حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۶۱
آمیختگی مبارزه در دو جبهه سیاسی و فکری
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
با انکار آیت الله مصباح یزدی از دست خط خود، کار ساواک تمام نشد بلکه با بررسی سایر دستنوشتههای ایشان سعی در کشف حقیقت داشت. اگر چه در نهایت به موفقیت نرسید. در گزارش ساواک قم به مرکز در تاریخ 7/5/1347 مبنی بر بررسی دست خط آیت الله مصباح یزدی، خط نامه ایشان به آقای راشد یزدی با نامه ایشان به امام خمینی در سال 42، تطبیق و مقایسه شده است. این سند نشان میدهد که پیدا کردن ادلهای مبنی بر فعالیت سیاسی آقای مصباح تا چهاندازه برای ساواک حائز اهمیت بوده است.
در متن نامه آیتالله مصباح به آقای راشد یزدی به ماجرای بازجویی ایشان توسط ساواک و حساسیت آنان بر دستخط، اشاره شده و به طور کاملاً حساب شده و هوشمندانه، انتساب نامه به امام در سال 42 انکار شده و چنین گفته شده است:«چندی است مورد لطف سازمان هم قرار گرفتهایم؛ تا کنون چند دفعه ما را احضار کردهاند و اصرار دارند که با آیتالله خمینی ارتباط داری و دلیل ایشان نامهای است که یک پدر بیامرزی بنام بنده برای ایشان نوشته است و طبعاً موجب سوء ظن شده است. به طوری که با وجود اینکه خط بنده در سازمان هست، هنوز مطمئن نشدهاند که این نامه خط من نیست.»
آنگونه که از متن این نامه بر میآید، آیتالله مصباح یک فریب امنیتی کاملاً دقیق برای ساواک طراحی کرده و طبق گزارشها آنان، این طراحی در به اشتباه انداختن ساواک، کاملاً مؤثر واقع شده است. چنانکه در گزارش ساواک، رسماً به ناکامی آنان در شناسایی خط آیتالله مصباح تصریح شده است.
متن سند:
«به: ریاست ساواک قم نخستوزیری سازمان اطلاعات و امنیت کشور خیلی محرمانه
از: اداره کل سوم س.ا.و.ا.ک
درباره تقی مصباح یزدی
بازگشت به: 1869/21-1/5/57
با مقایسه خط وی با خطوط اساسنامه و نامههای مورد بحث مسلّم نشده که نویسنده آنها نامبرده بالا باشد. علی هذا خواهشمند است دستور فرمایید کماکان اعمال و رفتار و تماسهای مشارالیه را تحت نظر قرار داده و در صورت مشاهده فعالیت مشکوک و مضرهای از وی مراتب را اعلام دارند.ک
مدیرکل اداره سوم. مقدم امضا 21/6/47
صابری امضا 21/6/47
رئیسبخش 316-ازغندی. امضا
رئیساداره یکم عملیات و بررسی. ثابتی»
در بررسی تاریخ تحولات نهضت امام به دست میآید که سالهای 45 و 46 که آیت الله مصباح در میدان مبارزه حضور فعال داشت، یکی از حساسترین مراحل مبارزات بوده است. بنا به تصریح رهبر معظم انقلاب اسلامی، دشواری مبارزه در این دوران موجب گردید که برخی از یاران امام همچون شهید مطهری و شهید بهشتی، از فضای مبارزات سیاسی فاصله بگیرند و به میدان «مبارزات فکری» متمرکز گردند. در خاطرات مقام معظم رهبری چنین آمده است:«سپس، به ویژه طیّ سالهای 1345 و 1346 که دشوارترین سالها برای انقلابیون بود و شاه همه گروههای مقاومت سیاسی را قلع و قمع و از میدان بیرون کرده بود، بسیاری از شخصیتهای نهضت اسلامی، گرایش به خط دوم(خط روشنگری دینی) را ترجیح دادند.
