kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۰۴۴۰
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۹
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – 63

ادامه مکاتبات با شهید بهشتی پیرامون اهمیت پرورش جوانان متدین

 
 
 
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
آیت ‌الله مصباح در سال 69 به مرور خاطرات خود از برگزاری جلسات هیئت مدرسین در اواخر دهه 30 و دست‌یابی به یک برنامه متحول و همکاری با شهید بهشتی در مدرسه حقانی پرداخته و از عناوین برخی دروس خود در مدرسه حقانی سخن به میان می‌آورد. ایشان همکاری با مؤسسه در راه حق و راه‌اندازی بخش آموزش این مجموعه را در واقع در امتداد بسط و گسترش همان برنامه تحولی حوزوی قلمداد کرده است:«این مسئله عمیق [تحول در نظام آموزشی حوزه، مسئله] مفصّل و دامنه‌داری است که با چند جمله نمی‌شود حقش را ادا کرد ولی اجمالاً عرض کنم که از اوائلی که خودم شروع به تحصیل کردم کاملاً احساس می‌کردم که این وضع تحصیلی طلبگی نواقص زیادی دارد هم از لحاظ مواد درسی و هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت تدریس و برنامه‌ریزی و سایر مسائل، و از همان اوائل با دوستانم که نوجوان بودند صحبت می‌کردیم که چه باید کرد تا این نواقص برطرف شود و روحانیت وضع آبرومندتر و مؤثرتری پیدا کند. این بحث‌ها ادامه داشت تا وقتی که برای تحصیل به قم آمدیم و بعد از گذراندن دوره مقدمات با فضلای جوان که در درس خارج، هم‌درس بودیم جلسات هفتگی منظمی گذاشتیم تا در این زمینه بحث کنیم. اولین اقدامی که در اواخر حیات مرحوم آیت ‌الله العظمی بروجردی صورت گرفت، تأسیس مدرسه‌ای بود به همت مرحوم آقای ربانی شیرازی و مرحوم دکتر بهشتی، با يک برنامه نسبتاً منظمی و با تایيد حضرت آيت الله العظمی گلپایگانی و با پشتگرمی ایشان کار را شروع کردند. و پس از ساخته شدن مدرسه حقانی، آن برنامه را به این مدرسه منتقل کردند و پس از یکی دو سال، مدیریت مدرسه را مرحوم آيت الله شهید قدوسی برعهده گرفتند و بعدها هم از ما برای تدریس دروسی مثل تفسیر موضوعی، فلسفه، خودشناسی دعوت شد و پس از یکی دوسال، عضو شورای مدیریت مدرسه شدیم.
این معنایش این بود که نظام جاری حوزه مورد قبول این گروه و همفکران‌شان نبود. از نظر این‌ها باید نظمی باشد، کلاسی باشد، استاد سر ساعت بیاید و خود را موظف بداند که در طول سال این درس را بر عهده بگیرد، نه این‌که هر وقت خواست به تبلیغ و مسافرت برود و شاگردان را بی‌سرپرست بگذارد، شاگرد هم متعهد باشد که سر ساعت به کلاس بیاید، تأخیر نداشته باشد و هر روز به بهانه‌ای مثل این‌که مریضم یا مهمان دارم با چیزهای دیگر، درس را تعطیل نکند و خلاصه نظمی حاکم باشد، دروس مورد نیاز دیگری مثل عقائد، تاریخ اسلام، زبان خارجه و تفسیر و بحث‌های دیگر به دروس حوزه ضمیمه گردد. منتهی آن یک مدرسه کافی نبود، باید مدارس مشابه آن تأسیس می‌شد ولی چون اگر می‌خواستیم یک مدرسه تمام وقت با برنامه کامل تأسیس کنیم امکانات و مخارج سنگینی داشت و برای ما مقدور نبود، لذا بخش آموزش مؤسسه در راه حق را ایجاد کردیم تا به صورت نیمه وقت دروسی را به‌عنوان مکمل دروس حوزه ارائه دهیم، ولی این کارها به نظر ما ایده‌آل نیست و به‌عنوان یک ضرورت و وضع استثنائی در شرایط ناکافی و امکانات محدود قابل قبول است.»1
از جمله درس‌هایی که آیت ‌الله مصباح یزدی در مدرسه حقانی تدریس می‌کردند عبارتند از: درس تفسیر در سه سطح، تدریس مباحث اخلاقی و تربیتی تحت عنوان «خودشناسی برای خود‌سازی»، کتاب «فلسفتنا» تألیف شهید صدر، کتاب «بدایة الحکمة» اثر علامه طباطبائی که به مدت 10 سال در آن مدرسه آموزش می‌دادند. دروسی را هم خارج از برنامه درسی منظم و برای علاقه‌مندان تدریس می‌کردند که عبارت بودند از کتاب‌های اسفار أربعه و شفاء.2
اهمیتی که این مدرسه در حوزه علمیه قم داشت، موجب شده بود تا شهید بهشتی با وجود این‌که به آلمان رفته بودند، در کنار توجه و پیگیری جلسات گروه ولایت و مدرسه دین و دانش، مسائل مدرسه را نیز زیر نظر داشته باشند و از طرفی، آیت ‌الله مصباح - در نامه‌ای که در ادامه می‌آید- از خلأ حضور شهید بهشتی در بحث پرورش جوانان متدین ابراز ناراحتی کند.
