اخبار ویژه
آقای کمحافظه! شما نگفتید امتیاز یکجانبه به آمریکا بدهیم؟
یکی از عناصر غربگرا که در سال 1392 خواستار «امتیاز دادن و نخواستن امتیاز از آمریکا» برای پا گرفتن توافق شده بود، اکنون ادعا میکند آمریکا با تحولات اخیر توانسته بدون دادن امتیاز، چیزهایی را که در برجام2 میخواست بدون دادن امتیاز به دست آورد(!)
ناصر هادیان به «جماران» گفت: تغییراتی در عربستان اتفاق افتاده که منجر به یک آرایش جدیدی از قدرت شد که همین امر شرایط خاصی را برای ریاض رقم زد. چند سالی طول کشید تا عربستان متوجه شود دنیا دست چه کسی است. اهداف درازمدت و میانمدت و کوتاهمدت برای کشور خود چیدند و از جمله این اهداف برنامه 2030 که برای آنها اهمیت بسزایی دارد. عربستان به این جمعبندی رسیده که برای موفقیت، نیاز به آرامش دارد و باید چندین مسئله را حل کند. همچنین باید منابع امنیت خود را تأمین و متعدد کند و فقط تکیه به آمریکا نداشته باشند. لذا به این نتیجه رسیدند که به سمت قدرتهای دیگر نیز بروند. در نتیجه رابطه با چین و دیگر کشورها را برقرار کردند.
اتفاقاتی که در خلیجفارس افتاد، حملاتی که به آرامکو شد و خصوصاً مسائلی که در یمن شکل گرفت در مجموع استراتژی رهبران عربستان را متفاوت کرد و آنها را به این سمت سوق داد که برای رسیدن به این اهداف نیاز دارند برنامه تامین امنیت خود را متعدد و متنوع کنند. در این راستا به دو جهت پیش رفتند، که یک جهت دخالت چین در این ماجراست و دیگری این است که باید مسائل خود را در منطقه حلوفصل کند. بنابراین، به این جمعبندی رسیدند که باید سیاستهای خود را تغییر بدهند. این موضوعات باعث شد که با ایران رابطه دیگری داشته باشند.
وی افزود: آمریکا در برجام دو میخواست به چه چیزی برسد؛ آنهم بدون اینکه هزینهای پرداخت کند؟ میخواست رابطه ما و عربستان بهتر شود، مسئله یمن حل شود- که در این راستا مسئله یمن حل خواهد شد- و مسئله عراق و لبنان حل میشود. سوریه و اسرائیل هنوز معلوم نیست به چه سمتی کشیده شوند.
آمریکا در برجام دو میخواست این مسائل را حل کند که کرد. شاید درصدد است که مسئله سوریه را هم حل کند و رابطه سوریه و اسرائیل را مدیریت بحران کند و در قبال آن، حاضر بود امتیازات زیادی به ایران بدهد تا این دستاورد را کسب کند. حالا بدون اینکه امتیازی بدهد به این اهداف رسید. امیدوارم از چینیها امتیازهایی گرفته باشیم.
وی همچنین درباره زمزمههای توافق موقت گفت: «در حال حاضر تفاهمی که صورت میگیرد باعث میشود زمان را بخریم تا بهصورت پنهانی دوباره با آمریکا وارد مذاکراتی شویم که قراردادی قویتر انجام شود. حال سؤال این است که برای آمریکا چه چیزی خوب است؟ اینکه ما به سمت 90 درصد نمیرویم و پذیرفتیم فریز کنیم. فریز یعنی بالاتر نمیرویم و چیزی کم نمیکنیم. لذا هرچیزی که داریم سرجای خود باقی میماند و هیچچیزی را نمیدهیم که برود. همهچیز سر جای خود است و تولید خود را انجام میدهیم. 60 درصد تولید داریم و اگر این را میدادیم ابزاری برای فشار بر آمریکا نداشتیم. آمریکا میداند اورانیوم در ایران انباشته میشود و نگران است. لذا میخواهد سراغ این موضوع بیاید. ما اینها را نهتنها نگه میداریم، بلکه فعالیت خود را همانطور ادامه میدهیم. فقط افزایش نخواهیم داشت. بهتر است اسم این را جلوگیری از افزایش تولید بگذاریم. آمریکا مطمئن میشود ما سراغ 90 درصد نمیرویم. از این لحاظ خیال آمریکا راحت میشود. از لحاظ دیگر چون تفاهم است و نیاز به نظر کنگره ندارد. پس برای او این حالت خوب است».
