونهاي مساوي رعايت گردد. بنابراين رعايت انصاف كه نتيجه آن عدالت در جامعه است ميتواند موجب سعادت و ايجاد فضيلت در درون يك جامعه شود؛ به طوري كه در آن از هرگونه بيعدالتي و ظلم و ستم عاري شود كه اين نشانگر اين است كه عمل به اصول اخلاقي موجب خوشبختي يك جامعه ميشود.
4. مهار قدرت توسط اخلاق
از ديدگاه امام علی(ع) اخلاق بر حوزه سياست و قدرت حاكميت دارد و عاملي براي مهار و كنترل قدرت است. امام يكي از عوامل سقوط و اضمحلال دولتها را خدشهدار شدن اصول و سجاياي اخلاقي ميداند: «ولا تندمنّ علي عفوٍ، و لا تبجحنّ بعقوبهٍ و لا تسرعنّ الي بادرهٍ وجدت منها مندوحهً...»؛ هرگز از بخشش و گذشت، پشيمان و به كيفر شاد مباش و به خشمي كه ميتواني مرتكب نشوي شتاب منما. مگو كه من امر ميكنم پس بايد فرمان مرا بپذيرند که اين روش سبب فساد و خرابي دل و ضعف و سستي دين و تغيير و زوال نعمتها میشود و هرگاه سلطنت و حكومت برايت عظمت و بزرگي يا كبر و خودپسندي پديد آورد به بزرگي و پادشاهي خدا كه فوق تو است و به توانايي او نسبت به خود، به آنچه از جانب خويش برآن توانا نيستي بنگر كه اين نگريستن كبر و سركشي تو را فرومينشاند و سرفرازي تو را بازميدارد..(5) امام علي(ع) براي علاج روحيه اعتلاءطلبي و تفوق و قدرتطلبي كه اغلب دامنگير ارباب قدرت است بهترين عامل را براي مهار چنين روحيهاي، در وهله اول توجه و عميق شدن به عظمت و قدرت لايزال خداوند ميداند. در مرتبه بعد مهمترين عامل براي مهار قدرت، عمل به سجاياي اخلاقي و دارا بودن آنها ميباشد تا انسان در هنگام تصميمگيري نهايت دقت را به عمل آورد.
امام علي(ع) در جاي ديگر نيز توصيههاي اخلاقي راجع به حاكميت اخلاق در دولت مطرح ميکند و نحوه برخورد مسئولان سياسي با مردم را بيان مينماید: «و اياك و المنّ علي رعيتك باحسانك او التزّيد فيما كان من فعلك او ان تعدهم فتتبع موعدك بخلفك فانّ المنّ يبطل الاحسان و التزيّد يذهب بنور الحقّ والخلف يوجب المقت عندالله و النّاس»؛ از منت نهادن بر رعيت به جهت احساني كه کردهاي و يا بيش از حد جلوه دادن آنچه كردهاي بپرهيز و نيز از وعدهاي كه خلف ميكني احتراز كن؛ چه اینکه منت نهادن، احسان را بيارزش ميكند و زيادهنگري، روشنايي حق را ميبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و مردم ميشود. (6)
در اين فراز توصيه ميكند كه دولتمردان بايد از منت نهادن بر مردم كه مورد نهي خداوند و دليل انحطاط اخلاقي و موجب تحقير مردم و بيارزش كردن كارها است بپرهيزند و از زيادهنمايي در سياست اجتناب کنند. يعني اموري كه انجام شده را بيش از آنچه هست، نبايد جلوه داد كه اين نوعي سفسطه و رياكاري و خلافگويي است و بدبيني مردم را به همراه خواهد داشت و نيز از وعدههايي كه نميتوانند به آنها جامه عمل بپوشانند، اجتناب کنند زيرا نه تنها موجب خشم خداوند خواهد بود بلكه خشم و غضب ملت را هم برميانگيزد و اين خود بزرگترين ضربه را بر پيكر دولت و كشور خواهد زد.
5. اخلاق و سياست در سياست خارجي و روابط بينالملل
در ديدگاه امام علي(ع)رعايت اصول اخلاقي صرفا مربوط به حوزه سياست داخلي نيست بلكه در سياست خارجي و روابط با ساير ملل نيز بايد اخلاقي برخورد کرد. براي نمونه مكرّر صحبت از وفاي به عهد و پيمان و پرهيز از پيمانشكني و خدعه و نيرنگ و اجتناب از دروغ و فريبکاري به ميان ميآورد.
به كارگيري چنين رذايل اخلاقي در روابط خارجي از منظر امام علي(ع) مطرود و مذموم شمرده شده است. ميتوان گفت رقباي سياسي امام در همان زمان كه به دروغ خودشان را رقيب قلمداد ميكردند، با استفاده از همين شيوههاي غيراخلاقي به قدرت و حكومت رسيدند(7) ولي حضرت در مقابل آنها چنين نكرد.
