کد خبر: ۳۲۱۴۶۷
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۹

اخبار ویژه

اعتراف عجیب «اعتماد»
به بی‌حاصل بودن جلسات دولت!
روزنامه وابسته به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت در اقدامی عجیب نوشت: وقتي جلسات رئيس‌جمهور یا معاون اول و وزرا تمام  مي‌شود، هيچ ‌چيزی تغيير نمي‌كند و نتيجه، گرفتار شدن در چرخه‌اي از جلسات است كه نه تصميم مي‌سازد و نه اصلاح مي‌آورد.
روزنامه اعتماد متعلق به الیاس حضرتی در یادداشتی به قلم حسین سلاح‌ورزی نوشت: در اغلب اين روزها در دفتر رئيس‌جمهور و معاون اول و وزرا، يكي پس از ديگري جلسه برگزار مي‌شود. صندلي‌ها پر از نمايندگان تشكل‌هاي خصوصي، اعضاي اتاق بازرگاني و كارشناسان اقتصادي است. رئيس‌جمهور، با همان لحن آرام و پزشك‌مآبانه‌اش، تاكيد مي‌كند كه بايد به بخش خصوصي ميدان داد. همه سر تكان مي‌دهند، يادداشت برمي‌دارند، وعده همكاري مي‌دهند. اما وقتي جلسه تمام  و درها بسته مي‌شود، هيچ ‌چيز تغيير نمي‌كند.
اين دقيقا مسئله امروز دولت پزشكيان است: نيت خوب، ولي روش غلط. دولتي كه واقعا مي‌خواهد با بخش خصوصي كار كند، اما نمي‌داند از كجا بايد شروع كند و چگونه از ظرفيت عظيم آن استفاده كند. نتيجه، گرفتار شدن در چرخه‌اي از جلسات و موازي‌كاري‌هاست كه نه تصميم مي‌سازد و نه اصلاح مي‌آورد. در ظاهر، اين دولت از نظر گفتار با بسياري از دولت‌هاي پيشين متفاوت است. رئيس‌جمهور اهل گوش دادن است، دستور نمي‌دهد، ايده مي‌خواهد، حتي از فعالان اقتصادي دعوت مي‌كند كه نظرات‌شان را مستقيما بيان كنند.
اما شنيدن، اگر به عمل منجر نشود، فقط نوعي نمايش مشاركت است. در ماه‌هاي گذشته، ده‌ها نشست، شوراي مشورتي و كارگروه تخصصي با بخش خصوصي برگزار شده، اما خروجي آنها چيست؟ نه مقررات سنگين سبك‌تر شده، نه فضاي كسب‌وكار قابل پيش‌بيني‌تر شده است. مشكل اصلي در ساختار تصميم‌گيري دولت است؛ ساختاري كه از بالا تا پايين پر از موازي‌كاري است. در هر وزارتخانه‌اي يك «كميته تعامل با بخش خصوصي» تشكيل شده، اما هيچ نقشه راه واحدي وجود ندارد. اتاق‌هاي بازرگاني، تشكل‌ها و انجمن‌ها نمي‌دانند دقيقا بايد با چه نهادي گفت‌وگو كنند و چه كسي تصميم نهايي را مي‌گيرد. اين آشفتگي نهادي، بخش خصوصي را خسته و بي‌اعتماد كرده است. از سوي ديگر، دولت پزشكيان بيش از اندازه به فرآيند و جلسه دل بسته است. در اين دولت، گاهي احساس مي‌شود تصميم‌سازي خودِ هدف نيست، بلكه «برگزاري جلسه درباره تصميم‌سازي» هدف شده است.  
هر مسئله به جلسه بعد موكول مي‌شود، هر كارگروه به كميته جديد ارجاع مي‌دهد و هر كميته براي خود دبيرخانه‌اي تازه مي‌سازد. در نتيجه، دولت پر از گفت‌وگو است، اما كم از اقدام. در چنين فضايي، بخش خصوصي نه دنبال يارانه است و نه حمايت ظاهري. فقط مي‌خواهد قوانين پايدار باشد، تصميمات دولت قابل پيش‌بيني باشد و اعتماد متقابل شكل بگيرد. اما اين اعتماد وقتي ساخته مي‌شود كه دولت نشان دهد واقعا آماده واگذاري و مشاركت است،
نه صرفا شنيدن.