درباره این اظهارات گفتنی است که آمریکا در برجام 2 و 3 در پی آن بود که پس از تعطیلی برنامه هستهای ایران، وعده لغو تحریمها را گروگان بگیرد و ایران را مجبور به واگذاری قدرت نظامی و موشکی و نفوذ منطقهای خود کند. این نقشه آمریکا در چارچوب برجام ممکن بود اما عجله ترامپ برای امتیازگیری سریعتر، نقشه مذکور را بههم ریخت. در مقابل ایران تصمیم گرفت برنامه هستهای را حیا کند و غنیسازی 3/5 درصد را به بالای 60 درصد برساند؛ همچنین رفتار ایران و متحدانش در قبال نیروهای تروریست آمریکایی و دولتهای همسو تهاجمیتر شد. در این فرآیند عربستان احساس کرد آمریکا نه میخواهد و نه میتواند از او در مقابل ضربات کاری مقاومت یمن حفاظت کند همانگونه که در افغانستان و عراق و سوریه نتوانست از خود و ایدههای جهان گشایانهاش صیانت کند.
در این فرآیند چرخش عربستان برای تنشزدایی با ایران و توقف جنگ یمن، مطلوب ایران هم بود و عملا آمریکا را قال میگذاشت. تمرد در موضوع میزان صادرات نفت و همکاری ریاض با چین و روسیه خلاف برنامه آمریکا، نشانههای دیگری از تضعیف موقعیت و برنامه آمریکاست. به بیان دیگر ایران در روند جدید توانست ضمن افزایش نفوذ و اقتدار، تنشها با عربستان را هم کاهش دهد و روی آمریکا و رژیم صهیونیستی تمرکز کند.
یادآور میشود ناصر هادیان از شاگردان مادلین آلبرایت (وزیر خارجه اسبق و درگذشته آمریکا) و از اعضای حلقه موسوم به سیرا میباشد که 4 شهریور 92، یادداشتی با عنوان «ابتکار یکجانبه در موضوع هستهای» در روزنامه زنجیرهای بهار منتشر کرده و در آن پیشنهاد «امتیاز دادن و نخواستن امتیاز» را مطرح کرده بود: «آنچه مسلم است آن است که تداوم مسیر پیشین در پرونده هستهای دیگر به صلاح نیست. اما راهحل چیست و چه باید کرد که ضمن حفظ منافع کشور و حقوق هستهای بتوان موضوع هستهای را حل کرد؟ یکی از پاسخها در سیاست «ابتکار یکجانبه» نهفته است. تاکنون موضوع هستهای، عمدتا تمرکز بر معامله (بده- بستان) بوده است، اما سیاست «ابتکار یکجانبه» خروج از این چارچوب را پیشنهاد و یک اقدام اعتمادساز یکطرفه را توصیه میکند. درواقع در موضوع هستهای، دستگاه دیپلماسی ایران باید دست به یک «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز بزند. بدون آنکه بخواهد مابهازا و امتیازی در قبال آن دریافت کند»!
کیان تاجبخش یکی از افراد دستگیرشده در فتنه سال 1388 در حاشیه اولین جلسه رسیدگی به اتهامات خود در نشست خبری از هادیان نام برد. او در معرفی پروژه مذاکره و گفتوگوی نیمهپنهان میان ایران و آمریکا موسوم به «ردیف 2» میگوید: «عوامل مستقیم فعال در پروژه «ردیف 2» آقایان «ناصر هادیان» و «هادی سمتی» بودند که به سوئد و سوئیس میرفتند و جریانات دیگر یعنی احزاب سیاسی اصلاحطلب مانند حزب مشارکت نیز از طریق این افراد با نهادهای آمریکایی ارتباط برقرار میکردند و اشخاصی چون مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان از طریق عوامل پروژه مذکور در قالب پروژههای تحقیقاتی و عملیاتی با بنیاد سوروس و دیگر موسسات فعال در عرصه انقلابهای رنگین ارتباط برقرار میکردند.»
مقام صهیونیست: توانمندیهای ایران هوشمندانه و بازدارنده است
رئیس بخش راهبردی ستاد کل نیروهای دفاعی اسرائیل، رفتار ایران در مواجهه با آمریکا در موضوع هستهای را هوشمندانه و بازدارنده توصیف کرد.