کسانی بودند که هم در آغاز و هم در پایان زندگی جهادی خود، در میدان مقاومت حضور داشتند، اما در سالهای یاد شده، همّ خود را مصروف روشنگری فکری کردند. شهیدان بزرگوار، مطهری و بهشتی و باهنر از این جملهاند. در اینجا باید برای ثبت در تاریخ بگویم که من ازاندک افراد معدودی بودم که در همه لحظات نهضت، هر دو خط را با هم آمیختم و به این ویژگی معروف بودم. در تمام زندگی مبارزاتی خود، همواره هر دو خط «مقاومت» و «روشنگری» را با هم ادامه دادم و معتقدم این دو را کاملاً باهم درآمیختم.»1
طبق اسناد تاریخی، گرچه آیتالله مصباح همواره «مبارزات فکری» را به عنوان یکی از اولویتهای مهم زندگی خود، اهتمام ویژه داشت اما در این دوران دشوار، در زمره کسانی بود که همزمان در هر دو جبهه مبارزات سیاسی و مبارزات فکری حضور داشت. زندگانی مخفی ایشان و حساسیت ویژه ساواک، شاهد صدق این مدعاست. از سال 47 به بعد عمده فعالیت آیتالله مصباح در مدرسه حقانی تمرکز یافت که به عنوان یکی از کانونهای اصلی مبارزات سیاسی در قم محسوب میشد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تربیت یافتگان این مجموعه، منشأ خدمات بزرگی شدند.
تأسیس مدرسه حقانی
«مدرسه حقانی» گرچه به واسطه واقف و سازنده آن، به این نام معروف شد، اما طبق وقفنامه، نام رسمی آن «مدرسه منتظریه» بود. مرحوم شیخ حسین حقانی فرزند واقف مدرسه، که خود از شاگردان و مقرر درس آقای شریعتمداری بود، درباره تأسیس مدرسه چنین میگوید:
«در ابتدا برای گرفتن بودجه مخارج مدرسه نزد آیتالله شریعتمداری هم رفتم اما او به این شرط قبول کرد تا در هزینه مدرسه کمک مان کند که تمام اختیارات مدرسه تحت نظر او باشد، که نه من و نه هیچ یک از هیئتمدیره این شرط را نپذیرفتیم، اما آیت اللّه سیدهادی میلانی از همان ابتدا از مدرسه حمایت مالی و معنوی کرد و گفته بود «تمام مخارج را من میدهم اما اسم من نباشد»، همچنین پس از اینکه متوجه شدم آقای بهشتی برنامهای نظاممند و جامع برای تحصیل طلاب را طرحریزی کردهاند به ایشان به جهت همکاری مراجعه کردم. در نهایت نخستین هیئتمدیره مدرسه عبارت بودند از: سیدمحمدحسینی بهشتی، علی مشکینی، مهدی حائری تهرانی و حسین حقانی.
مدیریت مدرسه را ابتدا محمد مجتهد شبستری و پس از دو سال محمدعلی شیخزاده عهدهدار بودند و از ۱۳۴۷ تا 1357، علی قدوسی (شهادت ۱۳۶۰) این سمت را بهعهده داشت.»2
مدتی پیش از تأسیس این مدرسه سلسله جلسات فضلای حوزه قم با هدف تحول در حوزه و اصلاح نظام آموزشی-تربیتی حوزه، در اواخر دهه سی آغاز شده بود و تا سال های بعد ادامه داشت. یکی از خروجیهای مهم این جلسات که به عنوان «هیئت مدرسین» از آن یاد میشد، تدوین برنامه برای تحول در حوزه بود. این برنامه بعد از تدوین به آیت الله بروجردی ارائه گردید اما زمینه اجرای آن فراهم نشد.
همین اتفاق سبب شد تا نوعی دلسردی نیز در برخی فضلای مشهور حوزه پدید آید و بر روابط آنان با زعیم حوزه و بیت او نیز سایهانداخت. اما شهید بهشتی همچنان از پای ننشست و بعد از اجرای محدود و تا حدودی ناموفق برنامه تحولی فضلای حوزه در مدرسه علوی قم و زیر نظر آیت الله گلپایگانی رحمهالله، زمینه برای اجرای کامل آن در مدرسه منتظریه فراهم آید. شهید بهشتی در اینباره چنین میگوید: «در سال ۱۳۳۹ش، ما سخت به فکر سامان دادن به حوزه علمیه قم افتادیم و مدرسین حوزه جلسات متعددی داشتند برای برنامهریزی نظم حوزه و ساماندهی به حوزه در دو تا از این جلسات بنده هم شرکت داشتم. کار ما در یکی از این جلسات به ثمر رسید و در این جلسه آقای ربانی شیرازی و مرحوم آقای شهید سعیدی و خیلی دیگر از برادران شرکت داشتند؛3 آقای مشکینی و خیلیهای دیگر و ما در یک برنامهای در طول یک مدتی توانستیم یک طرح و برنامه تحصیلات علوم اسلامی در حوزه تهیه کنیم، در هفده سال.»4
به نوشته برخی منابع، اصل ماجرای تأسیس مدرسه یاد شده بهاندیشه مشترک شهید بهشتی و مرحوم ربانی شیرازی باز می گشت که در صدد ایجاد یک برنامه جدید بودند و این کار را در سال 40 در مدرسه آیت الله گلپایگانی (با اسم مدرسه علوی) در خیابان تهران (امام فعلی) آغاز کردند،... زمانی که مرحوم بهشتی و ربانی نتوانستند طرح خود را در آن مدرسه پیاده کنند، به فکر جای دیگری افتادند. مرحوم بهشتی به کمک مرحوم آیت الله حاج آقا مهدی حائری تهرانی تصمیم گرفتند تا از حاج علی حقانی بخواهند مدرسهای را که به کمک یکی دیگر از تجّار به تازگی ساخته بود، به اینان واگذار کند که او نیز چنین کرد. البتهاندکی بعد مدرسه به لحاظ مساحت بزرگ تر شد و دو طبقه هم بر آن افزوده گشت.