اگر دولت پزشكيان مي‌خواهد از اين دور باطل بيرون بيايد، بايد چند اصلاح واقعي را جدي بگيرد:  اول، ايجاد يك مرجع واحد و قدرتمند براي گفت‌وگو با بخش خصوصي؛ نهادي كه نه تشريفاتي باشد، نه صرفا مشورتي، بلكه بتواند در تصميمات اصلي اقتصادي كشور نقش مؤثر ايفا كند. دوم، كاهش بروكراسي و موازي‌كاري؛ تا وقتي هر وزارتخانه راه خود را مي‌رود، هيچ سياستي به نتيجه نمي‌رسد. سوم، تبديل گفت‌وگو به تصميم؛ هر جلسه بايد با خروجي، زمانبندي و مسئول مشخص پايان يابد. و نهايتا اعتماد واقعي؛ تا وقتي فعالان اقتصادي حس كنند دعوتشان فقط براي تزيين تصميمات از پيش گرفته‌ شده است، هيچ انگيزه‌اي براي همكاري نخواهند داشت.
اعتماد در پایان نوشت: توان دولت زماني بالفعل مي‌شود كه شجاعت تصميم‌گيري مشترك را داشته باشد و بپذيرد كه بخش خصوصي نه رقيب دولت، بلكه شريك توسعه است. دولت پزشكيان هنوز فرصت دارد تا از نيت‌هاي خوبش نتيجه واقعي بسازد، اما اين فرصت نامحدود نيست. اگر جلسات همچنان جاي عمل را بگيرد و گفت‌وگوها بدون تصميم بمانند، اين دولت نيز در صف دولت‌هايي قرار مي‌گيرد كه «مي‌خواستند، اما نتوانستند». و شايد آن روز، تنها چيزي كه از اين دوره در خاطر فعالان اقتصادي بماند، همان جمله‌اي باشد كه يكي از آنان بعد از جلسه‌اي طولاني زمزمه كرد:  «اين دولت گوش دارد، اما هنوز دست ندارد.»
آنچه درباره این یادداشت روزنامه اعتماد باید گفت، حل نکردن مسئله در دولت و آوردن آن به میان مردم است. به نظر می‌رسد دولت در درون خود نیاز به پالایش برخی افراد است که به صرف حضور در ستاد انتخاباتی و سهم‌خواهی مدعیان اعتدال و اصلاحات از مسیر شورای راهبری کابینه، وارد دولت و زیرمجموعه‌های مدیریتی آن شده و راه تدبیر و مدیریت درست را مسدود کرده‌اند. البته یکی از این افراد خود آقای حضرتی و جمع قبیله‌گرایانه‌ای است که از مسیر او وارد دولت شده‌اند.
محاسبه اسرائیل در حمله به ایران
کاملاً برعکس از آب درآمد
 اسرائیل نتوانست به اهدافی که در حمله به ایران مدنظر داشت برسد و برعکس، ضمن تقویت انسجام مردم ایران، این کشور را به سمت ابهام هسته‌ای سوق داد.
مؤسسه «شورای خاورمیانه در امور جهانی» (میدل‌ ایست کانسیل آن گلوبال افرز) در ارزیابی اقدام شکست‌ خورده اسرائیل نوشت: هدف اصلی اسرائیل در حمله، خنثی‌سازی ظرفیت ایران برای به چالش کشیدن سلطه منطقه‌ای اسرائیل بود. اسرائیل با جنگ، به دنبال ایجاد دو مسیر به‌هم‌پیوسته برای پیروزی بود. اولی، مبتنی بر این طرح بود که ایران را از درون دچار شکاف نموده و از طریق شکست‌های نهادی پی‌درپی و ناآرامی‌های اجتماعی گسترده، فروپاشی را تسریع کند. این طرح با کمپین وحشتناک ترور فرماندهان نظامی و حتی سیاسی ایران و دانشمندان هسته‌ای آغاز شد و به حمله‌ تمام‌عیار به تاسیسات هسته‌ای، نهادهای دولتی، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و مراکز خدمات اجتماعی تبدیل شد. این سناریوی روانی، به دنبال ایجاد تصوری فراگیر از قدرت اسرائیل و ضعف ایران بود. هدف، بهره‌گیری از وضعیت ناامیدانه برآمده از جنگ برای پیاده‌سازی ایده براندازی بود، اما شکست خورد و موفق نشد.