ژنرال اورن ستر، در گفتوگو با روزنامه صهیونیستی هاآرتص اظهار داشت: تماسهایی که در حال حاضر بین ایران و آمریکا درباره آن صحبت میشود یک موضوع تاکتیکی است. هیچیک از طرفین برای چیزی بزرگتر در هیچ جهتی آماده نیست. در ظاهر به نظر میرسد، ایران از عبور از مرحله گریز هستهای عقبنشینی میکند و به سمت تولید اورانیوم در سطح غنیسازی نظامی 90 درصد پیش نمیرود. و ایالات متحده نیز به نوبه خود، نمیخواهد از نیروی نظامی استفاده کند و برای مذاکره بر سر یک توافق جدید نیز آماده نیست.
وی افزود: دستیابی به تفاهمات، کانال ارتباطی بین طرفین را بهبود میبخشد. این واقیت که ایرانیها، گام نهایی (غنیسازی 90 درصد) را برنداشتند، بهدلیل نداشتن توانایی و قابلیت انجام آن نبود. خودداری از آن، نشانه قوی این است که آنها درک میکنند که این اقدام به منزله یک عبور جدی از یک آستانه است که بهای زیادی بهدنبال خواهد داشت. این گامی خواهد بود که همه به صراحت تاکید کنند که ایران به سمت توسعه تسلیحاتی حرکت میکند. از سوی دیگر، آنها از این موضوع بهعنوان یک تهدید مؤثر استفاده میکنند. بنابراین، این امر اتفاقی و تصادفی نیست که غرب از تشدید تحریمها عقبنشینی میکند یا آژانس بحث نقض و تخلفات آنها به اصطلاح «پروندههای باز» را به شورای امنیت ارجاع نمیدهد. این یک موازنه بازدارنده متقابل است.
ستر گفت: در طرف ایرانی، این احساس عمیق وجود دارد که وقتی آمریکاییها از توافقنامه هستهای 2015 (برجام) خارج شدند، ایرانیان فریب خوردند. توافق قبلی
به هیچ وجه از آنها در برابر عقبنشینی ایالات متحده آمریکا محافظت نکرد. یک احساس عمیق در ایرانیها وجود دارد که این اقدام آمریکا منصفانه و عادلانه نبود. از نظر آنها، ایران به مفاد توافقنامه عمل کرد و فریب خورد و سرش کلاه رفت. حیثیت آنها مورد تعرض قرار گرفت و از اینرو ضمن دست و پنجه نرم کردن با مشکلات عظیم اقتصادی با آن کنار خواهند آمد و تسلیم نخواهند شد.
میزان نفوذ اسرائیل بر موضع ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران چقدر است؟ اورن ستر در پاسخ این سؤال میگوید: آنها تمایل زیادی برای گوش دادن به توصیههای ما دارند و پذیرای سخنان ما هستند اما همواره، همراه با شک و تردید به توصیههای ما گوش میدهند. سابقه توصیههای اسرائیل به آمریکا نتایج متفاوت
و ضد و نقیضی دربر داشته است مانند توصیه به خروج ایالات متحده از توافق هستهای برجام که نتیجهای متفاوت دربر داشت. آمریکاییها چندینبار احساس کردند که ما واکنش ایران را به درستی ارزیابی نکردهایم و وضعیت آمریکا درپی چنین توصیههایی بهتر نشده است.
وی میافزاید: رویکرد ایران، در فعالیتهای منطقهای و ارتقای سامانه موشکی آنها نیز دیده میشود. در ایران تواناییهای علمی- فناوری بالایی، همراه با پیشرفت چشمگیر در تواناییهای متعارف موشکی، مانند موشکهای کروز و پهپادها وجود دارد. تصور عرضه پهپادهای ایرانی به روسیه در 20 سال پیش، برای ما امری عجیب و خارقالعاده به نظر میرسید و باورپذیر نبود. آنها تواناییهای بسیار پیشرفتهای درخصوص طراحی و تولید پهپادها دارند. این مسائل به هم متصل هستند و با یکدیگر ارتباط دارند: در کنار تهدیدهای تهاجمی علیه ما از طریق نیروهای نیابتی، تروریسم و جنگ سایبری، موشکهای پیشرفته به آنها امکان حفاظت بهتر از پروژه هستهای را میدهد. در ماههای اخیر تلاشهایی از سوی ایران برای تضعیف اتحاد منطقهای ابراهیم صورت گرفته است. مقامات ایرانی، تلاشهایی در راستای نزدیک شدن به کشورهای عربی- سنی و کاهش خصومت با آنها انجام دادهاند.