امام حتي در مقابل دشمنان و در برخورد با آنها نيز توصيه ميكند كه اخلاق را مراعات کنند. براي نمونه ميفرمايد: «اذا قدرت علي عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدره عليه..»؛ هنگامي كه بر دشمنت پيروز شدي عفو را شكرانه اين پيروزي قرار ده.(8)
بنابراين امامعلي(ع)در مراعات خصال اخلاقي تفاوتي بين سياست داخلي و خارجي قائل نيست بلكه بر اين باور است كه همانگونه كه رعايت اخلاق در تصميمگيريهاي داخلي ضروري است، در روابط خارجي نيز بايد اخلاق، مبناي روابط باشد.
6. سياست اخلاقي در روش و منش حكومتي امام علي(ع)
با تفحص و تأمل در فرازهاي بلند نهجالبلاغه كه در واقع تجلّي رفتار و منش سياسي امامعلي(ع) است به اين نتيجه میرسیم كه حضرت در دوران حكومت خويش دو پديده اخلاق و سياست را به گونهاي تفكيكناپذير در همآميخت. از منظر او كسب قدرت در جامعه يك هدف نيست تا اينكه از هر وسيلهاي در راه رسيدن به آن استفاده شود. در رفتار سياسي امام هدف، وسيله را توجيه نميكند، بلكه در راه نائل شدن به اهداف باید به اصول اخلاقي تمسك جست و اسلام خواهان اخلاقي شدن سياست است.(9) براي منقح شدن بحث به برخی جلوهها از سياست اخلاقي امام علي(ع) در دوران حكومتش اشاره ميكنيم:
الف ) تعهد عملي به شعارها با دغدغه هماهنگي حرف و عمل
از جمله اصول اخلاق سياسي امام علي(ع) تعهد به عملي كردن شعارهايش بود. امام در اولين جمعه حكومت خويش هنگامي كه مردم براي بيعت با ايشان مراجعه ميكردند، سخناني بيان كرد كه در حقيقت خط و مشي و استراتژي سياسي حضرت را تا پايان حكومت مشخص ميكند. در آنجا آمده است: «ذمّتي بما اقول رهينةٌ و انا به زعيمٌ»؛ ذمّه من در گرو سخناني است كه ميگويم و تمام آنها را ضمانت ميكنم(10) در حقيقت اين ويژگي است كه سيماي علي(ع) را در ميان ساير بازيگران عرصه سياست ممتاز ميكند.
ب) ريشه داشتن هر سخن در باور
رفتار سياسي امام علي(ع) نشاندهنده اين نكته است كه هر تصميم و هر سخني را كه در حوزه سياست اعلام ميكرد به آن سخت باور و اعتقاد داشت و به طور كلي تمام گفتارهايش ريشه در باورهاي وي داشت.
اين يكي از مصاديق اخلاق سياسي در زندگي سياسي آن حضرت است. در همان فراز پيشين آمده است: «و انا به زعيم» يعني به آنچه ميگويم باور دارم. لذا ميتوان چنين استفاده كرد كه يكي از اصول اخلاقي در سياست اين است كه سخنان مسئولين سياسي باید ريشه در باورهاي آنها داشته باشد. به اين معنا كه خود آنها در وهله اول بايد به آنچه ميگويند باور داشته باشند.
ج) پرهيز از خشونت و غضب با مردم
امام علي(ع) همواره با چهرهاي باز و خندان با مردم روبهرو ميشد و از هر گونه تندي و خشونت با مردم تحت فرمانروايي خويش پرهيز مي کرد. ایشان همين شیوه را در نامهاي خطاب به «عبدالله بن عباس» هنگامي كه وي را به فرمانروايي بصره منصوب کرد توصیه ميكند.
در آنجا چنين آمده است: «سع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك، اياك و الغضب فانّه طيرهٌ من الشيطان»؛ با چهرهاي باز در مجلس خود با مردم روبهرو شو و با حكم و قضاوت (عادلانه) آنها را بنگر و از خشم و غضب سخت دوري كن كه انگيزهاي است از شيطان. (11)
بنابراين گشادهرويي و پرهيز از خشونت، يكي از سجاياي اخلاق سياسي در رفتار و منش سياسي امام علي(ع) بوده و به كارگزاران خود نيز سفارشهاي زيادي در اينباره ميكند كه در اين نوشتار مجال بيشتر براي تفصيل آن نيست.
از: فارس (با تلخیص و تصرف)
______________________
1. محمد، فاضل لنكراني، «آيين كشورداري از ديدگاه امام علي(ع)»، تهران، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1370، ص60.
2. نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فيضالاسلام، ص991.
3. همان، ص993.
4. محمد فاضل لنكراني، پيشين، ص100.
5. نهجالبلاغه، همان، ص993.
6. همان، ص131.
7.سيد علياصغر كاظمي، «اخلاق و سياست در انديشه سياسي در عرصه عمل»، تهران، نشر قومس، 1376، ص171.
8. سيد كاظم محمدي و محمد دشتي، «المعجم المفهرس لالفاظ نهجالبلاغه»، قم، نشر امام علي، 1369، ص190.
9. عبدالمجيد معاديخواه، «اخلاق سياسي»، روزنامه حيات نو، پنج شنبه 16/4/79، ص7.
10. نهجالبلاغه، خطبه 16، ص66.
11. سيد كاظم محمدي و محمد دشتي، همان، ص189.