kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۹۷۸۳
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۵

عملکرد اپوزیسیون به مردم ایران فهماند که آنها قابل اعتماد نیستند(خبر ویژه)

شبکه دولتی انگلیس از قول یکی از عناصر ضد انقلاب اذعان کرد قشر خاکستری در ایران با آشوب افکنی پاییز گذشته همراهی نکرد.

وبسایت بی‌بی‌سی در تحلیلی که بیشتر باز روایت وضعیت سیرک گونه در میان اپوزیسیون است، از قول مهرداد درویش‌پور (عضو گروهک مارکسیست و منحله «پیکار»/ مقیم سوئد) نوشت: خیزش زن، زندگی، آزادی، حرکتی هدفمند بود که در آن خواسته‌های ساختارشکنانه همچون آزادی حجاب و نفی نظام مطرح شد. این‌که چرا چنین جنبشی، نتوانست قشر خاکستری و حتی والدین میانسال را متقاعد کند، نیازمند درنگ است.
«قشر خاکستری» حاضر نشد به دلیل برخی روحیات محافظه‌کارانه، هراس واقع‌بینانه از آینده‌ای نامعلوم، یا پیوندهای اقتصادی و فرهنگی آن با نظام و شکاف نسلی به این جنبش بپیوندد. شاید نگرانی از خطر جنگ داخلی یا «سوریه‌ای شدن» ایران در صورت فروپاشی حکومت و نیرومندی گفتمان امنیت‌گرایی که حکومت نیز در تنور آن می‌دمد و مهم‌تر از همه توانایی حکومت در سرکوب موجب ترس و انفعال شد. این جنبش از آن رو که فاقد مطالبات معیشتی بود، نتوانست پیوند درخوری با اعتراضات صنفی، مطالباتی و طبقاتی کارگران و کارمندان بیابد.
بدین ترتیب، فاقد مختصات یک انقلاب بود. فقدان آلترناتیو جایگزین نیز در فرجام آن بی‌تاثیر نبود. برخی با غلو در ظرفیت خیزش و دست کم گرفتن توان حکومت، به این توهم که تکلیف نظام در «دوی ۱۰۰ متر» یکسره خواهد شد دامن زدند. شکاف بین ظرفیت و سطح توقع می‌تواند به اضطراب، سرخوردگی، افسردگی و یاس و پرخاشگری منجر شود.
برداشت عمومی بر آن است که نابرابری توازن قوا و ناهمخوانی سطح بالاتر خواست برچیدن حکومت نسبت به دامنه و ظرفیت محدود این جنبش، به مهار آن منجر شد؛ امری که علاوه‌بر کناره‌گیری مردم، به تدریج به نارضایتی و انتقاد به ویژه از رفتار بخشی از اپوزیسیون و رسانه‌ها در خارج از کشور منجر شد.
همزمان در خارج از کشور و در بطن دموکراسی و درست تحت تاثیر همین جنبش، با برآمد راست رادیکال و افراطی ایرانی رو‌به‌رو شدیم؛ گرایشی که نه با برآمد زنان میانه‌ای دارد، نه با برآمد گروه‌های قومیتی و نه با مسالمت جویی و دموکراسی خواهی آن جنبش همخوان است و به آن تنها نگاه ابزاری دارد. این جریان به بهانه حمایت از جنبش اما در تمایز با آن، بیشتر مبلغ نوعی از لمپنیسم، خشونت ورزی، افراط‌گرایی و مروج اخبار نادرست بود.
راست افراطی با رفتارهای پرخاشگرایانه، خشونت‌آمیز و وحشت آفرین همچون بالا بردن چوبه‌های دار و عکس شکنجه‌گران پیشین، ضرب وشتم مخالفان یا تحمیل خود بر دیگران، اعلان جنگ علیه دیگر بخش‌های اپوزیسیون و تفرقه‌افکنی، ظرفیت ناشناخته خود را در ویرانگری به نمایش گذاشت.
اتحادطلبان سلبی پوپولیستی حول نماد پادشاهی کوشیدند همبستگی در حمایت از مردم ایران را مصادره به مطلوب کنند. آنها در این راه نه از دشمنی با دگراندیشان ایرانی و نه از نزدیکی با راست افراطی نژادپرست در غرب نیز ابایی نداشتند. «نخبگان» فکری این گرایش نیز، به سرعت خود را به سطح یک
«اندیشه سیاسی» منسجم ارتقا دادند و حزب‌های «نوین»‌شان را پایه ریختند. آنان که در ابتدا به نام حفظ تمامیت ارضی، تبعیض قومیتی را انکار می‌کردند، به سرعت گروه‌های قومیتی را تجزیه‌طلب و تروریست خواندند.
تمایل به همبستگی در آغاز باعث شد کمتر کسی به این ظرفیت‌های ناشناخته و تهدید‌آمیز راست افراطی توجه کند؛ امری که باعث کوربینی شد. اما به تدریج روند هشدارها و دل‌نگرانی‌ها درباره این پدیده شدت گرفت.
پویش دیگری که شکل گرفت تشکیل «منشور مهسا» بود. بلندپروازی و خوش‌بینی مفرط شکل‌دهندگان آن، سلبریتی‌گرایی، تکیه بیش از حد بر قدرت‌های خارجی برای مشروعیت یافتن، تلاش برای ایفای نقش رهبری در خارج به جای حمایت از داخل، جلوه‌هایی از فاصله این حرکت با جنبش بود.
عدم واقع بینی بهت انگیز امضا کنندگان منشور و ریشه نداشتن اجتماعی تشکیل دهندگان آن به گونه‌ای بود که به فروپاشی برق‌آسا و تاثربرانگیز آن منجر شد. شکست برق‌آسای «منشور مهسا»، به شکاف و خصومت بیشتر بین جمهوری‌خواهان و سلطنت طلبان، چپ و راست و گروه‌های اتنیکی و ناسیونالیست‌های تندرو منجر شد.
ترکش این اختلافات حتی به شکاف در احزاب کردی انجامید و به موضوع یا بهانه درگیری مسلحانه و تراژیک درونی یکی از احزاب کردی مابین موافقان و مخالفان منشور بدل شد. سرخوردگی ناشی از این رخدادها نیاز به توضیح ندارد.
در حوزه فعالیت‌های دیپلماتیک نیز تلاش تبلیغاتی بخشی از اپوزیسیون برای قطع کامل رابطه غرب با ایران و تحمیل رهبری مورد نظرشان، به تدریج به بدبینی ایرانیان داخل و خارج و دولت‌های غربی نسبت به صحت و ظرفیت واقعی این ادعاها انجامید. به ویژه آن که برخی توافقات بعدی دولت‌های غربی با جمهوری اسلامی، توهمات پیشین را نقش بر آب کرد. در نهایت بسیاری از خود می‌پرسند چرا باید هزینه سنگین مبارزه‌ای را بپردازند تا برخی در خارج ابزار تبلیغ و معرفی خود قرار دهند؟ ریزش تظاهرات ۸۰ هزار نفری [30 هزار نفر] در برلین و تبدیل به تظاهرات پراکنده و پرتنش در این زمینه قابل درنگ است.