غفلت و غافلان از نگاه قـرآن
مرتضی منتظری
غفلت، انحراف از امری مهم به سوی امری غیر مهم است که آدمی را از کمال باز میدارد؛ زیرا کسی که گرفتار غفلت میشود در همه امور به جای کمالگرایی به سوی اموری گرایش مییابد که کمال نیست، بلکه عیب یا نقص است.
در حقیقت غافل چنان تمام فکر و ذکر و حواس خویش را معطوف امری بیپایه و غیر مهم میکند که از امور حقیقی و کمال مطلوب باز میماند.
گاه ممکن است شخصی به امری مهم آگاهی یافته و بدان گرایش داشته باشد، اما به سبب عدم تحفّظ و سرگرم شدن به اموری دیگر، از آن امر مهم غافل میشود و اینگونه مطلوب و مهم از دست میرود. سرگرم شدن انسان در دنیا به اموری دنیوی که در برابر آخرت چیزی جز لعب و لهو نیست، موجب میشود تا از خدا و آخرت بازماند و آخرتش تباه شود.
بنابراین، غفلت، از حالات قلب است؛ یعنی این قلب است که به جای آنکه به امر مهم بپردازد، به غیر مهم میپردازد. از همین رو، از پرده غفلت سخن گفته میشود که بر قلب میافتد. بسیاری از مردم زمانی از آن رها میشوند و از خواب غفلت بیدار میگردند که به سبب مرگ، به یقین رسیده و پردههای غفلت از قلبشان برداشته میشود. اینان تا زمانی که در دنیا هستند گرفتار چیزی هستند که از آن به عنوان پرده غفلت یاد میشود.
به سخن دیگر، غفلت حالتی است که بر آگاهی و دانش و علم انسان به سبب عدم اهتمام و توجه به معلوم عارض میشود. پس اگر کسی به معلوم اهتمام داشته باشد، هرگز گرفتار غفلت نمیشود.
آدمی تنها با «تذکر» دائمی است که میتواند از غفلت رهایی یابد؛ از همین رو خدا در قرآن به انسان یادآور میشود که همواره «ذکر الله» داشته باشد و «ذکر کثیر» را در دستور کار قرار دهد تا هرگز دچار غفلت از خدا نشود.(آل عمران، آیه 41؛ احزاب، آیات 41 و 42)
البته کسی که گرفتار غفلت شد باید او را بیدار کرد؛ زیرا بیداری دشمن غفلت است و شخص را از خواب غفلت بیدار میکند؛ بنابراین در تضاد با غفلت باید یقظه را قرار داد.
عوامل و بسترهای غفلت
براساس تعالیم قرآن، مهمترین اموری که انسان باید از آن غافل نشود، خدا و آخرت و معاد است؛ زیرا کسی که گرفتار غفلت نسبت به این امور میشود، دنیا و آخرت خویش را به معنای حقیقی تباه کرده و گرفتار زیان ابدی میشود؛ زیرا حقیقت زندگی، پیوند انسان با خدا و عبودیت و آخرت است و کسی که از آن حقایق و معلومات غافل شود و دائم متذکر آن نباشد، زندگی را تباه ساخته و دنیا و آخرت خویش را به هیچ فروخته است.
خدا به مردمان هشدار میدهد که نباید به ظواهر زندگی دنیوی همانند شهوات و مال و فرزند و مقام و ثروت و مانند آنها دلبسته شوند و خود را گرفتار لعب و لهو و تفاخر و تکاثر کنند(حدید، آیه 20)؛ زیرا سرگرم شدن به این امور بدون توجه به آخرت به معنای بیهدفی یا هدف بیارزش است؛ زیرا لهو همان بیهودگی و بیهدفی است و لعب اگرچه دارای نظم و انضباط و حتی هدفی است، اما هدفی کمارزش و بیاهمیت است. بنابراین، از نظر قرآن، بسیاری از مردم گرفتار اهدافی کماهمیت و کمارزش یا اصلا بیهودگی هستند؛ در حالی که هدفگذاری در زندگی باید همان آخرت باشد؛ چرا که انسان هر چه در دنیا میکند میوه آن را در آخرت درو میکند و عمل و آثارش را در آخرت حاضر مییابد که جزو شاکله شخصیتی او شده است.
به سخن دیگر، انسان باید هر کاری را در دنیا برای آخرت انجام دهد؛ نه اینکه فقط برای آخرت باشد یا فقط برای دنیا، بلکه میتوان میان دنیا و آخرت به گونهای جمع کرد که هم از حسنات دنیوی بهره برد و هم از حسنات اخروی.(بقره، آیه 201) پس کسانی که تنها به ظاهر زندگی دنیوی از مال و ثروت و شهوت و غضب چسبیده و از آخرت غافل شدهاند، زیانکار هستند.(روم، آیه 7) به سخن دیگر، سرگرم شدن به ظواهر زندگی دنیوی، انسان را از آخرت غافل میکند؛ در حالی که آخرت هدف زندگی دنیوی است. پس کسی که به ظاهر زندگی دنیوی اهتمام میورزد و سرگرم آن میشود، از هدف اصلی معلوم که همان آخرت است غافل است.(همان)
مومنان اینگونه هستند که اعمال دنیوی را به قصد آخرت انجام میدهند و گویی چیزی را در این مزرعه دنیا میکارند و در آخرت محصولش را درو میکنند؛ به سخن دیگر، در اینجا میفروشند و بهای آن را در آخرت میگیرند؛ اما غافلان از آخرت، سرمایه عمرشان را در بازار دنیا برای دنیا عرضه میکنند و اینگونه آن را تباه و ضایع میکنند، و گرفتار خسران و زیان از سرمایه زندگی میشوند.(آثار الصادقین، ج 15، ص 518؛ بقره، آیه 86)
از نظر آموزههای قرآن، هواپرستی و پیروی از دلبخواهیها از مهمترین عوامل گرفتاری انسان به غفلت از خدا و آخرت است. البته مراد از هواپرستی این است که شخص در شهوت و غضب گرفتار افراط شده و شهوت وغضب را در غیر اهدافی به کار میگیرد که موجب رشد کمالی اوست. چنین شخصی از آخرت و ذکر الله غافل است و به پیروی هواهای شیطانی نفسانی میرود.(کهف، آیه 28)
انسانی که گرفتار هواپرستی است، چنان در این امر افراط میکند که هیچ چیز دیگر را نمیبیند و از آنها غافل میشود.
