kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۱۲۷۴
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۳۹
بررسی مسئله خشونت در سینما

رنگ خون سرخ است یا سبز؟ 

 
 
 
 
علیرضا ابوترابی
 
یک فیلم‌ساز برای تولید محصولش نیازمند به‌کارگیری و کنارهم قرار دادن حس‌های مختلف برای تاثیرگذاری بیشتر روی مخاطب است.
هیچ اثری نباید تنها القا‌کننده‌ یک حس باشد؛ محرک‌هایی که باعث دگرگونی‌های عاطفی و احساسی می‌شوند، می‌بایست نظم و تنوع با معنی‌ای را در خود جای دهند؛ طوری که بیننده نباید از زمان شروع فیلم یا سریال تا پایانش شاهد یکنواختی باشد. این نکوهش یکنواختی در مورد حس‌های مشعوف‌کننده‌ نیز صدق می‌کند. یعنی به عنوان مثال اثری که حال و هوایی شاد دارد مستلزم آن است که در کنار خوشی، ناراحتی ‌هم به ما نشان دهد. چرا که یک مفهوم زمانی ملموس و قابل درک می‌شود که در کنار مفهوم متضادش قرار بگیرد.
عده‌ای ‌هم پا را در جهتی عکس قرار می‌دهند و برای تاکید بر کثافت و زشتی همچون چاهی عمیق و نامتناهی تماما جلوه‌گر تاریکی می‌شوند و ما سر سوزنی زیبایی در آثار این نوع افراد نمی‌بینیم. بنابراین فیلم‌ساز برای نشان دادن کراهت شرّ نیازمند زیبایی خیر و برای نشان دادن زیبایی خیر نیازمند کراهت شرّ است.
اما همیشه احساسات را نمی‌توان به طور قطع به دو دسته‌ خیر و شر تقسیم کرد. چرا که بعضی از آنها نمودی خاکستری دارند؛ یعنی در عین زشتی«لازم» واقع می‌شوند. یکی از پراستفاده‌ترین این احساس‌ها، حس انزجاری است که از خشونت حاصل می‌شود.
خشونت را ما هم در خیابان از کوچک‌ترین چیز‌ها تا بزرگ‌تر‌هایش می‌بینیم و هم به کرّات در هنر هفتم مشاهده می‌کنیم، که دلایل مختلفی برای این تکرار وجود دارد.
یکی آنکه ذات بشری این موضوع را می‌پذیرد که خشونت را به وجود آورده و دیگر اینکه عده‌ای از مخاطبان دوست دارند برای ارضای آتش خشمشان که زیر خاکستر عرف و وجدان خفه شده، خشونت را در چهارچوب سینما یا تلویزیون تماشا کنند.
خشونتی که این نوع افراد به تماشای آن علاقه‌مند هستند در بیشتر مواقع مضر است. این خشونت معمولا از سر جذب مخاطب پدید می‌آید. صاحبان چنین آثاری برای اینکه نام کارشان در دهان‌ها بچرخد و در گوش‌ها شنیده شود به سراغ ساخت پروژه‌هایی می‌روند که موجودات مختلف به فجیع‌ترین حالات ممکن در آنها آسیب می‌بینند، و در پس این توحش و انزجار هیچ معنایی وجود ندارد. وقتی زجر و ضجه در آثار این فیلم‌سازان به نمایش می‌رسد هیچ نتیجه‌گیری‌ای به عمل در نمی‌آید، چراکه استنتاج نیازمند یک سری مقدمه‌‌چینی بامعنا است که این نوع فیلم‌ها و سریال‌ها از آن بی‌بهره هستند. صاحبان این نوع محصولات تنها می‌خواهند با ادا و اطواری روشن فکرمآبانه، فیلمی پر از خون بسازند، که مهم‌ترین پیامد این خشونت، به واقعیت پیوستن آن در دنیای حقیقی به دست عده‌ای خردسال و نوجوان، روانپریش یا جوگیر است.
اساسا خشونتی که مخاطب را به فکر فرو ببرد و همان مخاطب را برای تکفیر خودش برخیزاند، خشونت مثبت تلقی می‌شود. شخصیت متوحش و قاتل آثاری که دارای خشونت مثبت هستند هرگز از راه توحش به رستگاری نمی‌رسند، و به‌طور کلی وحشی‌گری در این نوع آثار مایه خیر نمی‌گردد.