مرحله دوم، مستقیما مبتنی بر موفقیت مسیر اول بود، گرفتار کردن واشنگتن در یک رویارویی مستقیم با تهران. بدون این تشدید، کمپین اسرائیل در معرض خطر قرار داشت. برای اطمینان از دخالت مستقیم آمریکا، اسرائیل نیاز داشت این تصور را ایجاد کند که آماده است با یک اقدام نظامی سریع، کم‌خطر و پربازده آمریکا که فروپاشی داخلی ناشی از مسیر اول را تکمیل می‌کند، پیروز شود.
اما برداشت اسرائیل از ایران نادرست بود. یکی از پایه‌های حمله اسرائیل، این باور قوی اما بی‌پایه‌ و اساس و ‌هالیوودی بود که میلیون‌ها ایرانی در بحبوحه جنگ تمام‌عیار علیه کشورشان،‌ نارضایتی و شورش داخلی را بر بقای ملی اولویت می‌دهند و خود را به ابزار تجزیه کشورشان تبدیل می‌کنند. اما همان‌طور که قابل پیش‌بینی بود، چنین سناریویی محقق نشد. در مقابل، جهان شاهد موجی از همبستگی مردمی در سراسر ایران بود که با حمله اسرائیل به ارکان کلیدی کشور شعله‌ور شد. این انرژی ملی جمعی در ترکیب با ضدحملات دقیق موشک‌های بالستیک ایران، نقش محوری در مختل کردن طرح اسرائیل برای ایجاد تنش‌های فراگیر داخلی ایفا کرد.
ایرانیان که بسیاری از آنها دهه‌ها پس از جنگ با عراق متولد شده‌اند، شاهد بودند که چگونه موشک‌های بالستیک ایران در از کار انداختن کمپین اسرائیل و تغییر روند جنگ به نفع ایران تعیین‌کننده بودند. نتیجه قابل پیش‌بینی، افزایش حمایت عمومی از تقویت پدافند هوایی، نوسازی ناوگان دفاعی و گسترش برنامه موشکی بوده است.
اما این جنگ همچنین نحوه درک ملت از تهدیدهای امنیتی را تغییر داده است. برای اولین‌بار در دهه‌ها، اسرائیل و ایالات‌متحده مستقیما طیف وسیع‌تری از شهروندان غیرنظامی ایران را در تیررس خود قرار دادند. این امر نشان داد که هشدارها درباره تهدید فراگیر دشمن از سوی نهادهای رسمی مصداق داشته است.
نهایتا اینکه اگرچه این جنگ در ایجاد شرایط برای حمله نظامی آمریکا موفق بود، اما آسیب‌های فراوانی به ایده شفافیت هسته‌ای ایران وارد کرد. اقدام اسرائیل و آمریکا ممکن است با تسهیل حرکت ایران به سمت ابهام هسته‌ای، موضع استراتژیک بلندمدت اسرائیل در قبال ایران را تضعیف کند. به گفته تئودور پوستول، استاد دانشگاه ام‌آی‌تی، این حملات علاوه‌بر اینکه ایران را وادار به کاهش شدید همکاری با آژانس کرد‌، سبب شد تلاش‌ها برای ایجاد ائتلاف فراگیر برای نظارت بر برنامه اتمی ایران به نتیجه نرسد.
عراقچی: مشکلات ۷۳‌ درصد بازرگانان
داخلی است نه تحریم‌ها
وزیر امورخارجه با اشاره به نظرسنجی از تجار و بازرگانان گفت: ۷۳ درصد بازرگانان معتقد بودند مشکلات‌شان داخلی است.
روزنامه جوان در این‌باره نوشت: «تا وقتی از تمام ظرفیت‌های داخلی استفاده نکنیم، نمی‌توانیم از تحریم‌ها گلایه کنیم» این عصاره تازه‌ترین اظهارات مسئول سیاست‌خارجی کشورمان است که خود می‌داند در دهه ۹۰ معطل نگه داشتن کشور برای در باغ سبز نشان دادن غرب، چه بلایی به روز کشور آورده است و فاجعه آن دهه، حالا حالا‌ها از کشور رخت نخواهد بست، مگر آنکه دولت فعلی از آن عبرت بگیرد و راه «جستن راهکار‌ها در داخل کشور» را آغاز کند. به گفته عراقچی، ایران کمتر از ۵۰‌درصد ظرفیت کشور‌های همسایه استفاده کرده و حتی یکی از بازرگانان به او گفته این رقم کمتر از ۵‌ درصد است. وزیر خارجه اذعان دارد در جلسات اقتصادی که تاکنون برگزار کرده‌ایم، مشکلاتی که بازرگانان مطرح کرده‌اند هیچ‌کدام‌شان ربطی به تحریم‌ها نداشت، حتی نظرسنجی کردیم و ۷۳‌ درصد بازرگانان معتقد بودند مشکلات‌شان داخلی است.