از دیگر عوامل غفلت انسان تکبر ناحق است که موجب انحراف از راه خدا و تکذیب آیات تکوینی و تدوینی و نیز عدم انتقال آن به بندگی معبود حقیقی میشود.(اعراف، آیه 146) متکبران باطل، آیات الهی را میبینند و میشناسند ولی از آن به عنوان عامل بیداری و رهایی از غفلت استفاده نمیکنند، چنانکه راه رشد و گمراهی را نیز میببینند و میشناسند ولی به سبب همان تکبر، از راه رشد نمیروند و دیگر آنکه به سبب تکبر در راه انحراف و کژی گام برمیدارند. خدا در آیاتی از قرآن بیان میکند که چگونه برخی به سبب علو و ظلم به انکار امری میپردازند که صد درصد به حقانیت آن یقین دارند.(نمل، آیه 14) متکبران نیز اینگونه هستند و آیات الهی را دریچه به سوی خدا نمیبینند و در غفلت به سر میبرند.(اعراف، آیه 146)
از نظر قرآن، کسی که فطرت الهی و هدایت عقلی فطری را کور کرده باشد، نه تنها قلبش تفقه نمیکند و چشم نمیبیند و گوش نمیشنود، بلکه همچون چارپایان به زندگی میپردازد و حتی بدتر از آن، چنان دچار غفلت از حقیقت میشود که نمیتوان امیدی به رستگاری او داشت.(اعراف، آیه 179)
چنین افرادی توانایی ادراکی و شناختی فطری خویش را از دست داده و گرایشهای فطری به حق در آنان مرده و به جای آن، همچون چارپایان به سوی اموری گرایش دارند که موجب غفلت از هدف اصلی یعنی آخرت میشود. فرق چارپایان با این انسانهای غافل این است که چارپایان به سبب جعل مقدر اینگونه هستند، اما انسان خود به اراده اختیاری انتخاب کرده تا «انسان چارپا» یا «انسان سنگ» یا «انسان چوب خشک» باشد.
فجور و گناه از دیگر عوامل گرفتاری انسان به غفلت از خدا و آخرت میشود؛ زیرا گناه موجب میشود تا نفس معتدل دفن شود بلکه حتی تغییر هویت داده و گرفتار طبیعت گردد یا اصولا دریچه فطرت به سوی حقایق بسته شود. در این حالت است که چنین نفس و قلبی کارکردهای فطری از تعقل، تفقه، تذکر، تبصر، تدبر و گرایش به کمال و حقیقت را از دست میدهد و شخص فاقد قوای ادراکی و گرایشی صحیح میشود.(نحل، آیه 108؛ اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 18؛ شمس، آیات 7 تا 10)
میتوان گفت که ریشه غفلت در «غرور» است که همان «فریب» است، یعنی کسی که فریب دنیا را خورده و به مظاهر زندگی دنیوی سرگرم شده، از آخرت و خدا غافل میشود. از همین رو، امیرمومنان علی(ع) میفرماید: الیقظه نور و الغفله غرور؛ بیداری نور و غفلت فریب است.(غررالحکم، شماره 103)
بنابراین، بیدار کردن غافل باید در دستور کار قرار گیرد تا از فریب و غرور شیطانی رها شود. کسی که بخواهد در دام غفلت نیفتد باید از همان آغاز بر ذکر اهتمام ورزد؛ زیرا ذکر به معنای یادآوری و توجه و اهتمام به معلوم است تا آن را فراموش نکند یا از آن غافل نشود. کسی که در حال ذکر گفتن است، متوجه آن امر مهم است و امر غیر مهم او را از امر مهم باز نمیدارد و گرفتار غفلت نمیسازد. از همین رو در قرآن بر استمرار ذکر و ذکر بسیار تاکید میشود.(احزاب، آیه 41)
از مصادیق مهم ذکر، خواندن قرآن و نماز است؛ لذا گفته میشود کسی که نماز را در وقتش میخواند از غفلت رسته است.(فروع کافی، ج 3، ص 270)
پیامدهای غفلت
از نگاه آموزههای دینی، غفلت انسان از خدا و آخرت و حقایق هستی موجب میشود تا انسان از صراط مستقیم هدایت دور شده و گرفتار گمراهی و در نهایت دوزخ غضب الهی شود.
عدم بصیرت و ناتوانی در شنیدن حقایق(نحل، آیه 108؛ ق، آیه 22)، سقوط در دوزخ(اعراف، آیه 179)، هلاکت و نابودی(همان؛ غررالحکم، شماره 9318)، خدا فراموشی(اعراف، آیه 172)، تباه کردن عمر در امری غیر نجاتبخش(غررالحکم، شماره 7075)، قساوت قلب(اعراف، آیه 179؛ نحل، آیه 108؛ تحفالعقول، ص 327) و دلمردگی (غررالحکم، شماره 8430) از دیگر آثار و پیامدهای غفلت است.