مکاتبات تاریخی شهید بهشتی و آیت‌الله مصباح
در دوران حضور شهید بهشتی در خارج از کشور، ارتباط ایشان با آیت‌الله مصباح از طریق نامه برقرار بود. نامه‌های ایشان در مکاتبه با مسئولین مدرسه حقانی، از جمله آیت‌الله مصباح- در پرونده آیت ‌الله بهشتی در ساواک بایگانی شده است. در این‌جا به تناسب، متن مربوط به چند مورد از این نامه‌ها در معرض خوانندگان ارجمند قرار می‌گیرد تا عمق رابطه طرفینی و سطح همکاری‌‌های این دو شخصیت والامقام مشخص گردد. متن نامه آیت ‌الله مصباح یزدی به شهید بهشتی که ضمیمه پرونده شهید بهشتی در ساواک شده است:3 
«بسمه تعالی»
به‌عرض عالی می‌رساند پس از اهداء سلام و تحیات وافر، سلامتی جناب‌عالی و بستگان محترم را از درگاه حضرت متعال خواستارم. نامه شما پس از انتظار زیاد و در موقعی که در قم نبودم و به مشهد رضوی مشرف بودم رسیده بود و پس از ورود به قم موفق به مطالعه آن شدم، از سلامتی شما و خانواده محترم خرسند گردیدم و از موقعیتی که تا به‌حال نصیب شده بسی مسرور و مشعوف شدم. متأسفانه در موقعی که سرکار عازم آلمان بودید حقیر موفق به دیدار نشدم و شاید در آن‌ موقع اگر خدمت رسیده بودم از جمله کسانی بودم که نظریه مخالف نسبت به رفتن آلمان می‌دادم، زیرا که می‌دیدم که شما در شرایط نامساعد فعلی در بین دو قطب مخالف قرار می‌گیرید، دسته‌ای از شما کارهایی می‌خواهند که دیگران مخالف آن را از شما انتظار دارند، با این‌که موانع خارجی اجازه نمی‌دهد که شما تمایلات ارادتمندان جوان را انجام دهید. و بالنتيجه ناچار مراجعت می‌شوید، و یا تمایل طبقه جوان ‌را از کف می‌دهید و این محذور کاملاً مرا در فکر قرار داده بود، ولی بعداً توانستم که خود را راضی کنم که کفایت و کاردانی شما نمی‌گذارد محذوری پیش آید. و از نامه سرکار استفاده نمودم که تا به حال چنین محذوری پیش نیامده، امید است که در آتیه هم پیش نیاید.  در موضوع وظیفه فعلی آنچه به نظر حقیر آید آن است که اگر امکانات شما اجازه دهد که فعالیت‌های دینی صحیحی در آنجا انجام دهید، و یک سنگر صحیح اسلامی به وجود‌آورید، ادامه کار لازم است و إلّا در ایران از وجود شما استفاده‌های زیاد می‌شود، و ماندن شما به منزله تعطیل یکی از قوا است و البته همان‌طور که خود جناب‌عالی توجه دارید اکثر فعالیت‌ها روی طبقه جوان باید واقع شود، و از تعالیم اسلامی بیشتر توجه به تعالیم اجتماعی آن شود، و آنچه را اسلام برای جهان و پیشرفت مردم در امور دنیا آورده است. بیشتر تذکر داده شود، مبارزه اسلام با فقر و فاقه، زور ستمگری، امتیازات طبقاتی، استبداد استعباد، جهل فساد، و هر چیزی که عامل بدبختی جامعه است گفته شود، و اساس اسلام احکام فردی را هم مقدمه برای اصلاح امور اجتماعی قرار داده است، و آنچه اسلام برای مردم خواسته یک دنیای مُرفّه که متعاقب به جهانی است نورانی و از بین مذاهب مختلفه اسلامی، شیعه مذهبی است که از روز اول با مبارزه با فساد و ظلم برنامه خود را شروع نموده، و با پدید آوردن انقلاب اجتماعی روی کار آمده است و در دوران‌های مختلفه خود را یک دینی عقلانی و اجتماعی و مترقی معرفی نموده است. 
