kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۹۴۴۰
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۰

اعتماد به نفس در نگاه دینی

 
 
فرزاد محمدیان 
اعتماد به نفس از اصطلاحاتی است که در حوزه تربیتی و آموزشی بسیار بر آن تاکید می‌شود. این تعبیر براساس آموزه‌های اسلامی می‌تواند مثبت یا منفی و ارزشی و ضد ارزشی باشد. 
از نگاه قرآن اعتماد به نفس زمانی معنای ارزشی و مثبت می‌یابد که مبتنی بر توکل بر خدا باشد؛ زیرا در غیر این صورت از مصادیق عجب و خودستایی و تزکیه نفس باطل و امری باطل و ضد ارزشی است. نویسنده در این مطلب به تبیین مفهوم اعتماد به نفس بر اساس آموزه‌های دینی پرداخته است.
***
مفهوم اعتماد به نفس
اعتماد به نفس اصطلاح ترکیبی است که در حوزه روان‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی بسیار کاربرد دارد. واژه اعتماد از واژه عمد عربی گرفته شده که به معنای ستون است و نفس نیز در زبان عربی دارای معانی چندی است که از جمله آنها می‌توان به روان، ذات، هویت و شخص ‌اشاره کرد. در این‌جا مراد همان ذات است. پس اعتماد به نفس یعنی شخص بر ذات خود تکیه کرده و آن را ستون قرار دهد.
به سخن دیگر، اعتماد به نفس به معنای خوداتکایی و بر توانایی، استعدادها و داشته‌های خود تکیه کردن است. در روان‌شناسی برای دارنده اعتماد به نفس ویژگی‌هایی گفته می‌شود که از جمله آنها می‌توان به افتخار و احساس خوب بودن، استقلال‌طلبی و پرهیز از وابستگی، برخورد باز و گشوده با دیگران، انتقاد‌پذیر بودن، پذیرش ‌اشتباهات، باور به توانایی‌ها، احساس ارزشمندی نسبت به خود، خودپذیری، مسئولیت‌پذیری، قاطعیت داشتن نسبت به خود و دیگران، ابراز وجود کردن، با هدف و برنامه مشخص زندگی کردن، یکپارچگی و هماهنگی در رفتار و عمل و مانند آن ‌اشاره کرد.
اعتماد به نفس و فقر هویتی انسان
به دور از تعریف اصطلاحی روان‌شناسان باید معیارهایی که اسلام برای اعتماد به نفس صادق و کاذب در نظر می‌گیرد تبیین شود و آن‌گاه به ارزشگذاری پرداخت و توصیه‌هایی را بیان کرد. بنابراین، بهتر آن است که نخست نسبت انسان با خدا دانسته شود تا بر اساس آن مسئله اعتماد به نفس معنا و مفهوم درستی پیدا کند.
از نظر آموزه‌های قرآنی انسان موجودی است که در ذات و هویت خود دارای فقر هویتی است. به این معنا که انسان همانند هر آفریده دیگری‌، نیازمند دائمی در ایجاد و بقا به خداوند است. به این معنا که مانند ساعتی است که همواره و در هر لحظه نیازمند انرژی است. البته نسبت انسان با خدا فراتر از این ساعت است؛ زیرا اگر لحظه‌ای عنایت و فضل الهی نباشد، هلاکت و نابودی در انتظار بشر و هر آفریده دیگری است. خداوند در آیه 15 سوره فاطر می‌فرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم، شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى‏نيازِ ستوده است.
فقر به معنای فقدان ستون فقرات است. به کسی که فاقد توانایی مالی است فقیر گفته می‌شود؛ زیرا مال مایه قوام و ایستادگی فرد و جامعه است.(نساء، آیه 5) اگر انسان در هویت خود به خداوند نیاز داشته باشد، به این معناست که هویت وجودی او بسته به خداست و اوست که بشر را زنده و باقی نگه می‌دارد.
استعدادها و توانایی الهی انسان
هر چند که انسان در ایجاد و بقا به عنایات الهی وابسته است، اما خداوند انسان را به گونه‌ای آفریده که او را از دیگر موجودات و آفریده‌ها ممتاز کرده است. انسان آفریده‌ای است که خداوند او را برای خلافت و جانشینی خود برگزیده و به او همه توانایی‌های مورد نیاز خلافت را بخشیده است.(بقره، آیات 30 و 31) بنابراین انسان نسبت به دیگر موجودات و آفریده‌ها از یک درجه بالاتر و برتری برخوردار است که اقتضای خلافت الهی است. اراده و اختیار و انتخاب به او این امکان را داده تا هر گونه که بخواهد در چارچوب سنت‌های الهی حاکم بر نظام هستی عمل کند و رفتار کند. به این معنا که در یک محدوده مشخص که همان سنت‌ها و قوانین حاکم بر نظام هستی است می‌تواند به اختیار خودش انتخاب و عمل کند. بر اساس آیات قرآن به‌ویژه آیه 31 سوره بقره انسان دارای همه صفات الهی است که او را توانمند می‌سازد تا بتواند در همه جا به اختیار و انتخاب خود عمل کند و هیچ محدودیتی از این لحاظ ندارد.
