kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۰۷۹۸
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۱۵
هالیوود زیر ذره‌بین

سریال وایکینگ‌ها و پلورالیسم دینی

 

مسیح عرفان
در دهه‌ هفتاد شمسی، حلقه‌ کیان از مهم‌ترین حلقه‌های فکری شبه روشنفکران در ایران محسوب می‌شد. از جمله عبدالکریم سروش که خود از اعضاء این حلقه بود. آثار سروش در آن سال‌ها پر طرفدار بود. تا جایی که حضرت علامه‌ مصباح در دوره‌ طرح ولایت موسسه‌ امام‌خمینی(ره)، تمرکز مطالب را بر پاسخ دادن به شبهات مختلف امثال دکتر سروش، از شکاکیت معرفت شناسانه تا نسبیت‌گرایی اخلاقی و پلورالیسم دینی، قرار دهند.
البته در سال‌های اخیر گفتمان سروش و امثال وی در ایران کمرنگ‌ شده است و دیگر از آن جوش و خروش‌های ایدئولوژیک و سروش‌پرستان دانشگاهی، خبری نیست.
اما جالب است بدانیم که نظریات سست دکتر سروش (که از آثار غربیان ترجمه شده بود و حاصل تفکر مستقل ایشان نبود) امروزه نه در کتاب‌های قطور و جلسات تخصصی دانشگاه‌ها، بلکه در محصولات رسانه‌ای غرب (فیلم سینمایی، سریال، بازی‌ کامپیوتری، کمیک، انیمیشن و...) ترویج می‌شود. مثلا سریال «وایکینگ‌ها» دقیقا توضیح و تثبیت بصری و هنری فرضیه‌ پلورالیسم دینی است. پلورالیسم دینی به زبان ساده، همان«دلت پاک باشه، هر کار بکنی تهش می‌ری بهشت » است. یعنی ادیان و شریعت و احکام الهی پوسته است و انسان برای رسیدن به سعادت خود لازم نیست گناه نکند، پوشش خود را مواظبت کند و....
اما وایکینگ‌ها چگونه مروج پلورالیسم دینی است؟
«وایکینگ‌ها» از پر بیننده‌ترین سریال‌های جهان است. آمارهای ثبت شده در سایت‌های مشهور فیلم بیانگر این واقعیت است.
وایکینگ‌ها محصول کشور انگلستان و از فیلمساز معروف انگلیس، مایکل هِرست است. هِرست تاریخی‌ساز است و در سریال وایکینگ‌ها نیز به دنبال بیان تاریخ اروپا، از دید وایکینگ‌ها است. پخش این سریال حدود ۸ سال به طول انجامید و به همین خاطر توانست در فکر و سلیقه و رفتار بینندگان خود تاثیر زیادی داشته باشد.
اما محتوای این سریال خوش‌ساخت چیست؟ به نظر می‌رسد وایکینگ‌ها یکی از مهم‌ترین محصولات تلویزیونی غرب با موضوع دین است.
در سریال وایکینگ‌ها، تمام قهرمانان خاکستری و حتی سیاه هستند. رگنار شخصیت اصلی فیلم، یک خونریز مشهور و مردی خائن به خانواده‌اش است. لاگرتا نیز به عنوان شخصیت اصلی زن، از حیاء زنانه چیزی می‌فهمد و با هر کسی که دلش بخواهد، وارد رابطه‌ می‌شود. لاگرتا نیز یک جنگجوی ظالم، بی‌دین و خونریز است.
پسران رگنار نیز که پس از وی حاکم شهر کَتِگات می‌شوند، جنایت‌کار، اهل روابط نامشروع و لااُبالی هستند.
شخصیت برجسته‌ دیگری که در این مجموعه حضور دارد، کشیش اتلستن است. اتلستن نیز به مسیحیان خیانت می‌کند و دوشادوش وایکینگ‌ها، با مسیحیان می‌جنگد. این کشیش فاسد با همسر شاهزاده وارد رابطه شده و حاصل این پیوند نامیمون، پادشاه آینده‌ انگلستان است!
بررسی سلوک شخصیت‌های سریال وایکینگ‌ها از این جهت مهم است که تمام این افراد، اهل شهود و مکاشفه و بعضی از آنها بهشتی هستند!
رگنار شخصیت اول فیلم، پس از غارت و کشتن صد‌ها نفر از مردم مظلوم و ارتکاب به انواع و اقسام گناهان مختلف، پس از مرگ وارد والهالا یا بهشت اسطوره‌ای اقوام اسکاندیناوی (معتقد به آیین نورس) می‌شود. لاگرتا نیز با آن اعمال ضد انسانی و ضد دینی، وارد بهشت شده و بدرقه‌ فرشته‌ها از وی و همراهی وی تا والهالا (بهشت) کاملا به تصویر کشیده می‌شود.