به گزارش «دیپلماسی ایرانی»، ستر همچنین میگوید: «من تهدید برای اسرائیل را در ایران میبینم. آنها نه یک دولت و کشور دیوانه هستند و نه یک کشور کاملاً منطقی و عاقل. اکثر اوقات فرآیند تصمیمگیری پس از بررسیهای فراوان و انجام تحلیلهایی درخصوص بررسی سود و زیان، بهگونهای بسیار منظم انجام میشود. نکته مثبت در مورد این کشور این است که جمهوری اسلامی ایران مانند کره شمالی نیست. رهبر عالی این کشور با دیگران مشورت میکند، و از احساسات مردم خود و واکنش های جامعه بینالمللی کاملا آگاه است..»
اورِن سِتِر میگوید: «امروز در نقطه خوبی نایستادهایم. زیربنای تصمیم آمریکا برای خروج از توافق برجام، تمایل به اعمال فشار گسترده بر جمهوری اسلامی ایران بود. وقتی ترامپ، تصمیم گرفت تا از توافق برجام خارج شود، بقیه جهان دیدگاه مشابهی مانند دیدگاه ما و ترامپ نداشتند. بدین ترتیب، ما یک عنصر اصلی و حیاتی- یعنی اتحاد بینالمللی
علیه ایران- را از دست دادیم، دستاوردی که در سال 2015 یک دستاورد مهم تلقی میشد.
فرانسه فرق میکند چون آنها هممیهن وطنفروش نداشتند
روزنامه زنجیرهای هممیهن میگوید: مقایسه میان اغتشاشات ایران و فرانسه مردود است و این دو قابل مقایسه نیست.
هممیهن که قبلا نام شورش و آشوب به اتفاقات فرانسه داده و عملا از پلیس جانبداری کرده بود، حالا نام همین اتفاقات را اعتراض میگذارد و سپس میگوید مقایسه میان اعتراضات در دو کشور مردود است.
این روزنامه نوشت: غالب طرفداران وضع موجود دنبال این هستند که با برجسته کردن حوادث یا اخبار منفی و اعتراضات در کشورهای دیگر بهویژه غربی، نوعی سپر دفاعی برای توجیه رفتار خود در ایران پیدا کنند. در حالی که مسئله نه اصل اعتراضات، بلکه چیز دیگری است. اعتراضات و حتی تقابلهای خشونتآمیز رخداد غیرمنتظرهای نیست. اعتراضات ناشی از وضع بد اقتصادی و نابرابری نیز چندان عجیب نیست، چه در ایران و چه در فرانسه یا هر کشور دیگر. پس مسئله چیست؟ مسئله نحوه مواجهه با این اعتراضات است. تفاوت اصلی میان جوامع در نحوه واکنش به اعتراضات است. واکنش رسمی به اعتراضات است که ابعاد آن را کوچک یا بزرگ میکند. آن را حل یا تبدیل به زخمی ناسور میکند... بهتر است که بهجای پرداختن به کشورهای دیگر برای پیدا کردن مستمسکی جهت توجیه رفتار خود، به اصلاح رفتار بپردازیم و دیگران را چه خوب و چه بد، به خودشان و مردمشان وانهیم.
این در مطلب دیگری: «اعتراضات مسالمتآمیز که در قالب تجمعهای آرام و بدون خشونت برگزار میشود، در اغلب کشورها یک امر پذیرفتهشده است. پلیس برای هدایت ترافیک و حفاظت از تجمع، حاضر میشود و خبری از پلیس ضدشورش نیست. اما آزادترین کشورها هم حرکات وندالیستی و تخریب و آشوب را برنمیتابند و از نیروی نظامی یا انتظامی خود برای سرکوب و آرام کردن اوضاع استفاده میکنند. شدت خشونت آنان نیز متفاوت است. در جریان اعتراضات سال گذشته که در کشورمان اتفاق افتاد، اعتراضات مسالمتآمیز مجال برگزاری پیدا نکرد. به این دلیل که علت اعتراض از سوی نهاد قدرت پذیرفته نبود و جریاناتی در خارج از کشور نیز فضا را رادیکالتر از آنچه بود، کردند. باید توجه داشت که دو مرز وجود دارد؛ یکی بین اعتراض و آشوب، و دیگری بین به رسمیت شناختن یا نشناختن «حق» اعتراض برای مردم. مرزهایی که باید آنها را در ایران به رسمیت بشناسیم.