از سال 1342-1341 که عملاً مدرسه حقانی آغاز به کار کرد شهید بهشتی مدیریت داخلی مدرسه را به محمد مجتهد شبستری داد که دو سال آن را اداره کرد. سال 43 مدیریت داخلی مدرسه در اختیار آقای شیخ زاده قرار گرفت. طرحهای مدرسه و مسائل کلی، در جلساتی با حضور بنیانگذاران، شامل آقایان شهید بهشتی، ربانی شیرازی، مشکینی، حائری تهرانی و حاج سید مرتضی جزائری حل و فصل میشد که گاه شهید قدوسی هم در آن جلسات حضور داشت. از سال 46-45 مدیریت در اختیار آقای قدوسی قرار گرفت که تا انقلاب ادامه داشت. همان سال مرحوم بهشتی بههامبورگ رفت و سال 49 به ایران بازگشت. در این فاصله وی از طریق مکاتبه در جریان اخبار مدرسه قرار میگرفت.اندکی بعد به دعوت آقای بهشتی، آقایان مصباح یزدی و جنتی نیز به مدرسه دعوت شده و در مدیریت، شریک آقای قدوسی شدند.5
پانوشتها:
1- خون دلی که لعل شد، ص56 و 57.
2- مصاحبه سهراب مقدمی شهیدانی با مرحوم حسین حقانی زنجانی، آرشیو بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی 19/4/1393. همچنین: حسین حقانی زنجانی، تاریخچه مدرسه علمیه منتظریه(حقانی)، جزوه دریافتی از آیت الله حسین حقانی، آرشیو بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی.
لازم به ذکر است که نقل تاریخها در برخی مصاحبهها همچون مصاحبه مرحوم حسین حقانی، درست و دقیق نیست، لذا اگرچه حذف موارد خلاف به دلیل کثرت و لطمه به ساختار خاطرات، مشکل بوده و برای مراعات امانت، از حذف آن پرهیز شده اما در مقام تحقیق باید به تهافتها توجه گردد. به عنوان نمونه در مورد دوران مدیریت مرحوم شهید قدوسی در مدرسه حقانی، شواهدی مبنی بر تصدی این مسئولیت از سال 1345 وجود دارد.
3- همچنین. ر.ک: یادنامه شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی، ص18.
4- «طول مدت تحصيل در مدرسه حقانى _ طبق اساسنامهاى که آيت اللّه بهشتى نوشته بود _ 16 سال در چهار دوره بود. اين چهار دوره عبارتند از: سه سال دوره مقدمات، پنج سال دوره سطح، شش سال دوره خارج فقه و اصول و دو سال دوره تخصصى در رشتههاى مختلف اسلامى از قبيل: فقه، اصول،فلسفه، حديث و تفسير. طلاب پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح _ که هشت سال طول مىکشيد_ اگر در روستا يا شهرستانى نياز به تبليغ بود، اعزام مىشدند. طلابى که در دوره خارج فقه و اصول شرکت مىکردند، پنجشنبهها يادداشتهاى آنان توسط استادشان بررسى مىشد و از اين طريق مدرسه در جريان کار آنان قرار مىگرفت. اما مهدى حائرى تهرانى، از بنيان گذاران مدرسه حقانى، طول مدت تحصيل را 12 سال مىداند؛ چهار سال دوره ادبيات، پنج سال دوره فقه و اصول و سه سال رشته تخصصى. سيد محمدرضا طباطبايى، مدت تحصيل را 18 سال تا رسيدن به اجتهاد مىداند و توضيح بيشترى در اين زمينه نمیدهد».
ر.ک: نشریه حوزه، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ج 146، ص 3.
5- جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، ص 462-463. همچنین: تاریخ شفاهی زندگانی و خدمات اجتماعی فرهنگی آیت الله حائری تهرانی، ص167.