پسر‌های رگنار نیز که دست کمی از خود او ندارند، پس از مرگ رگنار، خدای خدایان، اودین را می‌بینند که در هیئتی کاملا جسمانی بر آنها (فقط پسران رگنار وی را می‌بینند) وارد شده و خبر مرگ رگنار را به پسرانش می‌دهد. گویا یک قدیس کشته شده است!
همچینن اتلستن، کشیش پر حاشیه که بزرگ‌ترین گناهان کبیره‌ مسیحی را مرتکب شده است و در لحظه اعلان می‌کند که بت‌پرست شده ‌است، در یک مکاشفه مسیح، خدای مسیحیان را می‌بیند. همچنین در یک سفر دریایی ثور (خدای رعد و برق در آیین نورس) را زیارت می‌کند! حاصل این روشن‌بینی‌های اتلستن، اعتراف وی به علاقه‌ به اودین (خدای خدایان نورس) و مسیح (خدای تثلیثی مسیحیان) در کنار هم است! اتلستن به صورت کاملا واضح می‌گوید: من هم اودین را دوست دارم و هم مسیح؛ حتی در یک مکاشفه نیز هر دوی این خدایان را دیده و بین انتخاب یک خدا، در تردید می‌افتد!
در سریال وایکینگ‌ها، بارها شاهد مکاشفات متعدد و خدایان جسمانی مسیحی و نورس هستیم. از یورمانگاندِر، مار عظیم‌الجثه‌ افسانه‌ای گرفته تا ایدون، خدای نورس که برای هم‌بستر شدن با یکی از پسران رگنار به زمین می‌آید!
این نگاه به خدایان دقیقا طبق نظریه‌ باطل پلورالیسم دینی است. گویا تمام ادیان در جای خود واقعیت داشته و خدایان ادیان مختلف با پیاده‌نظام‌های انسانی خود، در حال جنگ و رقابت با یکدیگر هستند! چه این خدا مسیح‌-خدای تثیلیثی باشد و چه اودین، خدای خدایان اسکاندیناوی.
تاکید بر مکاشفات و شبه عرفان نیز در این سریال، دقیقا در جهت اثبات مدعای پلورالیزم دینی است. تا جایی که امثال عبدالکریم سروش نیز برای اثبات این عقید‌ه‌ خرافی، به همین اوهام استناد می‌کردند.
در نقد این عقیده‌ باید دقت کنیم که این قبیل مکاشفات، بر فرض اینکه وجود داشته است، کاملا شیطانی بوده و هیچ ارزش معرفتی ندارد.
همچنین خلاف این مدعا که امثال رگنار و لاگرتا و اتلستن، بدون توبه و پشیمانی از گناهان بزرگشان، بهشتی شوند، مخالف متن صریح تمام ادیان الهی و اِخبار اولیاء دین است. چرا که عذاب الهی بدون شک شامل حال گناهکارانی که از گناه خود توبه نکرده‌اند خواهد شد. این نه یک مدعای صرفا دینی، بلکه با تجربه نیز ثابت شده است. تعداد بسیار زیاد افرادی که تجربه‌ نزدیک به مرگ داشته‌اند و از عذاب خود می‌گویند، از مهم‌ترین شواهد حقیقی بودن عذاب الهی از منظر تجربه است.
البته باید دقت شود که همان‌طور که گفته شد، مایکل هرست این سریال را در ژانر تاریخی ساخته است و گویا می‌خواهد تمام این مکاشفان شیطانی را به واقع نسبت دهد. لذا هدفی که این سریال، در حدود ۵۰ ساعت محصول تصویری، دنبال می‌کند، اثبات پلورالیسم دینی و گسترش اباحه‌گری عملی است.
اگر دوره‌ای دغدغه‌ حزب‌الله و مدافعین دین، نقد کتاب‌های امثال سروش بود، امروزه غرب در محصولات هنری و رسانه‌های تصویری‌اش با قالب فیلم و سریال و انیمیشن و... همان حرف‌های انحراف‌آمیز را، البته با چاشنی سرگرمی به خورد مخاطب می‌دهد.
دقت کنیم که این سریال‌ها هم از حیث کمیت (حجم قسمت‌ها که مساوی با هزاران صفحه کتاب است) و هم کیفیت (عمق تاثیرگذاری فیلم‌ها به واسطه‌ تصویری بودن و استفاده از تکنیک‌های متعدد تاثیرگذاری که در کتاب ممکن نیست) بسیار خطرناک‌تر از کتاب به عنوان یک رسانه‌ نوشتاری است. به همین علت حتما دقت کنیم که چه فیلم‌هایی را به عنوان سرگرمی انتخاب می‌کنیم تا غذای روح و فکرمان را به دست مبلغین فلسفه‌های باطل نسپاریم.