علی ایّ حال خود شما أبصر در این امرید، و بهتر بر احکام اسلامی واقفید حقیر خیال می‌کنم جلسات هر چند به صورت تعلیمات (نه خطابه) باشد مفیدتر است و اساساً ما فعلاً احتیاج به افراد مربی و تعلیمات دیده داریم، و از جوانان خوب بتوانیم برای اسلام از این سبک استفاده کنیم. اوضاع ایران کماکان و تازه‌ای نیست، اخیرا دو نفر ترکیه برای دیدار رفته‌اند وضع مزاجی ایشان خوب است، روحیه کماکان تازه‌ای دیگر نبوده است. رفقا بحمدالله همگی سالم می‌باشند حقیر و خانواده سالم می‌باشم، نمی‌دانم با امکانات زیادی که برای شما موجود است در مورد منفی چه می‌کنید خواهشمندم از قول حقیر و خانواده سلام خدمت اهل منزل تقدیم دارید از ارسال نامه زود به زود دریغ نفرمایید وضع تحصیلی محمدرضا را بیان فرمایید. در خاتمه موفقیت شما را از خداوند متعال خواستارم. 4شهریور44 آقای ‌هاشمی سلام می‌رساند. فراموش نکنم هر وقت مشهدی غلامحسین ملاقات می‌شود تقاضای ابلاغ عرض سلام خدمت شما دارد.»4
پانوشت‌ها:
1- روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 3324، 28/8/1369، ص11. ایشان در پاسخ به سؤالی پیرامون طرح تحولی مدّ نظر خود در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از فعالیت‌هایش در این زمینه سخن به میان می‌آورد و از یک برنامه تربیتی 18 ساله سخن می‌گوید: «غير از تغییراتی که در کتب لازم است، در برنامه‌ها هم باید تغییراتی داده شود و بر این اساس ما چندی پیش به کمک دو نفر از برادران مدرس سابقه دار حوزه آقای ابراهیم امینی و آقای سیدعلی محقق داماد در حدود دو سال قبل هفته‌ای یک شب جلسه گذاشتیم و طرحی را برای آموزش حوزه تهیه کردیم. اجمال طرح این است که دوره تحصیلی حوزه آنچه که به عنوان آموزش و تدریس است به سه دوره پنج ساله تقسیم می‌شود، طلبه‌ای که وارد حوزه می‌شود تا وقتی که از حوزه خارج می‌شود سه دوره پنج‌ساله درس می‌خواند؛ مقطع اول که برای همه ضروری است دروس عمومی است که برای هر روحانی در هر پستی بخواهد باشد چه ادامه تحصیل بدهد و چه ندهد، امام جماعت باشد، روضه‌خوان بشود و هرجایی بخواهد برود باید این دوره پنج‌ساله را بگذراند. این دوره پنج‌ساله شامل ادبیات عرب، آشنایی با منطق، آشنایی ابتدائی با فقه و اصول، عقائد، تاریخ اسلام محاوره عربی و آشنایی با يک زبان خارجی که اگر بخواهیم از نظر زمانی با دروسی که فعلاً در حوزه تدریس می‌شود تطبیق کنیم تا حد شرح لمعه و اصول فقه است...» ر.ک: همان.
2- زندگى نامه حضرت آیت ‌الله محمدتقی مصباح یزدی، صص102-103.
3- البته طبق سند، ساواک تشخیص نداد که نویسنده نامه آیت ‌الله مصباح است.
4- یاران امام به روایت اسناد ساواک3: شهید آیت ‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، صص466-468.