نسبت توکل با اعتماد به نفس
اکنون معلوم شد که انسان می‌تواند به خودش تکیه کند و در محدوده توانایی و استعدادهای الهی انتخاب و عمل داشته باشد؛ زیرا بر ماسوی الله خلافت دارد و نیازی نیست که به غیر از خداوند به چیزی تکیه کند.
به این معنا که فقر در هویت آدمی او را نیازمند به خداوند می‌کند؛ اما به ما سوی الله هیچ نیازی نیست و انسان این استعداد را دارد که تنها بر داشته‌های نفسانی خود تکیه و اعتماد کرده و به مسئولیت خلافت الهی خود بپردازد.
اما هرگز تکیه و اعتماد به نفس نباید به معنای استقلال از خداوند تلقی و تفسیر شود؛ زیرا انسان همانند معلولی است که به افاضات دائمی از سوی علت خود نیازمند است؛ بلکه باید گفت که انسان همانند مظهری است که به اظهار‌کننده خود نیاز دائمی دارد.
به سخن دیگر، نسبت انسان با خدا همانند نسبت سایه به نور و روشنایی است. سایه زمانی ظهور می‌یابد که نوری باشد و با حذف نور سایه نیست و نابود می‌شود و ظهور و بروزی ندارد.(فرقان، آیه 45)
پس انسان باید بر طبق استعدادها و توانایی‌های خود فکر و عمل کند، ولی هرگز این را نباید فراموش کند که خود در این توانایی‌ها همانند لامپی است که باید انرژی دائمی را از خالق خودش دریافت کند. از این رو خداوند در آیه 159 سوره آل عمران می‌فرماید: فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‏دارد.
پس اعتماد به نفس و تکیه بر توانمندی‌های ذاتی و استعدادهای خدادادی به معنای نفی توکل و اعتماد به خدا نیست؛ زیرا حتی اگر به توانایی‌های خودمان ایمان داشته باشیم باید به این نکته توجه داشت که برای تحقق یک چیزی ده‌ها مقتضی و شرایط مناسب باید فراهم شود و موانع بسیاری رفع یا دفع شود که بیشتر آنها بیرون از اراده ماست.
اعتماد به نفس کاذب و صادق
با توجه به آنچه گفته شد، معلوم می‌شود که اعتماد به نفس صادق و ارزشی آن است که انسان نسبت به استعدادها و توانایی‌های الهی خود آگاه باشد و با تکیه و توکل بر خداوند اقدام به کاری کند و خود را در مقام خلافت الهی بشناسد و از آن بهره گیرد.
اما اعتماد به نفس کاذب و غیر ارزشی آن است که فرد صرفا به خود تکیه و اعتماد داشته باشد و در تصمیم‌ها و کنش‌هایش‌، خود را محور قرار دهد و از توکل و تکیه برخدا غافل شود.
ریشه این‌گونه اعتماد به نفس‌های کاذب در عجب و خودپسندی و خودستایی نهفته است. انسانی که خود را قبول داشته باشد و گمان کند که او از همه توانایی‌ها برخوردار است و هر کاری را می‌تواند انجام دهد، در دام غرور، تفاخر، تکبر و استکبار می‌افتد و مدعی اموری می‌شود که از عهده او ساخته نیست. همین مشکلی است که ابلیس بدان گرفتار شد و خود را برتر یافت و خواستار خلافت الهی شد و از سجده به آدم به عنوان خلیفه سرباز زد.(حجر، آیات 29 و 30؛ ص‌، آیه 72) انسان باید بداند که قوت و عزت تنها از ناحیه خداست و او منشا هر قدرت و عزتی است.(یونس، ایه 65؛ بقره، آیه 165)
اعتماد به نفس مثبت و صادق آن است که انسان خود را از خلق مستغنی بداند و غنای طبع داشته باشد و منتظر نباشد که دیگری برای او کاری را انجام دهد و در عین حال با باور به توانایی‌های خود و با توکل بر قدرت برتری به نام الله به کار و تلاش بپردازد.
انسان مومن باید خود را فقط محتاج خدا و نیازمند نعمت‏هاى او بداند و در برابر خلق سر فرود نياورد و با سيلى، صورت خود را سرخ کرده و خود را بى‏نياز نشان دهد و استغناى طبع داشته باشد.
عجب، ریشه اعتماد به نفس کاذب
چنان‌که گفته شد، انسانی که خدا را فراموش کرده و خودشناسی ندارد، گرفتار اعتماد به نفس کاذب بر اساس اصطلاح قرآنی می‌شود. ریشه خودستایی و تزکیه نفس باطل و اعتماد به نفس کاذب را باید در همان عجب دانست. عجب ‌آن است که انسان بر خود ببالد و از عمل خود یا از ثروت و قدرت و زهد خویش خشنود شود.
عجب عامل تکبر و خودبرتربینی نیز است. به این معنا که خودپسندی، انسان را به خودبرتربینی می‌کشاند. تفاوت بین عجب و کبر این است که اگر فرد، خود را بالاتر از دیگری می‌بیند چنین شخصی متکبر است؛ اما در عجب که همان خودپسندی است‌، فرد خود را می‌ستاید و بر خود می‌بالد حتی اگر پای دیگری در میان نباشد.