مقاله وارده
هدایت از همان مسیر ضلالت
سید عبدالحسین شرفالدین عاملی (۱۲۹۰-۱۳۷۷ق)، مجتهد مجاهد شیعه، فقیه، ادیب، محدث و از مدافعان تقریب مذاهب اسلامی در قرن چهاردهم هجری قمری در لبنان بود. وی از رهبران مبارزان لبنانی در مقابل استعمار فرانسه بهشمار میرفت و تلاشهایی برای از بین بردن اختلافات میان شیعه و اهل سنت و تقریب بین مذاهب صرف کرد. این جمله از وی نقل شده است: شیعه و سنی را روز نخست، سیاست از هم جدا کرده است و اکنون نیز باید سیاست، آن دو را در کنار هم بنشاند و متحدشان کند.
این موضعگیری ایشان برگرفته از یک اصلی است که ایشان مدام بر زبان خود جاری میکردند و آن را سيره عملی- مبارزاتی خود قرار میدادند و آن، این عبارت عالمانه بود که:«لا ینتشر الهدی الاّ من حیث انتشر الضلال». یعنی؛ درست از همانجا که گمراهی انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد.
ایشان در زمان سکونت خود در لبنان، شاهد وضعیت شیعه در اوج بدبختی و فلاکت بود، او میدید که حتی بانوان شیعه شغلهای شرمآور دارند، اما با اینحال نه به تحصن و اعتصاب دست زد و نه به سخنرانیهای مملو از منفیبافی و ایجاد یأس و ناامیدی پرداخت؛ بلکه مثل یک طبیب معالج به دنبال راه درمان این مرض اجتماعی در بین شیعیان رفت. همان سيره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم )که «طبیب دوّاری» بودند برای جامعه آن روز.
او به دنبال ریشههای این ضلالت گشت و با دقت در بنمایههای ایجاد گمراهی متوجه شد که اگر شیعه آن روز به چنین وضعی مبتلا شده است به دلیل بیسوادی، نداشتن معرفت، عدم آگاهی، نخواندن کتاب و عدم آشنایی با حقوق خود است. بدینترتیب آنها در ظاهر در جامعه اسلامی آن روز آزاد بودند و در باطن، اسیر جهالت و نادانی و اسیر ظلم ظالم. حیات آنها همچون سنگ آسیاب، جز چرخیدن، مقصدی نداشت و نرسیدن، تنها غایتِ آنها بود.
آری، او دریافت که برای حل معضل شیعه آن روزِ لبنان، باید از جایی شروع کند که انحراف شروع شده است و آبادانی باید از جایی صورت گیرد که ویرانی اتفاق افتاده است. بدینترتیب خانه دو اتاقه خودش را مدرسه کرد. یک اتاق برای خانوادهاش و اتاقی دیگر برای بچههای لبنان و امروز آن مدرسه یک اتاقی، یکی از دانشگاههای بزرگی است که از کشورهای خارج به سود تعالیم شیعه دانشجو میپذیرد و بعدها یکی از سه قدرت سیاسی شیعه در لبنان شد. (برگرفته از کتاب منشور حکومت علوی، آیتالله خامنهای، ۹۳)
این روش عالمِ آگاه و باهوشی است که امام خمینی او را «هشام بن حکمِ» روزگار میخواند. او همچون دیدبانی، مدام در حال رصد حصار جامعه اسلامی بود و هوشیارانه میدانست که دشمن کیست؟ از کجاست؟ و با کدام سلاح آمده است؟
حال امروز یکی از عملیاتهای خاکریزهای فرهنگی جامعه ما مسئله حجاب است. وقتی به راهحل این معضل در جامعه میاندیشیم در پی مسیری هستیم که این چالش را بهگونهای ریشهای حل کنیم بهطوری که زن مسلمان، خود انتخابش حجاب باشد و از مدافعان نظریه حجاب. با توجه به سیره اولیای خدا میتوان به این نتیجه رسید که از همانجا باید شروع کرد و درد را درمان کرد که دشمن تیشه به ریشهاش زده است. دشمن، از فهم نادرست یک زن به هویتش و از عدم شناخت صحیح او نسبت به محیط تحت فرماندهیاش سوءاستفاده کرده و با ایجاد شبهات و ایجاد نیازهای کاذب به سوءبرداشت او از بسیاری قوانین اسلامی در باب زن، دامن زده است. در یک جمله، فهم زن را در جامعه نسبت به خودش تخریب کرده است.
درست در نقطه مقابل، ما باید او را تعالی ببخشیم. اگر بانوان ما به دنبال حقوق و تکالیف خود باشند و از مقام و منزلت خویش آگاهی یابند و به قدرت و تأثیرگذاری خود در جهان هستی پی ببرند، بیشک به هر پوشش و رفتاری تن نخواهند داد. آنها بهطور قطع حجاب را شاهراه بندگی و پیشرفت مادی و معنوی خود خواهند دانست و نقش خود را در تمدنسازی در قاب حجاب فهم خواهند کرد. مسلما این دشمنان زن و خانواده بودند که آنچه خود خواستند در قالب نظرات روشنفکرمآبانه اما خانمانسوز ترویج کردند. دشمنانی که برای حفظ قدرت و شهوت و منویات نفسانی خود به هر جنایتی دست میزنند و آنجا که انسانی، آگاهانه مقابله میکند؛ با سلاح تحریف و طرح انحرافات در قالب علم، به جنگ با بشریت میروند.
آری، در جامعهای که مقام زن، شکوه قدرت او، نقش بسزای او در خلقت و در مراتب بعدی، رشد و تربیت، فهم نشود؛ کشف حجاب اولین قدم در مسیر ضلالت خواهد بود و اگر این فهم اصلاح نشود تردیدی نیست که سرنوشت زن مسلمان همان سرنوشت زن غرب، بلکه بهمراتب اسفناکتر خواهد شد. زیرا، زن مسلمان مهمترین هدف دشمن اسلام است و دشمن برای از میان برداشتنش تا نابودی کامل او تلاش خواهد کرد.
بنابراین اولویت امروز، تقویت جبهه جهاد تبیین است، جهادی که در موضوع مقام و جايگاه زن باشد بهویژه با نقشآفرینی بانوان انقلابی در این عرصه.
زینب نجیب