البته بخش عمده‌ای از موضوع خشونت مربوط به مبحث ژانر است. همان‌طور که می‌دانید در اکثر مواقع ژانر موجب پدیدار شدن خشونت می‌شود؛ اما اگر در پروژه‌ای تنها ژانر، خشونت را ایجاب کند و باز معنی و نتیجه‌گیری‌ای در انتهای آن به وجود نیاورد، می‌توان حداقل با استفاده از دستورالعمل‌های مخصوص و محدودیت‌های سنی جلوی پیامدهای منفی‌ای که این نوع محصولات بر روی سلامت روانی جامعه می‌گذارند را گرفت.
برای مقایسه هرچه بهتر خشونت مثبت و منفی، بهتر است آثاری که هر کدام نمایانگر یک نوع از انواع هستند را مورد نقد قرار دهیم.
پیرپسر (کارگردان: پارک چان-ووک): جو واقع در «پیر پسر» بسیار سنگین است. برای متجلی شدن حس خفقان همه عوامل دست به دست هم داده‌اند تا اثر بدون وجود هیچ‌گونه آلات قتاله‌ای‌هم خشن و هولناک به نظر برسد.
ریشه‌ این فیلم براساس خشونت پی‌ریزی شده، و دو طرف داستان همان‌طور که مشخص است، نمی‌خواهند هیچ‌گونه رحمی ‌را در قبال یکدیگر اعمال کنند. این‌ ستیز با خشونت کلامی آغاز می‌شود و تا بدترین و تاریک‌ترین نقاط عاطفی پیش می‌رود.
جزای کسی که باعث و بانی جنایت اصلی فیلم است، با خشونتی که خودش در نقطه گره‌افکنی اصلی ماجرا انجام داده پاسخ داده می‌شود. او آزار می‌دهد و آزار می‌بیند، حتی خیلی بیشتر از آنچه خودش در شروع انجام داده. روایت به شیوه‌ای نشان داده می‌شود که با جدلی دایره‌وار و انتقام می‌خواهد نطفه‌ شر را از همان بدو به‌وجود آمدنش ملامت و بعدتر خفه کند.
زبان فیلم بسیار تیز است و این موضوع خشونت را بهتر به تصویر می‌کشد.اما نکته مثبت خشونت در «پیر پسر» تنها در جزا دیدن شخصیت اصلی خلاصه نمی‌شود؛ نکته مهم این است که فیلم با وجود خشونت زیاد، به هیچ وجه خشونت را پیشنهاد نمی‌کند چرا که هیچ کاراکتری در این فیلم با آزار و اذیت و وحشی‌گری به سعادت دست پیدا نمی‌کند، حتی شخصیتی که از نقش اصلی فیلم انتقام می‌گیرد!
برگشت‌ناپذیر (کارگردان: گاسپار نوئه): «برگشت‌ناپذیر» به خیال خودش همچون آدمی نوآور است، اما بیشتر شبیه شخص هرزه‌زبانی است که از گفتن هیچ مزخرفی ابایی ندارد!
این فیلم چون اسب بی‌افسار از جهت عقب به جلو می‌تازد و مخاطب را مدام منزجر می‌کند.
«برگشت ناپذیر» برای تهییج و سرگیجه بیننده از هیچ‌چیز کم نمی‌گذارد. گاسپار نوئه پشت یک دوربین معلق و سرگردان، پالت‌های رنگی گرم اما‌ اشباع نشده، خشونت و بی‌پردگی‌های عبث، یک روایت با خط زمانی معکوس پنهان شده تا کثیف‌ترین چیزها را برای مهوع‌تر شدن فیلمش به‌کار گرفته باشد. حتی خشونتی که در این فیلم وجود دارد می‌تواند اصلا وجود نداشته باشد اما چون به جنون اثر کمک می‌کند با شدت زیاد خود را تثبیت می‌کند تا حس انزجار بیشتری به مخاطب دست دهد.
حتی هیچ سزای عملی ‌هم برای شخص متجاوز در فیلم صورت نمی‌گیرد، زیرا بنیان این محصول بر بی‌نظمی به عمل درآمده و صاحب اثر حتما معتقد است که هیچ جریان منضبطی در جهان وجود ندارد و هرکس هر عمل غلطی که می‌خواهد، می‌تواند انجام دهد! در صورتی که او از این موضوع آگاه نیست که ممکن است فردی کم‌عقل و مریض کار او را تماشا کند و به کنش شنیعی که در فیلمش صورت گرفته راغب بشود.
«پیرپسر» و «برگشت ناپذیر» نمونه‌های خوبی از خشونت‌های مثبت و منفی هستند. ما با مشاهده‌ این دو فیلم می‌توانیم فرق نهی و امر به وحشی‌گری را متوجه بشویم. متاسفانه خشونت از ازل تا ابد با بشر همراه بوده و است و چیزی حذف شدنی‌ نیست. پس وجودش را هم در سینما نمی‌توانیم منکر شویم، بنابراین بهتر است این عنصر به شکلی مفید و انسانی متجلی شود تا مخاطب را از هر آنچه که بوی ننگ خون می‌دهد بر حذر دارد.