سیدعباس عراقچی در تبریز با صراحت اعلام کرد مشکلات اقتصادی کشور بیشتر از آنکه به تحریم‌های خارجی مربوط باشد، ریشه در ناکارآمدی‌های داخلی دارد. عراقچی در نشست دیپلماسی اقتصادی آذربایجان‌شرقی گفت: «مأموریت اصلی ما، تسهیل‌گری و پشتیبانی از بازرگانان و فعالان اقتصادی در خارج از کشور است.»
یکی از نکات کلیدی سخنان عراقچی، استناد به نظرسنجی از بازرگانان بود. او گفت در جلسات اقتصادی برگزارشده، مشکلات مطرح‌شده از سوی بازرگانان هیچ‌کدام به تحریم مربوط نبود و ۷۳‌ درصد آنان مشکلات را داخلی می‌دانستند. سال‌هاست برخی مسئولان، ناکارآمدی‌ها را به تحریم‌ها نسبت می‌دهند، اما واقعیت این است که دیوان‌سالاری اداری، قوانین دست‌وپاگیر، کمبود نقدینگی، مشکلات بانکی داخلی و نبود هماهنگی بین دستگاه‌ها، موانع اصلی تجارت هستند. عراقچی با اشاره به اینکه حتی برخی بازرگانان ظرفیت استفاده‌شده از همسایگان را کمتر از ۵‌ درصد تخمین می‌زنند، تأکید کرد: ما کمتر از نیمی از ظرفیت روابط با کشور‌های همسایه را فعال کرده‌ایم، این در حالی است که همکاری‌های اقتصادی با همسایگان، مانند خطوط ریلی یا کشت فراسرزمینی، عملاً غیرقابل تحریم هستند. به باور مجید تخت‌روانچی، معاون سیاسی وزیر خارجه نیز تجربه ۱۰ تا ۱۵سال گذشته نشان می‌دهد دور زدن تحریم‌ها ممکن است و طرف‌های مقابل نیز نمی‌توانند مانع آن شوند. 
در بخش دیگری از سخنان وزیر امورخارجه به کشت فراسرزمینی اشاره شده است. با توجه به محدودیت منابع آبی کشورمان، انتقال تولید محصولات آب‌بر به این کشورها، پیشنهادی هوشمندانه است. 
کشور‌های آفریقایی پیشنهاد‌های متعددی ارائه کرده‌اند و این همکاری می‌تواند نیاز‌های داخلی را تأمین کند، بدون آنکه تحت تأثیر تحریم‌ها قرار گیرد، البته یادمان نمی‌رود قبل از شروع جنگ اوکراین و روسیه، وزیر خارجه فعلی در قامت معاون وزیر خارجه وقت، معتقد بود گندم مورد نیاز را هم می‌شود از خارج تأمین کرد.
فارن‌افرز: این تصور که اسرائیل می‌تواند
 خاورمیانه جدید بسازد، توهم است
اسرائیل و آمریکا، گمان می‌کنند، می‌توانند نظم تازه‌ای در خاورمیانه بسازند، اما این، خیال‎پردازی و توهم است. پدافند اسرائیل، در برابر حملات موشکی ایران پیش از آنکه آمریکا آتش‌بس را پیش ببرد، با کمبود شدید روبه‌رو شد.
این ارزیابی را نشریه آمریکایی فارن‎افرز به قلم مارک لینچ منتشر کرد. لینچ که استاد علوم سیاسی و امور بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتن در یادداشتی با عنوان خیال خاورمیانه جدید می‌نویسد: نظم منطقه‌ای خاورمیانه به سرعت در حال تحول است، اما نه به روشی که بسیاری از مقامات اسرائیلی و آمریکایی تصور می‌کنند. حتی اگر توافق غزه پابرجا بماند، این لحظه همگرایی آمریکا و اسرائیل دوام نخواهد داشت. باور اشتباه اسرائیل به اینکه برتری استراتژیک بر دشمنان خود برقرار کرده، باعث خواهد شد که اقدامات تحریک‌آمیز بیشتری انجام دهد که مستقیماً اهداف کاخ‌سفید را به چالش می‌کشد. کشورهای خلیج فارس که اسرائیل آرزو دارد آنها را به خود ملحق کند، شک دارند که اسرائیل مایل یا قادر به حفاظت از منافع آنها باشد. آنها اکنون کمتر نگران مقابله با ایران هستند و کمتر قانع شده‌اند که راه رسیدن به واشنگتن از طریق تل‌آویو می‌گذرد.