بخش دیگر اعتراضات، دستگیریهاست. هرچه بیشتر اخبار وقایع فرانسه را بخوانیم، این واژه بیشتر به گوشمان میخورد. طبق آخرین اظهارنظر وزیر کشور فرانسه، ۴۰۰۰ نفر
در این اعتراضات دستگیر شدند. اینکه چه برخوردی با دستگیرشدگان در جریان این اعتراضات میشود، مهم است. بعد از چند ساعت آزاد میشوند؟ یا پروندههای سنگین قضایی برایشان تشکیل میشود؟ نکته دیگر، در مورد جایگاه و نقش رسانههاست. مطبوعات و رسانههای دیجیتال در اعتراضات بسیار تاثیرگذار هستند. زمانی که وقایعی مثل اعتراضات مردمی به وجود میآید، بخش زیادی از جامعه تشنه دانستن هستند. چارچوبهای حاکم برای رسانههای داخلی تعیین میکند که این بخش از مردم، اخبار و تحلیلها را از چه رسانههایی دنبال کنند. زمانی که رسانه آزاد باشد و تا بالاترین حدممکن، نیاز به دانستن و آگاهی را در جامعه پاسخ بدهد، رسانهای خارج از مرزها این توان را نخواهد داشت که موجی در اعتراضات به وجود بیاورد یا آن را منحرف کند».
درباره این تحلیل انباشته از سفسطه باید یادآور شد که اعتراضات خشن در فرانسه فاقد عقبه خارجی یا حزبی و سیاسی (داخلی) بود؛ برخلاف آشوب در ایران که دولتهای بدنامی مانند آمریکا و انگلیس و فرانسه و رژیم صهیونیستی و... علنا از آشوبگران حمایت میکردند و گروهکها و احزاب مزدور را به صف کرده بودند. در فرانسه مطلقا نمیتوانید روزنامههای اجارهای و زنجیرهای مثل هممیهن و شرق را سراغ بگیرید که خبرنگارانشان ضمن سفر به خارج، از سوی سرویسهای جاسوسی بیگانه (مانند سیا) آموزش آتشافروزی و فتنهگری دیده باشند. همچنین در فرانسه، وطنفروشانی مانند برخی غربگرایان مدعی اصلاحطلبی را پیدا نمیکنید که بنزین روی آتش شرارت و تخریب و جنایت و آدمکشی و ترور بریزند. فرانسه خیانتکارانی مثل کرباسچی و خاتمی و... ندارد. در ماجرای فرانسه حتی یک رسانه غربی حاضر به حمایت از معترضان سرکوب شده نشد و حال آنکه در ماجرای ایران، انبوه شبکههای اجارهای و کانالهای مجازی در کنار مطبوعات وابسته، مشغول تحریک به جنایت و تخریب بودند.
همچنین در فرانسه هیچ پلیس و نیروی امنیتی کشته نشد و حال آنکه با سلاح سرد و گرم و خودروی زرهی به سراغ معترضان رفته بود و بهشدت سرکوب میکرد. اما در ایران قریب 60 نیروی انتظامی و مدافع امنیت- اغلب با دست خالی- توسط تروریستها و اشرار مسلح و گروهکهای تجزیهطلب و... به شهادت رسیدند.
در فرانسه برخلاف ایران، بلافاصله در بیش از 20 شهر مهم از جمله پاریس حکومت نظامی و منع رفتوآمد اعلام شد و بالغ بر 4 هزار نفر بازداشت شدند که در کمتر از یک هفته به مجازاتهای سنگین محکوم شدند و کسی هم از مجرمان یا متهمان حمایت نکرد؛ حال آنکه در ایران، این ننگ برای برخی رسانهها و سیاسیون غربگرا ماند که از جنایتکاران آدمکش حمایت کردند. ضمنا در فرانسه به والدین معترضان هشدار داده شد که با حبسها و مجازاتهای مالی سنگین در صورت بازداشت فرزندشان مواجه خواهند شد و بنابراین خودشان آنها را کنترل کنند.