مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- ۲۴
استقبال و حمایت امام(ره) از تصویب اصل ولایتفقیه
سید یاسر جبرائیلی
با وجود تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان رهبری توسّط منتخبان ملّت، شبههپراکنیها و اعتراضات روشنفکران غربزده و لیبرالها متوقّف نشد. امّا در این مقطع سکوت مصلحتی امام خمینی(قدّسسرّه) که باعث شده بود ایشان طیّ تمام ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی حتّی یککلمه درباره ضرورت تعیین جایگاه ولایت فقیه در قانون اساسی سخن نگویند، شکسته شد. امام(قدّسسرّه) ضمن دفاع از تصمیم خبرگان، از آن زمان تا پایان عمر شریفشان، هرجا لازم دیدند به تبیین مسئله ولایت فقیه پرداخته و به شبهات پاسخ گفتند. ایشان 28 شهریورماه 58 یعنی حدود یک هفته پس از تصویب اصل پنجم فرمودند: «من به همه ملّت، به همه قوای انتظامی، اطمینان میدهم که امر دولت اسلامی، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی به این مملکت وارد نخواهد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامی، و نترسند از ولایت فقیه. ولایت فقیه آنطور که اسلام مقرّر فرموده است و ائمّه ما نصب فرمودهاند به کسی صدمه وارد نمیکند؛ دیکتاتوری بهوجود نمیآورد؛ کاری که برخلاف مصالح مملکت است انجام نمیدهد؛ کارهایی که بخواهد دولت یا رئیسجمهور یا کس دیگری برخلاف مسیر ملّت و برخلاف مصالح کشور انجام دهد، فقیه کنترل میکند، جلوگیری میکند.»1 ایشان در پاسخ به ادّعاهایی که درباره دیکتاتوری ولیّفقیه و استبداد دینی مطرح میشد فرمودند: «اینها خیال میکنند که اگر چنانکه ولایت فقیه پیش بیاید، قضیّه قُلدری پیش میآید و دیکتاتوری پیش میآید؛ درصورتیکه در اسلام این حرفها نیست؛ خیر، اینها حرف میزنند. اینکه میگویند که دیکتاتوری پیش میآید، نه این است که ندانند اینطور نیست؛ لکن اینها از اسلام متنفّرند. قضیّه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارکوتعالی درست کرده است؛ همان ولایت رسولالله هست. و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند! شما بدانید که اگر امام زمان(سلاماللهعلیه) حالا بیاید، باز این قلمها مخالفند با او.»2
امام(قدّسسرّه) همچنین در دیداری که دوازده مهرماه 58 با نمایندگان مجلس خبرگان داشتند خطاب به آنان فرمودند: «به حرفهای آنهایی که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب میکنند و میخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید]؛ اگر چنانکه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت؛ یا خدا است، یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارکوتعالی یک کسی نصب بشود. شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمیفهمند اسلام چه است؛ نمیفهمند فقیه چه است؛ نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه. آنها خیال میکنند که یک فاجعه به جامعه است! اینها اسلام را فاجعه میدانند، نه ولایت فقیه را. اینها اسلام را فاجعه میدانند، ولایت فقیه فاجعه نیست. ولایت فقیه، تَبَع اسلام است... آقایان بعضیشان میگویند مسئله ولایت فقیه یک مسئله «تشریفاتی» باشد، مضایقه نداریم؛ امّا اگر بخواهد ولی، دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم - حتماً باید یک کسی از غرب بیاید دخالت بکند؟! - ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده او دخالت بکند. اگر متوجّه به لوازم این معنا باشند، مرتد میشوند! لکن متوجّه نیستند.»3
البتّه آنچه درباره ولایت فقیه در قانون اساسی وارد شد، مطلوب امام(قدّسسرّه) نبود و از نظر ایشان نواقص و ایراداتی داشت. امام(قدّسسرّه) معتقد بودند آنچه در قانون اساسی آمده قدری ناقص است و بعض شئون ولایت فقیه است نه همه شئون آن: «روحانیّت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنند یک مقداری کوتاه آمدند.»4 مسئله دیگری که مورد اعتراض امام(قدّسسرّه) درباره اصول مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسی بود، این بود که در اصل 107، مرجعیّت جزو شرایط رهبری قید شد. امام(قدّسسرّه) از ابتدا معتقد بوده و اصرار داشتند که شرط «مرجعیّت» برای رهبری لازم نیست: «مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت میکند. اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حکومتشان تعیین کنند، وقتى آنها هم فردى را تعیین کردند تا رهبرى را به عهده بگیرد، قهرى او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولىّ منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسى من این را میگفتم، ولى دوستان در شرط «مرجعیّت» پافشارى کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این، در آینده نهچندان دور قابل پیاده شدن نیست.»5
پانوشتها:
1- صحیفه امام خمینی، ج 10، ص 58
2- همان
3- همان، صص 221 - 223، 12/7/1358
4- همان، ج 11، ص 464، 7/10/1358
5- همان، ج 21، ص 371، 9/2/1368