اسرائیل بهتر است از لبه پرتگاه عقب‌نشینی کند. درگیری طولانی‌مدت کاستی‌های اسرائیل را آشکار کرده: دفاع موشکی آن امنیت کامل را ارائه نمی‌دهد، اقتصادش نمی‌تواند جنگ بی‌پایان را تحمل کند، سیاست داخلی‌اش پس از دوره طولانی درگیری دچار آشفتگی است و ارتش به‌شدت به آمریکا وابسته است. ویرانی غزه، جایگاه اسرائیل را در جهان نابود، روزبه‌روز منزوی‌تر و تنها‌تر کرده است. اسرائیل نمی‌تواند خاورمیانه را با بمباران به نظم جدید تبدیل کند. برخی در واشنگتن چشم به احتمال نابودسازی دشمنان توسط اسرائیل دوخته‌اند. اما باید مراقب باشند. منافع اسرائیل با منافع آمریکا یکسان نیست و اسرائیل چک‌های زیادی می‌کشد که ممکن است ایالات‌متحده نتواند آنها را نقد کند.
اسرائیل نمی‌تواند خاورمیانه را با بمباران به نظم جدید و پایدار تبدیل کند. در پی جنگ در غزه، رژیم‌های عربی دوباره به مسئله فلسطین علاقه‌مند شده‌اند. آنها که همواره از موج جدیدی از قیام‌های مردمی بیمناک بوده و به دقت نسبت به محرک‌های احتمالی اعتراضات جدید حساس هستند، به خوبی از عمق خشم عمومی نسبت به پاکسازی قومی و ویرانی غزه آگاهند. لحظه اسرائیل از دست رفته است. اسرائیل معتقد است که نگرانی‌های هنجاری چندان اهمیتی ندارند: مشروعیت، همان‌طور که اقداماتش نشان می‌دهد، صرفاً از اسلحه پیروی می‌کند. اما برتری نظامی اسرائیل و رضایت سران عرب، نظم پایداری ایجاد نخواهد کرد. اسرائیل نیازمند آن است که کشورهای عرب یا حس هدف مشترک یا حس تهدید را با اسرائیل به اشتراک بگذارند. اسرائیل هردو را تضعیف کرده است. اسرائیل تنها با تأمین مجدد مهمات از سوی آمریکا می‌تواند جنگ خود در غزه را ادامه دهد. دفاع‌های گنبدآهنین آن در برابر حملات موشکی ایران پیش از آن که ایالات‌متحده آتش‌بس را در جنگ ۱۲روزه پیش ببرد، به‌شدت کمبود رهگیر داشت. درخواست‌های اضطراری اسرائیل از واشنگتن در طول دو سال گذشته نشان می‌دهد که چقدر به آمریکا وابسته است. قدرت‌های منطقه‌ای قطعاً به این آسیب‌پذیری در یک درگیری طولانی‌مدت توجه کرده‌اند.
پس از حمله به قطر، رهبران کشورهای خلیج‌فارس به احتمال زیاد دیگر تمام سیستم‌های دفاع هوائی خود را به سمت ایران و یمن نشانه نخواهند گرفت. شاید آنها بتوانند نابودی غزه توسط اسرائیل را بپذیرند، اما اکنون اسرائیل خود را تهدیدی برای امنیت آنها ساخته است. اینکه اسرائیل تاکنون برای توسعه نظامی خود در منطقه و ویرانی غزه هیچ هزینه جدی پرداخت نکرده است، این حس در اسرائیل را تقویت کرده که هرگز چنین هزینه‌ای نخواهد پرداخت. اما این باور به همان اندازه اشتباه است که باور اسرائیلی‌ها در سال ۱۹۷۳ بود که هیچ کشور عربی هرگز جرأت حمله مجدد به آن را پس از پیروزی قاطع شش سال قبل نخواهد داشت.